انجمن شبانه روزی

[درخشنده]

خوندم یکم طول کشید چون چند دور خوندم

مرسی...پیام هم فرستادم...

این حرفتون هر آدم تنبلی رو تکون میده:

من دلم نمیخواد بعدا حسرتونو ببینم

[گلبرگ]

نظرون چیه؟ دعای سریع العجابه واسه کنکوریای امسالمون

موافقم..
چطوره اون دو س شب ک کنکور دارن تو تاپیک التماس دعا بذاریم..
هان؟

یاعلی.

اولیش گلبرگیه همین جمعه امتحان داره
التماس دعا دارم ار همتون

[قاصدک]

سلام

ما با گذشت چندین سال از کنکور وقتی اسم کنکور میاد یاد ایام تلخی میوفتم...

اما خدا رو شکر...

رشته مورد علاقم قبول شدم.... و
الان تو مسیری افتادم که خیلی شیک دارم به هدفم میرسم و فکر می کنم همش تقدیر الهی هست....

هدفم معلمی است

[باد صبا]

حرف می توانم درمورد استرس خیییییلی درسته
خود من کسی بودم که استرس باعث شد رتبم با کنکور آزمایشیم خیلی تفاوت بکنه
و هیچ کس باورش نمی شد که من کنکورمو اینجوری داده باشم
ولی من به خدا اطمینان داشتم که حتما یه خیریتی بوده
همین رتبه باعث شد من تو رشته ای که فکر میکردم بهش علاقه ندارم وارد بشم و ببینم چقدر مناسبمه و دوسش دارم
ادامه تحصیلم خیلی راحت اتفاق افتاد و از خیلیا زدم جلوتر
همچنین کارم درست شد
البته همه اینا لطف خدا بود
فقط به خدا حسن ظن داشته باشین و بهش اعتماد کنید
براتون دعا میکنم

[نمیدانم]

"درخشنده" من و برد به ده دوازده سال پیش خودم ...

توی دوران تحصیل م، همیشه خودم درس هام رو می خوندم.
هیچ وقت کسی بهم نگفت پاشو برو سرِ درس ت!
دو بار کنکور دادم، خدا رو شکر دانشگاه ملی قبول شدم.
ولی هر دو بار، تنها، روز قبل شون یه کَمَکی چیز شدم.

برا کنکور سراسری، یادم نیست علت نگرانی م چی بود.
ولی هر چه بود به مبلغی گریه ی عیان منتهی شد!
برا انتخاب رشته ش هم مونده بودم؛ سرِ اونم گریه کردم.
هاها

برا کنکور فوق، داستان ش رو اینجا نوشتم (یکی از ارسال های کلاسیکِ محبوب م، هاها )

توی آزمون هایی در این سطح،
استرس خواه نا خواه سراغ آدم میاد،
باید اون رو در آغوش گرفت،
کمی باهاش بود و سر وقت اون رو فرستاد پیِ کارش.

برا کسانی که ارتباطاتی با خدا دارند،
کنار اومدن با این استرس می تونه راحت تر باشه.
خدایا ما این همه ماه ها درس خوندیم،
می خواهیم توی یه آزمون چند ساعته درس پس بدیم،
هوامون رو داشته باش.

گاهی هم، گر چه از خدا خواسته بودیم؛
ولی نتیجه مطلوب نمی شه.
نمی دونم،
ولی باز بهتره آدم خودش رو هم چنان به خدا بسپاره؛
صبر کنیم، چه بسا بعدها چیزهایی بفهمیم.

همین،
امیدوارم "درخشنده" و باقی دوستان کنکوری امسال خوب بدرخشند.

[درخشنده]

این حال لعنتیه ما درست نمیشه.....واقعا نمیفهمم چم شده...دیشب کلی نوشتم یکم بهتر شد باز الان بدتر از دیشب.

اخه اینطوری که نمیشه حال همرو بگیرم خودم خوب بشم.... نه نمیشه...

پس به جای طومار نوشتن همینجا تمومش میکنیم...اخرش یه چیزی میشه دیگه...همین...قلبم زیر 50 تا میزنه توی یه دیقه! ولی وقتی میزنه قشنگ همه جام حسش میکنم!

