امتیاز موضوع:
  • 34 رأی - میانگین امتیازات: 4.15
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

انجمن شبانه روزی

سلام

اخي باران خانوم
خسته نباشي
من اگر جاي مرد مجاهد بودم برات متنتو ترجمه مي كردم
:سوت بلبلي:

اقا رامين اره منم انقدر دوست دارم خونه تميز كردن و اين فعاليتا رو
البته از دو چيزش خيلي بدم مياد
يكي اينكه همه كارا رو مي ذارن دقيقه 90 كه مامان من همين جوريه
يكي هم اينكه شورشو در ميارن از بس مي شورن مي سابن كه بازم مامانم اين جوريه
4chsmu1
من برم خونه خودم عيد ديدني مردم بيان مي بينم خونه مو نكبت گرفته

به نظر منم زندگي سخته
خيلي شيرينيش كمه
منم خودمو با بقيه مقايسه مي كنم مي بينم چقدرررررررررررررررر كم اوردم
دقيقا دركتون مي كنم
منم بعضي روزا انقدر اذيت مي شم كه ارزوي مرگ مي كنم
اونم نه هر مرگي
مرگ وحشتناك و پر از زجر و عذاب
اما وقتي مي شينم درست فكر مي كنم مي بينم
فقط يه راه داريم اونم اينه كه به ارامش برسيم
حداقل خودمون خودمونو درك كنيم
به خودمون عشق بورزيم
و نذاريم كه صدمه بيشتر از اين ببينيم



دقت كردين اكثرا همه دير به دير دارن ميان
چند روزي هستن بعدش باز كلي روز نيستن

عليرضا بابا بزرگ
مامان سها
اقا عطا
اقاي مرد مجاهد
سنا خانوم
خيليا

بعضيا هم كه فقط هر از گاهي ميان
مثل الون
هپي گرل
عمو سعيد
خيليا

خلاصه كه دلم براتون تنگ مي شه


 

[تصویر:  nasimhayat.png]
رامین خودت و مسخره کن Kool
انشاا... خواب گودزیلای مادر ببینی که افتاده دنبالت دختر هیولاش و بهت بده 22

من رفتم بخوابم..
شب همگی خوووووووووووووووووووووووووووووووووووووش
خوشا باران و وصف بی مثالش
نقل قول: داداش عاشق فاطمه ی زهرا ما یه معلم قران وقتی راهنمایی بودیم داشتیم ترس عجیبی ازش داشتیم.اون هم همیشه همینو میگفت...

میگفت ما اومدیم اینجا تا عذاب بکشیم....میگفت حس جاودانگیمونه که باعث میشه سعی کنیم زنده بمونیم...

من که همون موقع قبولش نکردم...تا الان نتونستم قبول کنم....به نظر من این حرف اشتباهه......

