1394 مرداد 9، 21:48
ویرایش شده
(1394 مرداد 6، 12:01)مي توانم نوشته است: ...
بريد خدا رو شکر کنيد که سامورايي بزرگ کانون نيست و مزدوج شد و رفت اون وقت مي زد نصفتون مي کرد هر کي شب ها نمي خوابيد يا نور موبايل مي انداخت
...
دلم برای سامورایی کانون ی ذره شده..
خیلی جاشون خالیه..
ان شاء الله هر جا هستن سلامت باشن و شاد و موفق ...
(1394 مرداد 6، 12:34)درخشنده نوشته است: ....:d
واي اگه ميرفتم به سها خانوم ميگفتم اسممو بزاريد درنده چکار ميکرد؟! ((اينا فقط تخيلاتن!)(تاثيرات سوالاي اقاي مهدي R))
احتمالا میگفت "آقا نکنین با خودتون همچین!"
الحمدلله درخشنده هستین و ان شاء الله درخشنده باشین..
(1394 مرداد 7، 19:12)عاشق فاطمه زهرا نوشته است: وای این دو سه روز که کانون نبودم ، انگا دو سه سال گذشت.
کلا اینترنت رو ممنوع کرده بودم ، هر سایتی رفتم ، انگار فقط کانون ممنوع بوده
این مورد در مدیریت کانون بررسی خواهد شد..
حالا آزاده ان شاء الله؟!؟
(1394 مرداد 7، 19:12)only bugati نوشته است: همه ی شرایط فراهمه ، همه چیزای خطری دورن، از اول صبح بعد ورزش درس میخونم ....ولی دوباره ظهر گند زدم
ای بابا ....من خوبم ، انرژی دارم ....چیزیم نیس
یه تاپیکی نیست اینجا اونایی که ترک کردن کل تجربیاتشونو بگن....چی شده ، چه نشده .......مصاحبه نه ها .... کل تجربیات ؟!
آقا ما ی تالار داریم توش تجربه گفتن بچه ها...
همون بالا تو بخش ترک .. بالای اورژانس...
(1394 مرداد 8، 16:06)آرمــین نوشته است: سلامامیدتون ب خدا باشه..
.
.
.
نمی دونم! دلم خوشه فعلا...
حالا پارتی بازی هم نباشه... از کجا معلوم که صلاحیتش رو داشته باشم؟
اگر اون بخواد پارتی لازم نیست..
و اگر صلاحیت نداشته باشین اسبابش رو جور نمیکنه..
(1394 مرداد 9، 21:12)MeHreKhODaa نوشته است: دارم دیوونه میشم چرا وقتی از کانون میذارم میرم فولدر قدیمی موفقیتمو پیدا میکنم تو کامپیوتر. وقتی میخوام کتابخونه رو مرتب کنم ازبین کتابا کتاب قدرت میوفته و میخوره رو پام. وقتی تو خونه تنها میشم و از دست خودم میخوام برم سمت خ ا در خونه رو میزنن و مهمون میاد. وقتی خسته دراز میکشم رو تخت یهو نیم ساعتی خوابم میبره و خواب میبینم یه مرد جوون با لباس سفید و خوشبو میگه از امید خدا غافل شدی مهر خدا؟هنوز هنگم ک کسی تو خواب بخواد مهر خدا صدام کنه. ولی برگشتم چون فک میکنم همه ی اینا نشونه است دارم دیوونه میشم خدایا من غلط کردم از یادت غافل شدم و توکل نکردم بهت. منو ببخش خدا جون.
خدا رو شکر نشانه ها رو دیدی..
ان شاء الله همیشه هوشیار باشیم..
تلاشت رو قط نکن..
نقل قول: سلام و درود بر دوستان گلم
آقا ی سوال:
تو کانون تاپیک خاطرات نداریم
خاطرات تلخ و شیرین زندگی...؟؟؟
همون تاپیک سوتی ادامه هم داره..خاطرات جالب..
و خاطرات تلخ رو هم ک بچه ها تو درد دل میگن..
در پناه خدا..
یاعلی.