موفق باشید

[عاشق فاطمه زهرا]

این حال لعنتیه ما درست نمیشه.....واقعا نمیفهمم چم شده...دیشب کلی نوشتم یکم بهتر شد باز الان بدتر از دیشب.

اخه اینطوری که نمیشه حال همرو بگیرم خودم خوب بشم؟ نه نمیشه...

پس به جای طومار نوشتن همینجا تمومش میکنیم...اخرش یه چیزی میشه دیگه...همین...

موفق باشید

داداش بریز بیرون هر چی تو دلت هست. بابا حجم تالار تموم نمی شه که ، مگه چند خط که شما مینویسی چند بیت می شه تهش؟
هر کسم خواست جواب می ده ، دوست هم نداشت نمی خونه. نه؟ 
بنویس داداش نترس ، من خودم جوابت رو می دم. 
آواتار من رو داری؟ اینم عکس با کیفیتش

[درخشنده]

اوه چه قشنگه

اخه بخوام باز بنویسم بعد فردا بدتر از امروز چه فایده ایی داره....عاشق جان الان قلبت داره چنتا میزنه؟!

چند دفعه گرفتم به 50 نرسید...کاری هم با خودم نکردم نمیدونم چرا این شکلی شده.......

[می توانم]

اره بابا حرفاتونو بگید

اصلا همه باید بگن حرفاشونو

[درخشنده]

اوه چه قشنگه

اخه بخوام باز بنویسم بعد فردا بدتر از امروز چه فایده ایی داره....عاشق جان الان قلبت داره چنتا میزنه؟!

چند دفعه گرفتم به 50 نرسید...کاری هم با خودم نکردم نمیدونم چرا این شکلی شده.......

[می توانم]

مگه مهمه چند تا بزنه؟

[طاهر]

سلام
منم هستم
البته تا چند دقه دیگه وقت نمازه باید برم. داداش غصه چی تو دلته؟ اصلا تو دلت غصه هست؟ 

[عاشق فاطمه زهرا]

اوه چه قشنگه

اخه بخوام باز بنویسم بعد فردا بدتر از امروز چه فایده ایی داره....عاشق جان الان قلبت داره چنتا میزنه؟!

چند دفعه گرفتم به 50 نرسید...کاری هم با خودم نکردم نمیدونم چرا این شکلی شده.......

نبضم 98 تا می زنه. فکر کنم زیاد هیجانی شدم.

این جمله قرمز رنگ رو کی گفته؟
اصل اول : هیچ وقت آینده ای که نیامده را پیش بینی نکنید.

[درخشنده]

خیلی مهمه...اونی که قلبش ضعیفه زیاد میزنه...سن هرچی میره بالا کمتر میزنه....ادم استرس داره بیشتر باید بزنه...

ولی من نه سنم رفته بالا! نه رفتم تمرین هوازی.استرس هم دارم این شکلی شده! خیلی مشکوکه...

حس میکنم حال زدن نداره! بعضی وقتا ادم میبینه دلش میخواد یه کاری رو انجام بده ولی دیگه بدنش نمیکشه! قبلا توی سربالایی که میوفتادم 

وسط مسابقه کل بدنم درد میگرفت دیگه نمیرفت...هرکاری میکردم میدیدم نمیشه....انگار که روح میخواد بره جلو ولی جسم دیگه نمیره! یه چنین چیزی

در مورد اون جمله قرمزه...اقا ما هربار اینجا یا جای دیگه چیزی نوشتیم چند ساعت خوب شدیم بعد دوباره فرداش بدتر شد! کلی وقت بقیه گرفته میشه

اینجا معمولا شوخی و خنده و صفاست ولی من که میام نابود میشه همه چیز....

----------------------------------

پ . ن ... قلبتونو بعضی وقتا چک کنید...فشار رو بگیرید...الان من فشارمو گرفتم دیدم 9 روی پنجه! ایراد ازون بود....داره درست میشه...

[می توانم]

ما اینجا خیلی هم متینیم

اصلا شما پست نذار ما می خوایم درباره تاریخچه میترائیسم بحث کنیم

نه جک م یگیم نه می خندیم

ما همه فرهیخته هستیم جناب

فکر می کنه هی نازشو می کشیم می گیم بگو بگو

والله

اقا اون یکی هفته تولد حضرت ابولفضله
یادتون باشه از حالا دعوتتون می کنم جشن تولد




هورااااااااااااااااااااااا