یه توهینه به خدا که ما عذاب میکشیم! خدا مارو نیاورده اذیت کنه....(این فقط نظر منه)
داداش بحث یه خرده پیچیده است و البته ظریف. 
شاید در یک جمله و یک صفحه نشه اصل مطلب رو بیان کرد و البته این بحث خیلی می تونه باعث انحراف بشه. مثل یه تیغه ی دو لبه می مونه.
من هم خودم اول قبول نمی کردم ولی دیدم پشتش استدلال هست. 
حالا چون بحثش باز شده یه مقداری توضیح می دم. ببین شما قبول دارین که با حیوانات تفاوت داری؟ حیوانات همیشه کاری رو انجام می دن که به اون تمایل دارن ، می خوان غذا بخورن ، غذا می خورن . در حیوانات تمایلات متناقض خیلی کم وجود داره ولی در انسان اکثر تمایلات متناقضه. ما انسان ها همیشه برای رسیدن به یک تمایل باید تمایل دیگری رو فدا کنیم و این می شود رنج.  
خانم باران اگر بخوان کارشون رو درست انجام بدن ، امشب باید بیدار بمونن و این یعنی رنج. شما اگر بخواهی پولدار شوی باید سخت کار کنی و این یعنی فدا کردن تمایل پست تر (یعنی راحت طلبی) برای تمایل دیگر (ثروت) . 
ما فقط رنج خودمون رو فراموش می کنیم. شما به دور و برت نگاه کنی می بینی که اکثر انسان ها دارند توی رنج زندگی می کنند. چه منی که هر روز صبح باید سه ساعت تا چهار ساعت توی تاکسی بشینم و تو ترافیک باشم ، چه پولدار ترین انسانی که رابطه خوبی با همسرش نداره و بچه هاش اون رو اذیت می کنن یا این که سلامتی نداره. 
بحث خیلی گسترده تره. انسان تا زمانی که تمایلات دنیایی خودش رو فدا نکرده باشه ، نمی شه بهش انسان گفت. داداش چرا ماها این جاییم؟ ما همه می خواهیم یه عملی رو ترک کنیم که به اون عمل تمایل داریم. داداش کدوم یکی از ما رنج نمی کشه؟ من خودم هر وقت وسوسه سراغم می آد واقعا رنج می کشم. سخته ، واقعا سخته.
داداش خداوند ما را نیاورده این جا تا رنج بکشیم ، خداوند ما رو آورده این جا تا به کمال برسیم از پستی ، نه این که مثل ملائکه از اول کامل باشیم و این بدون رنج ممکن نیست. اکثر تکالیف اسلامی سخت و رنج آوره. نمونه اش خمس. واقعا سخته که انسان بخواد یک پنجم مالش رو بده. اونم مالی که با سختی و رنج فراوون تهیه اش کرده.
وقتی شما این رو قبول کنی ، تازه می فهمی خداوند چقدر با ما مهربون بوده. چقدر ما تو زندگیمون نعمت هست. برعکس اگر این مسئله رو قبول نکنی با کوچکترین سختی ، به هم می ریزی و شکایت می کنی از خدا. 

داداش اینا مباحثی هست که فکر می کنم مربوط می شه به عرفان اسلامی و از دهن بنده گنده تره . من فقط مثل طوطی دارم تکرار می کنم. اما خوب که با خودم فکر می کنم ، می بینم بنده ی خدا سخنران راست می گه و من چقدر از این به قبل اشتباه فکر می کردم.
اما متاسفانه دانایی مساوی عمل نیست بلکه دانایی مساوی تکلیف هست.  
 
انما یتقبل الله من المتقین ...


خداحافظی

دو تا چیز رو روان من داره پاتیناژ میره...

یکی این اتیکت خانوادگیه که باعث میشه در مواقع لزوم نتونم حرف دلم و بزنم 22
دومم این تکنولوژیه..

بابام دو دقیقه پیش شب بخیر و گفت رفت بخوابه
الان وایبرم زنگ خورده میبینم باباس!!!!
میگه فلان کارو یادم رفته جام انجام بده...

آقا ما همون کبوتر نامه بر و بخوایم باید کی و ببینیم؟؟؟؟؟vayy
خوشا باران و وصف بی مثالش
(1393 اسفند 17، 22:44)مرد مجاهد نوشته است: از خدا بخوایم حیات طیبه بهمون بده
و بریم تو قرآن بخونیم که چیه حیات طیبه.

خدا خودش در اون صفحه ای که آیات روزه اومده فرموده
یرید الله بکم الیسر و لا یرید بکم العسر

این حرفا چیه ...
ما سختش کردیم
قدیمیا رو بریم بپرسم خب
ظاهر زندگیشون از ما سخت تر بوده
اما آسون تر میگرفتن
 سختی بر میگرده با برداشت ما از محیطمون و اتفاقاتی که میفته.


خواهی که سخت و سست جهان بر تو بگذرد
بگذر ز عهد سست و سخنهای سخت خویش


دقیقا کجاش سخته؟
بگین ما هم از جهالت در بیایم.
 

