انجمن شبانه روزی

**اميد فردا** · 1393 ارديبهشت 12، 18:30

چرا همه مثل ما ساكتن؟!..هووففف

**niaz** · 1393 ارديبهشت 12، 20:20

اعصاب من زیر درخت آلبالو گم شده
Khansariha (98)

**Alireza 68** · 1393 ارديبهشت 12، 20:50

سلام

نقل قول: عاقا ساموعلیک
چه عجب این علیرضا خان عسک پروفایلشان را عوض نومودندی
شیکلکای جتیت مبالکه

lعلیک سلام میذاشتین بعد عوض کردنش تبریک میگفتین

چه عجب بعد سه چهار ماه پیام پروفایلتونو باز کردید 4fvfcja

نقل قول: تهران فردا دیدنی میشه
الودگیش هم کمتر میشه
مترو هم خلوت تر میشه
کلا همه چی جالبناکتر میشه

خلاصه اینا همه بخاطر پا قدم داش علیه

بهشتی پیاده شو جای مصلی داداش ، راحتتری اینطوری

خوش بگذره بهت داداش

نه بابا ما ازین قدم ها نداریم 4fvfcja

همین که زلزله نیومد جای شکرش باقیه

اتفاقا بهشتی پیاده شدیم Khansariha (18)

نقل قول: منم این مشکلو دارم

میری نمایشگا بیا تعریف کن ماام بریم ان شاء الله، تا حالا نرفتم

و
میلاد امام محمد باقر و هلول ماه رجب مبارک بر همه کانونیا
التماس دعا داریم
یا علی

این مشکل ر گزارش دادیم به شرکت هاست هنوز جواب درست درمونی ندادن

و ما رفتیم نمایشگاه

12 شب راه افتادم 4 ونیم صبح تهران پارس بودم

( دو ساعتم نتونستم بخوابم)

دستشویی قلقله نماز خونه پر تا حدود 7 و نیم همونجا موندم

تا یکی از دوستای گلم اومد دنبالم 4chsmu1

با هم رفتیم شاه عبدالعظیم اون یکی دوستمم از راه رسید یعنی اون زودتر رسیده بود منتظر ما بود

( از اراک اومده بود به خاطر من

شب قبلش بهش گفتم دارم میان تهران نمایشگاه اونم با کله اومد Khansariha (18)

)

رفتیم ی گوشه من نون و پنیر و سیب و خیار برده بودم خوردیم :d

در حین خوردن بالا سرمون ی چراغ بود که روش دوتا کفتر بودن ( جنبه رو نیگاه یک روز رفتم تهرانا

)

از بالا سرمون مارو نشونه گرفته بودن ما هی حواسمون به بالا بود که ی وقت شهید نشیم

بعد رفتیم زیارت و عرض ادب و اینا بعدش عکس یادگاری انداختیم :d ( یاد همتون بودم کلی دعاتون کردم)

اومدیم جلوتر بستنی خریدم :d سر این یکم اتفاقاتی افتاد که کلی خندیدیم :d

و بعد راهی نمایشگاه شدیم اونجا کتاب ها گرون بود

نمایشگاه نسبت به پارسال کوچیکتر شده بود انگار

و اینکه خورد و خوراک هم هم وضعش خوب نبود و هم گرون

بلیت مترو بیرون 350 بود داخل نمایشگاه 500 میفروختن

چندتا کتاب خریدم و با یکی از دوستام که تهرانی بود 128fs318181

خداحافظی کردم بنده خدا از صبح خیلی کمکم کرده بود و حسابی شرمندش شدم Khansariha (18)

ساعت دو ناهار گفتیم بخوریم ی ساندویچ خریدم وسط خوردنش ی دندونم شکست

ساعت چهار رفتم ترمینال و برگشتم ساعت 11 شب رسیدم خونه

ماشاء الله مشهدیای کانون باز دور گرفتن :d میبینم که با از رده خارج شدن هادی هنوز هم کری میخونین 4chsmu1

رضا جان تقبل الله برادر Khansariha (18)

امید فردای عزیز ان شاء الله که عالی میشی Khansariha (18)

حسین 422 اعتماد به نفس تورو من داشتم با چاقو میوه خوری و دمپایی لا انگشتی به آمریکا حمله میکردم 4chsmu1

