مردي خواب عجيبي ديد. او در عالم رويا ديد كه نزد فرشتگان رفته و به كارهاي آنها نگاه ميكند.
هنگام مردی با خود زمزمه کرد: خدایا با من حرف بزن! یه سار شروع به خواندن کرد... اما مرد نشنید!
مرد فریاد برآورد خدایا با من حرف بزن ...
روزی پادشاهی اعلام کرد به کسی که بهترین نقاشی صلح را بکشد، جایزه بزرگی خواهد داد. هنرمندان زیادی نقاشی
هایشان را برای پادشاه فرستادند. پادشاه به تمام نقاشی ها نگاه کرد ولی فقط به دو تا از نقاشی ها علاقه مند شد ...