امتیاز موضوع:
  • 34 رأی - میانگین امتیازات: 4.15
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

انجمن شبانه روزی

سلام به دوستا گلم
اخی راحت شدم
منم اودمدم از کنکور ، هوراااااااااااااااااااKhansariha (48)
البته کنکورم تموم شده انگار سرم بیشتر شلوغ شده وقت نکردم بیام کانون
ممنون از همه بچه هایی که دعام کردن 53303

من از خدا خواستم که پلیدی های مرا بزداید
خدا گفت : نه
آنها برای این در تو نیستند که من آنها را بزدایم .بلکه آنها برای این در تو هستند که تو در برابرشان پایداری کنی

[تصویر:  final%201.png]
[تصویر:  ec51f6eb240f.png]
شاید حق با آبجی های گرامیم باشه... ولی من نمیتونم اینجوری باشم... یا حداقل فعلا که اینطوری فکر میکنم...

حالا دست کم میدونم کم نیستن کسایی که مثل من فکر «نکنن»...



(1391 بهمن 21، 18:08)..:: KiMiA ::.. نوشته است:
به نظرم صداقت به معنای گفتن همه چیز نیست!



مسئله فقط صداقت نیست... صمیمت چی؟ یعنی خب بلاخره یه کسی نباید باشه که آدم همونجور که هست پیشش باشه! یه جایی که آدم دیگه نقشی بازی نکنه... نمی دونم...
نمی دونم... شاید فقط خداست که میشه همه چیز رو بهش گفت.




(1391 بهمن 21، 18:28)رکســــانـا نوشته است:
به نظره منم نباید گفت ....
درسته که ممکنه برداشت بعضیا خوب باشه که چه خوبه طرفم صادقه ... اما حتا اگه یک درصد احتمالش باشه که طرف دیدش نسبت به من عوض بشه
و زندگیم در خطر بیفته من هرگز این کارو نمیکنم....
صداقت خوبه بنظرم اما درباره چیزای ضروری
اگر ترک کرده باشید نیازی به گفتنش نیست وقتی از نگفتنش ضرری به آدم نمیرسه چرا آدم بگه ؟
بنظرم نگید بهتره



ضرورتش برای دونستن دیگری نیست گاهی بعضی حرفا رو نمی گیم که دیگران چیزی رو بفهمن گاهی بعضی حرفا رو میگیم که خودمون گفته باشیم که اون صمیمیت رو حس کنیم... واسه اینکه یه رابطه ی زن و شوهر رابطه ی کاری که نیست صرورت هاش فقط برای علم و اطلاعات لازم باشه... گاهی یه زن و شوهر اتفاقای بی ربط روزانه رو واسه هم تعریف میکنن که هیچ اهمیتی نداره!
یعنی این مسائل میتونه کم اهمیت تر از اونا باشه... خب من سالها اینجوری بودم... سالها درگیر ترک بودم... رنج های روحی کشیدم.. روزهای خوش و سخت خودشو داشته!
میتونم همه رو نادیده بگیرم؟!
اون که میگید اگه یه درصد دید طرف عوض بشه کاملا قابل قبوله!!! معلوم نیست هرکس چطور برخورد میکنه. حالتی رو در نظر گرفتم که طرف فهم و درکش رو داشته باشه.
شاید نگفتنش برای ریسکی که داره بهتر باشه


اما من همچنان نمی تونم توی یه همچین رابطه ای احساس صمیمیت کنم.
اگه تا بعد ازدواج همینطوری باشم و همینطوری فکر کنم... من میگم یه روز وقتی که جاش باشه... و خب شاید یه همچین انتظاری هم از طرفم دارم...
ولی شاید اشتباه کنم شاید پشیمونم بشم!!!
مسئله این نیست که چقدر می‌تونی مشت بزنی؛
مسئله اینکه چقدر می‌تونی مشت بخوری و باز ادامه بدی.
چقدر زمین بخوری و باز پاشی وایسی.
آدم اینجوری برنده میشه!
 

[تصویر:  05_blue.png]
به نظر منم نباید گفت
و صمیمیت همه چیز گفتن نیست
صمیمیت این که طرف مقابل را درک کنی و باعث رنجش خاطرش نشی
مثلا یه مثال میزنم ااگه مادر شما پشت سر عروسش حرفی زد واجب نیست برید به همسرتون بگید تا رنجش خاطر بشه
این قضیه هم همین ، چون این کار گناه کبیره است و خدارا شکر داریم ترک میکنیم نگاه خوبی بهش نیس
و تازه نیازی نیس انسان گناهانش را بگه حتی برای همسرش و چه بسا گناه داره
و این نظر من

من از خدا خواستم که پلیدی های مرا بزداید
خدا گفت : نه
آنها برای این در تو نیستند که من آنها را بزدایم .بلکه آنها برای این در تو هستند که تو در برابرشان پایداری کنی

[تصویر:  final%201.png]
[تصویر:  ec51f6eb240f.png]
من میگم 42

صمیمیت به نظرم خیلی مهمه همون طور که آقا آرشام گفتن ...