نیاز خانوم زیر درخت آلبالو گمش کردید توشبانه روزی دنبالشین؟ 4fvfcja

اینجا درخت البالو نداشتیما

خلاصه ما برگشتیم

**ata** · 1393 ارديبهشت 12، 20:59

خوش اومدی داداش علیرضا

معلومه سفر نقلیه خوبی بوده

منم خیلی دوس دارم برم نمایشگاه کتاب، ولی هر سال یه چیزی پیش میاد که نمیتونم برم

**ساحل**

سلام

ااااا اگه میدونستم میرید میگفتم یک چند تا کتاب هم برام بگیرید

دوستان شعر تک بیتی قشنگ و زیبا و ... در مقام استاد دارید می خوام با خط خوش بنویسم cheshmak

(یعنی بدم بنویسند

)

ممنونم

بابابزرگ جناب قای هادی دورگه که هیچ سه رگه است!!!!! Khansariha (98)

دیگه مشهدی الاصل محسوب نمیشوند طبق تبصره فلان قانون فلان ردیف فلان صفحه فلان ...:smily man:

بابابزرگ انشاء الله که خیره!!!
چه اتفاقاتی که نیفتاده !!!!
اون کفترا حاجت روایی دیگه
دندون شکستن و گرونی بلیط مترو هم که دیگه...

میگم اینا رو تو خواب دیدید یا واقعی بود!!!

من اگه جای شما بودم یکسری هم به مشهد و قم و ... میزدم کلی خوش میگذشت!!! راحت و ارزون!!!

**ساحل**

سلام آقا رامین

اولاندش من که فارغ التحصیل شدم 128fs318181

دومندش که خیلی باحال بود haha

شما بنویس نیست بر لوح دلم جز الف قامت یار
چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم

دوباره همین درس رو باید بگذرونی:smily man::smily man::smily man:
نظرت چیه در مورد این شعر 128fs318181

پادشاهی پسر به مکتب داد
   لوح سیمینش بر کنار نهاد
بر سر لوح او نبشته به زر
جور استاد به ز مهر پدر

رامین آقااااااااااااااااااااااا !!!!!!!!!!!!!!
چرا پستت رو حذف کردی کلی زحمت کشیده بودی واسش ک!!!!!
ولی جوابتون رو دادم به هر حال Khansariha (98)

**ساحل** · 1393 ارديبهشت 12، 23:17

این آهنگ تقدیم به همه معلمان کانونیم Khansariha (8)

از همه شون ممنونم

آقا مجتبی
آقا کریم
سها و باران جان
آقا علیرضا و آقای فراسی
و ...

براشون آرزوی موفقیت و سلامتی و شادکامی دارم

http://uploadkon.ir/uploads/863c38b748cc...d12eaa.mp3

**مهاجر** · 1393 ارديبهشت 12، 23:19

سلام
ماشاءالله علیرضا 4fvfcja

چه سفری رفتی 4fvfcja

پر از ماجرا، سفر مارکوپلو بوده یپا واس خودش 4fvfcja

فک کنم میخواند پول بونو از حلقوممون بکشن بیرون 4fvfcja

ممنون از بیان تجربیاتت 4fvfcja

**ساحل** · 1393 ارديبهشت 12، 23:25

ساحل تنها در کانون 1744337bve7cd1t81

**مهاجر** · 1393 ارديبهشت 13، 0:11

سلام
چرا همه رفتن پشت پرده پنهانیت؟

رخ بنمایید؟

پ ن : خودم چرا پنهان شدم؟!!!

**Mojтaba ρiloт** · 1393 ارديبهشت 13، 11:50

اوایل هر دو مسیر رفت و برگشتم رو تاکسی سوار می شدم ، یکم گرون شد ، یه قسمتشو با اتوبوس رفتم ، گرونتر شد کلا برگشت رو اتوبوسی کردم
الان که گرونتر شده ، مسیر رفت رو هم با اتوبوس میرم ،
اگه همینجوری بهم فشار بیارن ، به خر و الاغ و پای پیاده و اینا میرسم