داداش چقدر انسان ها مثل شما فکر می کنن؟ من که خودم تا یه نمره ام بد می شه زمین و زمان رو به هم می دوزم و فراموش می کنم خداوند چقدر به من نعمت داده و اصلا این که من فرصت دارم درس بخونم نعمت خداست. 
همین امروز توی تاکسی چقدر نالیدن ، از زمین و زمان نالیدن. دیگه حالم داشت بهم می خورد. به خودم می گفتم این کشوری که اینا دارن ازش صحبت می کنن سومالیه یا ایران. داداش دلیلش به نظر شما چیه؟
انما یتقبل الله من المتقین ...


خداحافظی

داداش به نظرم خودت یه جورایی گفتی
برخی میخوان سختی ها و بدبختی ها  و... رو بندازن گردن حکومت و حاکمیت و جامعه و آدمای گرگ و اینا؛
من اصلا در مقام دفاع یا تهاجم از شرایط جامعه و حکومت و ... نیستم

چیزی که میبینم اینه که داریم بد زندگی میکنیم
حالا شرایط اقتصادی هر جوری هم که باشه، سبک زندگیمون به درد نخوره یه مقداری!
به همه ی عزیزان دل توصیه میکنم حتما این گفتگو با دکتر سریع القلم رو بخونن و اگه خواستن نقد و بررسیش کنن:

اما اینکه دلیل جامعه شناسانه اش و در مقیاس کلی چیه رو نمیدونم
شاید ناشکریم
شاید نابلدیم و بر میگرده به ضعف آموزش ... که به نظرم این آموزش خیلی مهمه ... مثال: این قیمت بنزین گرون و گرونتر شد ... الگوی استفاده ی بهینه ی مردم از ماشینشون چقدر تغییر کرد؟ 

شاید دلیل دیگه اش برداشت های کاریکاتوری و غلط از دین باشه ...
در قرآن میخونیم (فقط ترجمه رو اوردم، از آقای مکارمه ترجمه)
و در راه خدا جهاد کنید ، و حقّ جهادش را ادا نمایید! او شما را برگزید ، و در دین ( اسلام ) کار سنگین و سختی بر شما قرار ندارد از آیین پدرتان ابراهیم پیروی کنید خداوند شما را در کتابهای پیشین و در این کتاب آسمانی «مسلمان» نامید ، تا پیامبر گواه بر شما باشد ، و شما گواهان بر مردم! پس نماز را برپا دارید ، و زکات را بدهید ، و به خدا تمسّک جویید ، که او مولا و سرپرست شماست! چه مولای خوب ، و چه یاور شایسته ای!

خودت که اهل علوم پایه ای (ما هم یه دستی بر آتش داشتیم 1 )
اهل قضیه و حکم کلی و قانون هستی
وقتی خداوند این قانون کلی رو بیان میکنه؛ اونم کجا؟ جایی که قبلش جهاد رو گفته، اونم چه جهادی؟ حق جهاد!
که دیگه از نظر ما سخت ترین کارهاست جهاد کردن اونم حق جهاد،
بعدش میفرماید کار سنگین و سختی بر شما قرار نداد.
پس باید شیشه های عینکمون رو تمیز کنیم.
در جهاد جق جهاد بعدش میگه کار سختی قرار نداد
این بچه بازیها روزمره که پفک نمکیه!

وقتی با این دید به جزییات احکام و اتفاقات نگاه کنیم
همون چیزای یه کوچولو سخت و کاملا سخت از دید ما هم، به چشممون آسون میاد
واقعا هم آسونن ... آسونی ان ... آسون کننده اند ... جاده صاف کنن شاید به تعبیر ناقص عقل ناقصتر من.

اما بعضیامون امروز طوری از دین میگیم، یا طوری دین داری میکنیم که دین برای یه ناظر بیرونی میشه یه چیزی تو مایه ی زهر مار!
یه پدیده ی مخالف فطرت! با یه مجموعه فکرها و کارهای جزمی و طاقت فرسا!
همون احکام اسلام رو هم بد عمل میکنیم و هم بد تفسیر میکنیم.
تازه بعضی وقتا هم که یه چیزایی به اسلام و احکام میبندیم که معلوم نیست از کجا در اوردیم ... احکام تو رساله هست دیگه ... نه جلو بیفتیم نه عقب بیفتیم ... بعضیا از این ور بعضیا از اون ور ... آدم با خودش میگه ما چقدر مرجع تقلید تو کشور داشتیم نمیدونستیم.  4fvfcja
راحت برچسب میزنیم به خاطر یه اشتباه یه نفر  و ... .