کلا همه چیزو میگم Smiley-happy114
<align option="center" style="text-align: center;"><size option="medium" style="font-size: medium"><img src="http://www.ktark.com/nasimhayat.png">http://www.ktark.com/nasimhayat.png</img>[/size][/align]<br />
<br />
<br />
[align=center]<color option="#663366" style="color: #663366;">[size=medium]<font option="arial" style="font-family: Arial;"><b>هراس بی تو ماندم ادامه دارد ... </b></font></color></size></align>
(1391 بهمن 21، 19:52)آرشام نوشته است: اما من همچنان نمی تونم توی یه همچین رابطه ای احساس صمیمیت کنم.
اگه تا بعد ازدواج همینطوری باشم و همینطوری فکر کنم... من میگم یه روز وقتی که جاش باشه... و خب شاید یه همچین انتظاری هم از طرفم دارم...
ولی شاید اشتباه کنم شاید پشیمونم بشم!!!


ولی من خودم زمانی احساس صمیمیت میکنم که از چیزایی که الان تو زندگیش میگذره بیشتر بهم بگه نه گذشته اش!!

راستشم بگم حتی اگه همسرم درگیر بوده و حتی قبل از ازدواجم ترک کرده باشه دوست ندارم بدونم... اونوقت فکر و خیالهای زیادی میاد تو سرم ممکنه منفی نگرم کنه یا حس بدی بهم دست بده.

بعدشم اگه بهش بگم دو حالت داره : یا من از چشمش می افتم با نشون دادم عیب ها و ضعفهام به اون...

یا اون بخاطر علاقه زیادش به من خیلی ناراحت میشه دق میکنه....4fvfcjaچرا ناراحتش کنم خب؟!4fvfcja
یا عباس
منم مخالفم. Khansariha (18)
دلیلی واقعا برای گفتن گدشته نیست. فقط باعث بدبینی میشه. 303 از قدیم گفتن راست گفتن خوبه ولی هر راستی رو نباید گفت! بعضی راستها گفتنش باعث خیلی چیزا میشه. گفتن همچین موضوعی حتی ممکنه کل رابطتون رو تخت تاثیر قرار بده. صمیمیت تو خیلی چیزای دیگه تعریف میشه به نظرم. ادم کلا نباید ضعف های شخصیتیشو به همسرش بگه. خصوصا مردا منظورمه بیشتر4fvfcja
هرچند حال و روز زمین و زمان بد است \ یک قطعه از بهشت در آغوش مشهد است
حتی فرشته ای که به پابوس آمده \ انگار بین رفتن و ماندن مردّد است
اینجا مدینه نیست، نه اینجا مدینه نیست \ پس بوی عطر کیست که مثل محمد است؟
حتی اگر به آخرخط هم رسیده ای \ اینجا برای عشق شروعی مجدد است
جایی که آسمان به زمین وصل می شود \ جایی که بین عالم و آدم، زبانزد است
هر جا دلی شکست به این جا بیاورید \ اینجا بهشت، شهر خدا، شهر مشهد است
[تصویر:  87267819991958480523.jpg]

حسین ارام جانم، حسین روح و روانم
بیا نگار اشنا، شب غمم سحر نما
مرا به نوکری خود، شها تو مفتخر نما

سلام.منم نظر بدم خوب!!!به نظر من اصلا نباید لو داد.تجربه خیلی بدی دارم.ضعفا باید برطرف شن نباید بیان شن اونم با کسی که قراره تکیه گاهمون باشه یا چشمه عاطفیش باشیم.
آجیا و داداشا عرضم به خدمتتون که خیلی بی انگیزه شدم.دلم به هیچکاری نمیره نه درسی نه کمک مامانی نه تفریحی.اگرم این کانون نباشه دیگه دیوونه میشم.اما زیادی معتاد کانون شدم.نمیدونم چیکا کنم بهتر شم؟
راستی 09640 مرکز پاسخگویی به سوالات دینیه.
سلااااااااااام:22:

آقا من چندتا اعتبار به کسی میدم که این داستانو تموم کنه.....

چندتا خیلی زیاده هاااااااااااااااااااااااااSmiley-happy114

چه خوب یادم هست


عبارتی که به ییلاق ذهن وارد شد:


وسیع باش،و تنها و سربه زیر و سخت.

53
مشاعره که میکنین، ثابت کنین میتونین بنویسین،لطفاً حکایات سعدی رو بخونید،بعضی جمله ها زندگیه آدمو دگرگون میکنه،حوصلتون سر رفت داستانم بخونید،با ادبا و شعرا حال کنید و فالتون و بخونید،متنهای عشقولی بخونیدوبنویسین،با خدای خودتون عاشقانه حرف بزنید!

