1393 ارديبهشت 31، 11:59
بهش گفتم فلانی بیایی آآآآ.. گفت وقتی میگم میام حتما میام..
بهش گفتم از دست میدیم.. ما میریم ..تو ام بیا.. هم خوش میگذره.. هم رحمته خداس..گفت باشه..ممنون!
صبح پا شدم با ذوق و شوق.. آماد و قبراق.. مسیج زدم ک بیا فلان جا لطفا.. دو دقه بعد مسیج زد ک من دیشب نخوابیدم و الان خیلی خوابم میاد.. نمیام!
و من موندم و این ک بگم ک نمیایم یا نه! نگفتم.. پیش خودم گفتم بذار بره.. لااقل اون بهره ببره.. بهانه اش نشو..
و متهم شدم ب خلف وعده..
خلاصه همچین اعصابی از من خورده الان ک دلم میخواد داد بکشم....
نکنین با رفیقاتون اینطوری شما...
(درس عبرت بگیرین)
و
آقا آرمین ان شاء الله ک معافی درست میشه..
ما تازه شما رو پیدا کردیم.. حیفه برین سربازی..
(ته کانون خواهی بود!)
در پناه خدا..
یاعلی.