و پیش خودمون هم فکر میکنیم داریم جون میدیم چارتا کار ساده ی مذهبی انجام میدیم ...
شاید چون کلا ما رو تکلیف محور و نمره محور بار اوردین ... نمیدونم!

و از این دست حرفها 4chsmu1
 سپاس شده توسط
سلام سرجوخه سهیل بعد از مدتها یه متن از شما خوندیم...خیلی ممنون از حرفهایی که زدی...
داداش عاشق این حرفایی که زدم دید خودم بود به دنیا به عنوان یک معتاد جنسی در حال بهبودی...
منم مثه سهیل و درخشنده و مرد مجاهد میگم باید سپاسگزار باشیم در هر حالی...
این حرفهایی که زدم صرفا تجربه  شخصی خودم یه عنوان یه معتاد جنسی بود نه اینکه یه فرمول کلی واسه همه..
هر کسی از روی فهمش از دین و اعتقادات و خصوصیات رفتاری و روانشناسانه ای که داره یه جوری دنیاشو تفسیر میکنه.
یه عمر سعی کردم بگم دنیا جای لذته جایه خوشی هستش و از این حرفهایه روانشناسانه...ولی خوب به بنده شخص همساده جواب نداد این حرفا من وقتی به آرامش نزدیکتر شدم که پذیرفتم این دنیا یعنی سختی و راه زندگی سعادتمند و شاد در این دنیا فقط تسلیم شدن در برابر خداست و اینکه سرنوشتمو بخدا بسپرم.هر سختی دیدم بسپرم بخدا.و اینکه همینطور که سهیل گفت صبر کنم فقط با این تفاوت که من صبر نمیکنم تا از موقعیت سخت زندگی برسم به موقعیت راحتش.کلا صبر میکنم که تموم بشه و ایشالا سربلند بیرون بیام
و کاملا موافقم با حرفی که عاشق زد هر چی رنج بیشتری بکشی ارزشت بالاتر میره.هر چی بلا بیشتر سرت بیاد مثه الماس سخت تر و ارزشمندتر میشی...
راستی داداش مجاهد پرسید کجاش سخته بگین تا از جهالت در بیایم؟
داداش شما در عین هدایت هستی جهالت کجا بود بابا!!!ولی خدایی خیلی سعی کردم یه جاشو بگم که سخت نباشه پیدا نکردم...بگذریم 
اصلا دوست ندارم از فضای ترک دور بشم...پس حرفامو راجع به ترک جمع میکنم:
شهوت به صورت کاملا موذیانه ای گاهی به من ضربه میزد.من میرفتم حرم بعد یه پیرمرد میدیدم که داره دستفروشی میکنه یا یه بچه 6 ساله داره واکس میزنه اعصابم به شدت به هم میریخت.شهوت اینقدر اینو جلویه چشمم میاورد که من برم خ.ا کنم.
اینا رو بعدا فهمیدم وقتی که یه روز تمام کارایه خوب رو انجام داده بودم از همه وسوسه ها خودمو دور نگه داشته بودم نماز و توجه و مراقبه داشتم ولی باز شکست میخوردم.عیب از همون دردی بود که موقع دیدن اون پیرمرد یا اون بچه بهم دست میداد.اول با نظام و کشور درگیر میشدم که چرا اختلاس و دزدی زیاده بعد به خودم که چرا مثلا من شلوارم 200تومن پولشه این پسره شلوارش پارست بعدش به آستان قدس که چرا به اینا کمک نمیکنه جای حرم سازی بعد بخدا که چرا اصلا اینا رو اینقدر بدبخت کرده...دینگ دینگ خیلی ساده و البته بسیار موذیانه از حس زیبای ترحم و انسان دوستی میرسیدم به کفر... و دوای این حال بد من چیزی نبود جز شهوت...
خدا رو شکر که الان با دیدن همچین صحنه هایی اول واسه اون مستمند دعا میکنم.بعد سریع به اندازه وسعم کمک میکنم.بعد اصلا فکر نمیکنم که چرا بقیه کمک نمیکنن.اصلا قضاوت نمیکنم کسی رو.سرنوشت خودم و اونا رو میسپرم بخدا.پیش خودم میگم زندگی سخته و زود گذر انشاالله واسه اینا هم فرجی میشه و در آینده من بیشتر از الان کمک خواهم کرد.با کمک خدا راه رو واسه سیاه نمایی شهوت میبندم.
انشالله با کمک خدا و دوستان بهبودیم هوشیارتر خواهم شد.آمین
 