جملات و متونی که از دکتر شریعتی میذارین صرفا با ذکر منبع لطفا!


[تصویر:  akmmowr4h0rrml1nl43w.png]
(1391 بهمن 21، 12:49)همای رحمت نوشته است: سلام
دوستان کنکوری یک ارزیابی از کار من می کنید
من شیمی فیزیک زیست دینی زبان عربی سوم را کامل خوندم(البته عربی کار داره زیست هم ک مثل اتر فراره!!!! باید تکرار شه)
هندسه شیمی 2 را هم خوندم. عربی دوم خوندم ولی مثل سوم کار داره هنوز. زیست دوم را تابستون خوندم هفته پیش فصل 1 تا 5 را باز خوندم.
ادبیات.... از دستم در رفت مغرور شده بودم ولی خودم را می رسونم چون تو قرابت ارایه و تکواژ خدا هستم مشکلم لغت و املا هست.
زمین.... بگذریم ولی فصل 8 و 9 سوم را خوندم.
می تونید بگید در چ وضعیتی هستم؟!!!!
شاد باشید
فیزیک نور را هم خوندم
سلام
لطقا تو تاپیک تحصیل حوابم را یدید
ممنون
یا برام پ پ کنید
الا ای پیر فرزانه مکن عیبم ز میخانه
در مورد سوال داداش آرشام

منم حاضر نیستم همه چیز گذشتمو به طرف بگم و دوست ندارم که اون هم بگه

برای اینکه گذشته ها گذشته و من یا اون تغییر کردیم .

شاید اون اول ازدواج طرف بگه عیبی نداره و عین خیالش نباشه

اما بعدها اگه خدایی نکرده اختلافی ،دعوایی ،بگو مگویی پیش بیاد، طرف همچین به روت میاره که حض کنی 4fvfcja ( اینو تو فیلما زیاد دیدم:211 یعنی دس میزاره رو نقطه ضعفت یا اینکه فکرش مشغول میشه به اون قضیه ( البته در مورد همه صدق نمیکنه ها42)

اما اگه طرف هنوز داره اون اشتباه گذشتشو تکرار میکنه قضیه یه چیز دیگست اونوقت اگه پنهان کاری باشه هر دو طرف از هم ناراحت میشن
(1391 بهمن 21، 13:48)باران.. نوشته است: سلام
کسی میدونه حسین 442 چرا خداحافظی کرد؟

آخرم اسمشو یادنگرفتیم4fvfcja

حسین 422

دیوارنویسی کنیم باران؟؟

آخه دلیلش هم مشخص نیس !!
آقا من که فعلا جایی نمیرم... اما خدایی وصبت میکنم اگر از کانون رفتم واسم دیوارنویسی نکنین 4fvfcja (یعنی اگه میگفتم بکنینم عمرا همچین کاری می‌کردین!)

دیدم کسی توجه چندانی به امضاهای کوچیک نمیکنه زدم یه بزرگشو تو امضام! بروید استغفار کنید تا من برگردونم کوچیکش کنم!
مسئله این نیست که چقدر می‌تونی مشت بزنی؛
مسئله اینکه چقدر می‌تونی مشت بخوری و باز ادامه بدی.
چقدر زمین بخوری و باز پاشی وایسی.
آدم اینجوری برنده میشه!
 

[تصویر:  05_blue.png]
داداش آرشـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــام برگرد clapping


آخ من امروز هم ورزش نکردم1276746pa51mbeg8j

من برم بخوابم ، فردا زود بیدارشم

دوستان شب خوش 303
[تصویر:  icon_eek.gif]
سلام به همه

سنا جان من دیدم ناگهانی خداحافظی کردن گفتم شاید دوستانشون دلیل رو بدونن !!
واقعا کسی نمیدونه جناب حسین 422 چرا رفتن؟؟؟


جناب آرشام شما نگران نباشید من برمم یه جانشین خوب میزارم که هر کی دلیلش برای رفتن منطقی نباشه برش گردونن 4fvfcja
خوشا باران و وصف بی مثالش
نقل قول: واقعا کسی نمیدونه جناب حسین 422 چرا رفتن؟؟؟
دو سه ماه پیش بهم گفته بود که به زودی میره

قرار بود منو قانع کنه که ظاهرا یهویی رفت

مطمئنم به دلیل شکست و این ها نیست

هر جا که هست خدا پشت و پناهش باشه
Khansariha (121) آثار هنری به دو دلیل ارزشمندند، اول اینکه توسط استادان به وجود آمده اند. دوم اینکه تعدادشان کم است .شما گنج پر ارزشی هستید، زیرا توسط بزرگترین استاد خلق شده اید و فقط یکی هستید. Khansariha (121)




کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 17 مهمان