از ظرفیت های ما کمال استفاده رو دارن

**citYzen** · 1393 ارديبهشت 13، 12:05

(1393 ارديبهشت 12، 23:25)ساحل نوشته است: ساحل تنها در کانون

ببخشید پَ اون 5 تا مهمان بوقن 4chsmu1

**رامین.** · 1393 ارديبهشت 13، 17:09

(1393 ارديبهشت 12، 23:02)ساحل نوشته است: سلام آقا رامین

اولاندش من که فارغ التحصیل شدم
دومندش که خیلی باحال بود

شما بنویس نیست بر لوح دلم جز الف قامت یار
چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم
دوباره همین درس رو باید بگذرونی:smily man::smily man::smily man:
نظرت چیه در مورد این شعر

پادشاهی پسر به مکتب داد
   لوح سیمینش بر کنار نهاد
بر سر لوح او نبشته به زر
جور استاد به ز مهر پدر

رامین آقااااااااااااااااااااااا !!!!!!!!!!!!!!
چرا پستت رو حذف کردی کلی زحمت کشیده بودی واسش ک!!!!!
ولی جوابتون رو دادم به هر حال

من پست زدم چند ثانیه بعد حذف کردم چه زود خوندین 4fvfcja

خودم فهمیدم سوتی دادم چند ثانیه بعد حذفش کردم . منظورتون از مقام استاد یه چیز دیگه بود من اول فکر کردم به حال من دچار شدین بعد اینکه پست زدم تازه گرفتم چی گفته بودین 4fvfcja

شعر ها هم خوبه ولی شما اصلا فکر کن داری برای یه تخته سنگ شعر میگی 4fvfcja

فکر نکنم حتی 1 درصد تاثیر داشته باشه تو روحیاتش 4fvfcja

(1393 ارديبهشت 12، 23:25)ساحل نوشته است: ساحل تنها در کانون

حالا خوبه تنهایین . میدونین کسی نیست
اونی که بعد شما اومده خودش بوده با یه کاربر مخفی

انگار تک و تنها باشی و یه روح تو اتاق باشه ؛ نمیبینیش ولی تاثیرشو احساس میکنی

**Alireza 68**

سلام

عطا جان ممنونم ازت مرسی ان شاء الله جور بشه که بری Khansariha (18)

ساحل خانوم علاوه بر پول کتاب و کرایه 5 تومن هم میگرفتم

و هادی فعلا که مرحومه ازش خبری نیست

جون خودم واقعیت بودنا

اما تو خواب دیده بودم دو سه هفته پیش که اومدم شاه عبدالعظیم

مشهد خیلی میدوستیم برویم اما طلبیده نمیشویم

مسیرش هم دور است طوری نیست که ادم صبح بره شب برگرده

بابت اهنگ هم ممنونم ازتون

حسام جان اینم حاصل تجربیات منه دیگه 4chsmu1

موی سفیدم فلک آسان نداد

داشتم راپونزل رو سرچ میکردم یعنی داستانشو برای یکی تعریف کردم اون هم ادبیات خونده بود تا راپونزل رو تعریف کردم

درجا گفت این که داستان رودابه اس و زال ! داخل شاهنامه

من گفتم راپونزل ی افسانه آلمانی هست گفت نه من مطمئنم این داستان تو شاه نامه اس

من رفتم سرچ کردم به این نتیجه رسیدم که بله داستان اصلی مال حلج خانوم رودابه و حاج آقا زال بوده

که راپونزل اولین بار توی سال 1812 منتشر ضشد در صورتی که شاهنامه برا دوران مززوئک یا پرکامبرین هست

نامرد ها تو روز روشن ( شاید هم تو شب تاریک) داستان مارو از تو شاهنامه دزدین یکم تغییر دادن به نام خودشون تموم کردن

.............

چند روز پیش همینجوری اهنگ گوش میدادم یکیش سیاوش قمیشی بود گریه کن گریه قشنگه و بعدش هم آهنگی ار فرزین قسمت میدم پشت سر من من مسافر گریه نکن گریه نکن گریه نکنو..

تو فاز خودم بودم یهو داداشم ازون اتاق بلند گفت آخرش تکلیفمون چیه ؟ گریه کنیم یا نه؟

امروز هم داشتم همین ترتیب رو گوش میدادم خواهرزادم گفت چرا آهنگ هات درباره گریه اس دایی

من موندم چی بگم گفتم خب امروز عزاس شهادته

گفت خب چرا گریه نکن گوش میکنی؟ گریه کن گوش کن