شايد خوشبختي همين باشد
كه با خودت نگويي :
كاش جايِ ديگري بودم
كارِ ديگري داشتم
يك آدمِ ديگري بودم ... !

53 عاقبتت بخیر همسفر 53
 سپاس شده توسط
نقل قول: داداش بحث یه خرده پیچیده است و البته ظریف. 
شاید در یک جمله و یک صفحه نشه اصل مطلب رو بیان کرد و البته این بحث خیلی می تونه باعث انحراف بشه. مثل یه تیغه ی دو لبه می مونه.
من هم خودم اول قبول نمی کردم ولی دیدم پشتش استدلال هست. 
حالا چون بحثش باز شده یه مقداری توضیح می دم. ببین شما قبول دارین که با حیوانات تفاوت داری؟ حیوانات همیشه کاری رو انجام می دن که به اون تمایل دارن ، می خوان غذا بخورن ، غذا می خورن . در حیوانات تمایلات متناقض خیلی کم وجود داره ولی در انسان اکثر تمایلات متناقضه. ما انسان ها همیشه برای رسیدن به یک تمایل باید تمایل دیگری رو فدا کنیم و این می شود رنج.  
خانم باران اگر بخوان کارشون رو درست انجام بدن ، امشب باید بیدار بمونن و این یعنی رنج. شما اگر بخواهی پولدار شوی باید سخت کار کنی و این یعنی فدا کردن تمایل پست تر (یعنی راحت طلبی) برای تمایل دیگر (ثروت) . 
ما فقط رنج خودمون رو فراموش می کنیم. شما به دور و برت نگاه کنی می بینی که اکثر انسان ها دارند توی رنج زندگی می کنند. چه منی که هر روز صبح باید سه ساعت تا چهار ساعت توی تاکسی بشینم و تو ترافیک باشم ، چه پولدار ترین انسانی که رابطه خوبی با همسرش نداره و بچه هاش اون رو اذیت می کنن یا این که سلامتی نداره. 
بحث خیلی گسترده تره. انسان تا زمانی که تمایلات دنیایی خودش رو فدا نکرده باشه ، نمی شه بهش انسان گفت. داداش چرا ماها این جاییم؟ ما همه می خواهیم یه عملی رو ترک کنیم که به اون عمل تمایل داریم. داداش کدوم یکی از ما رنج نمی کشه؟ من خودم هر وقت وسوسه سراغم می آد واقعا رنج می کشم. سخته ، واقعا سخته.
داداش خداوند ما را نیاورده این جا تا رنج بکشیم ، خداوند ما رو آورده این جا تا به کمال برسیم از پستی ، نه این که مثل ملائکه از اول کامل باشیم و این بدون رنج ممکن نیست. اکثر تکالیف اسلامی سخت و رنج آوره. نمونه اش خمس. واقعا سخته که انسان بخواد یک پنجم مالش رو بده. اونم مالی که با سختی و رنج فراوون تهیه اش کرده.
وقتی شما این رو قبول کنی ، تازه می فهمی خداوند چقدر با ما مهربون بوده. چقدر ما تو زندگیمون نعمت هست. برعکس اگر این مسئله رو قبول نکنی با کوچکترین سختی ، به هم می ریزی و شکایت می کنی از خدا. 

داداش اینا مباحثی هست که فکر می کنم مربوط می شه به عرفان اسلامی و از دهن بنده گنده تره . من فقط مثل طوطی دارم تکرار می کنم. اما خوب که با خودم فکر می کنم ، می بینم بنده ی خدا سخنران راست می گه و من چقدر از این به قبل اشتباه فکر می کردم.
اما متاسفانه دانایی مساوی عمل نیست بلکه دانایی مساوی تکلیف هست.  
خب درسته بعضی کارا سخته ولی ما خودمون انتخابش میکنیم...الان من کاری رو میکنم که دوسش دارم.....بقیه رو نمیدونم...

کارام خیلی سخته ولی دوسشون دارم....گیر میدم. خسته میشم ولی باز انجامش میدم...خیلیاشم نتیجه ایی نداشته...

خیلی از وقتم رو گذاشتم برای مباحث برق خودمو داغون کردم براش..ولی هیچ نتیجه ایی نداشت! فقط یاد گرفتم....

راس میگی بحث خیلی عجیبیه که یه کتاب باید براش نوشت....Khansariha (8)


 
سلاممم به همگییی؟
خوبین؟ خوشین سلامتین؟ ان شالله همه چی خوب باشه 1
و زندگی بر وفق مراد باشههههstudsmattaKhansariha (18)
هرچند حال و روز زمین و زمان بد است \ یک قطعه از بهشت در آغوش مشهد است
حتی فرشته ای که به پابوس آمده \ انگار بین رفتن و ماندن مردّد است
اینجا مدینه نیست، نه اینجا مدینه نیست \ پس بوی عطر کیست که مثل محمد است؟
حتی اگر به آخرخط هم رسیده ای \ اینجا برای عشق شروعی مجدد است
جایی که آسمان به زمین وصل می شود \ جایی که بین عالم و آدم، زبانزد است
هر جا دلی شکست به این جا بیاورید \ اینجا بهشت، شهر خدا، شهر مشهد است
[تصویر:  87267819991958480523.jpg]

حسین ارام جانم، حسین روح و روانم
بیا نگار اشنا، شب غمم سحر نما
مرا به نوکری خود، شها تو مفتخر نما

سلام بر اقاي فراسي


خوبيد؟
خوشيد؟
الان فراتر از مرز هاييد ؟ يا اين ور مرزها ؟
خانمتون چطوره؟
عروسي كي بر گزار مي شه؟
دكترا رو قرار شد بخونيد؟

[تصویر:  nasimhayat.png]
سلام می توانم خانوم
ممنون خدا رو شکر. دیگه می گذره 1 شما خوبین؟
فعلا که در اون ور مرزهایم کماکان. عروسی که فعلنیا راه داره Vamondeehteram ان شالله یکی دو سال دیگه. عروسی گرفتیم می ام شیرینیشو می دم. :دی 
هرچند حال و روز زمین و زمان بد است \ یک قطعه از بهشت در آغوش مشهد است
حتی فرشته ای که به پابوس آمده \ انگار بین رفتن و ماندن مردّد است
اینجا مدینه نیست، نه اینجا مدینه نیست \ پس بوی عطر کیست که مثل محمد است؟
حتی اگر به آخرخط هم رسیده ای \ اینجا برای عشق شروعی مجدد است
جایی که آسمان به زمین وصل می شود \ جایی که بین عالم و آدم، زبانزد است
هر جا دلی شکست به این جا بیاورید \ اینجا بهشت، شهر خدا، شهر مشهد است
[تصویر:  87267819991958480523.jpg]

حسین ارام جانم، حسین روح و روانم
بیا نگار اشنا، شب غمم سحر نما
مرا به نوکری خود، شها تو مفتخر نما

حالا یک .. دو ... سه ..
بی خیال غصه 4

من و یه عالمه کار..
یه روز خیلی خوب
همینجوری یهویی...


ممنونم می تی همین که به فکرمی برای من بسه (مدل شعر بخون)

به به فراسی خان مزدوج الدوله...خوبین؟ بانو خوبن؟هنوز خشمناکیتون در دست بررسی؟؟؟؟

گاهی فکر میکنم ...فقط در مواقع لزوم ادم باید خودش و درگیر بحثای فلسفی بکنه..وقتی کسی برای پاسخگویی نباشه..
پس فعلا کانال مستمع الدولگی رو طی می نماییم تا ببینیم خدا چی میخواد 1

ما رفتیم پی کار تا ساعت 12 

من می تووووووووووووووووووووووونم ان شااا...  Khansariha (69)
اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم
خوشا باران و وصف بی مثالش
خواهش مي كنم
 

[تصویر:  nasimhayat.png]
یه گروه چت انگلیسی باز کرده بودن منم دعوت کردم رفتم :d

روز اول خوب بود
روز دوم بد نبود
روز سوم دیدم دارن آهنگ فارسی و عکس فارس و .... میزارن
منم گفتم من فکر میکردم گروه چت انگلیسی یعنی بحث با زبان انگلیسی 
اینجا بیشتر شکل جمعه بازاره!!!

من و از گروه انداختن بیرون 22

بی فرهنگای بدون داشتن جنبه ی انتقاد 22


................
کارم تموم شد 
یو ها ها ها 33 دقیقه وقت اضافی آوردم (البته وسطش یهو کار و عوض کردم..این 33 دقیقه رو هم باید فکر کنم چجوری استادم و بپیجونم Khansariha (13))
 
خوشا باران و وصف بی مثالش
 سپاس شده توسط
توکل به خدا!!!!
من میرفتم بیرون با جنس مخالف یه کارهایه زننده انجام میدادم بعد میگفتم خدایا آبرومو نبر.
قرار داشتم برم بیرون میدونستم که برم صد در صد گناهه توش بعد میگفتم خدیا من میرم ولی تو یه کاری کنم من گناه نکنم.اگه میخوای من پاک باشم موقعیتشو جور نکن.
یهو پلیس سر میرسید اینقدر میترسیدم در حد مرگ میگفتم خدایا این بار آخره یه جور ختم به خیر کن قضیه رو بعدش یه هفته بعد دوباره همون کار رو داشتم انجام میدادم.
اینا برای جدید بود
قدیمتر ها میرفتم فیلم بد میخریدم میزاشتم تو خونه نگاه میکردم بعد میگفتم خدایا آبرومو نبر نزار کسی بفهمه.
چشم چرونی میکردم خونه همسایه ها رو بعد میگفتم خدایا امروز هیچ صحنه بدی جلوی چشمم نزار تا پاک بمونم.
ارتباطهایه بد تلفنی و چتی داشتم بعد میگفتم خدایا آبرومو بخر.
فکر میکردم درسته ادم شهوترانی هستم ولی حداقل بخدا اطمینان دارم و همین باعث میشه آبرون نره هیچ وقت و با خیال راحت به شهوترانیم میتونم ادامه بدم چون خدا مراقبم هست.درسته پسر بده خانوادم ولی پدر خاواده پسرشو تحمل میکنه.
چه توکل مسخره ای!!!چه اطمینان به خدای خنده داری!!!اصلا کدوم خدا؟منظور من از خدا کی بود؟چی بود؟
یه عمر سر خودمو با جبر و اختیار گرم کردم آخرش هم نفهمیدم چی درسته چی غلط!!
خدایا واسه همه کج فهمیهام منو ببخش.خدایا من اسیر دام شهوت بودم.قدرت فکر رو از من گرفته بود.شهوت عقلمو ضایع کرده بود.خدایا من تسلیم تو هستم آبرو رو خودت دادی خودت بخوای میبریش.کمک کن با این درد کنار بیام که یه خرده از دیو درونم واسه اطرافیانم آشکار شده.


خدایا به من و  همه برادر خواهرهایه هم دردم کمک کن تا توکل واقعی رو در مبارزه با شهوت به کار ببریم نه در راه شهوت.آمین53
 
شايد خوشبختي همين باشد
كه با خودت نگويي :
كاش جايِ ديگري بودم
كارِ ديگري داشتم
يك آدمِ ديگري بودم ... !

53 عاقبتت بخیر همسفر 53
 سپاس شده توسط


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 9 مهمان