انجمن شبانه روزی

**K_1** · 1394 شهريور 1، 22:53

حالا داش طاهر
نمک قضیه اینجاست که اسم خودم هم نیست تو این پست
در واقع اول با قرینه ی تصویری اسم بنده در میومد
بعد با قرینه ی معنوی اسم شما 4chsmu1

احتمالا تو شربتات هم از اونا که تو بازی پرسپولیس سپاهان ریخته بودن اضاف کرده بودی 4chsmu1

**سها** · 1394 شهريور 1، 22:58

سلام
دوستاتون رو هم نهی کنین..
بودنش سمه.. آدم سم تو خونه نگه نمیداره...

و

نقل قول: واسه همتون کادو میخرم

وواسه من یکی از همین عروسک های گردان کمیل بخرین لطفا..
برا پسرم میخوام..متشکرم..

و
ان شاء الله ک میشه...

در پناه خدا..
یاعلی.

**m.a.h.d.i** · 1394 شهريور 1، 23:34

سلام
از‏ ‏بچه‏ ‏های‏ ‏گروهمون‏ ‏عذر‏ ‏می‏ ‏خوام‏
چند‏ ‏روز‏ ‏تو‏ ‏مسافرت‏ ‏بودم‏ ‏و‏ ‏دسترسی‏ ‏به‏ ‏اینترنت‏ ‏سخت‏ ‏بو‏د‏ ‏برام
جاتون‏ ‏خالی‏ ‏مشهد‏ ‏هستم‏ ‏و‏ ‏برای‏ ‏همه‏ ‏کسایی‏ ‏که‏ ‏مبتلا‏ ‏به‏ ‏این‏ ‏بلا‏ ‏شدند‏ ‏دعا‏ ‏می‏ ‏کنم
التماس‏ ‏دعا

**آرمین** · 1394 شهريور 2، 6:39

سلام

دیروز مصاحبه بودم...
سابقه کاری خوب میخواستن... که نداشتم...
گفتن خوش اومدی!

خلاصه قسمت نبود...

**درخشنده** · 1394 شهريور 2، 7:18

نقل قول: وواسه من یکی از همین عروسک های گردان کمیل بخرین لطفا..
برا پسرم میخوام..متشکرم..

نقل قول: نمیدونم چطوریه هر کی از کانون محروم میشه همه عشق و علاقه اش ب باد میره و یادش میافته کانونو هک کنه!!

منم نمیدونم چرا همه در چنین مواقعی هکر میشن Gigglesmile

------------------

آرمین داداش خودت از قبل اصلا سخت نمیگیری به خاطر همین وقتی بهت میگن : خوش اومدی حالت بد نمیشه!

منم اینو یاد گرفتم....

**می توانم** · 1394 شهريور 2، 8:04

ولی من خیلی حالم بد شد
مگه از اول تو شرایط نوشته بودن سابقه میخوایم؟اگر ننوشته بودن باید اعتراض میکردید

**آرمین** · 1394 شهريور 2، 8:09

(1394 شهريور 2، 7:18)درخشنده نوشته است: آرمین داداش خودت از قبل اصلا سخت نمیگیری به خاطر همین وقتی بهت میگن : خوش اومدی حالت بد نمیشه!

منم اینو یاد گرفتم....

آفرین به تو بابت این یادگیری...
اما برخلاف تو من این مدلی نیستم... فقط چند وقتیه دارم سعی می کنم این مدلی بشم...

اگه بگم حالم بد نشد که دروغ گفتم!

از بی نظمی شون ناراحت شدم...
از این که چند ساعت معطل مون کردن در حالی که می دونستن دیروز روز مصاحبه است...
از اینکه روز تحویل مدارک، بدون اطلاع قبلی ازمون آزمون گرفتن و رزومه خواستن...
از اینکه 5 دق هم حاضر نشدن تو یه جلسه مصاحبه واسه آدم وقت بذارن...
از اینکه این قدر خشن و عصبی ازم سئوال می پرسیدن... بعدم اجازه ی جواب دادن نمی دادن...

از اینا ناراحت شدم... اما حالم بد نشد...
اتفاقا خیلی هم ریلکس بودم...

چیزی که حالمو بد کرد فلش بک های مربوط به گذشته بود...
این که 8 سال از زندگیم رو پای چه چیزهایی گذاشتم... 53258zu2qvp1d9v

**آرمین** · 1394 شهريور 2، 8:15

(1394 شهريور 2، 8:04)می توانم نوشته است: مگه از اول تو شرایط نوشته بودن سابقه میخوایم؟اگر ننوشته بودن باید اعتراض میکردید

نه... چیزی ننوشته بودن...
فقط گفته بودن مصاحبه است که 30 درصد نمره ی کل رو تشکیل میده...
منم اولین مصاحبه ی کاریم بود اصلا نمی دونستم چی به چیه...

اما وقتی وارد شدم همون اول کاری گفت رزومه ی کاریت رو بگو...
وسطاش هر چی می خواستم یکم در مورد تحصیل و دانشگاه و مقاله و پژوهش بگم نذاشتن...
2 جایی که کار کرده بودم رو براشون گفتم...
ولی آخرش خیلی شیک برگشت گفت: ما دنبال متخصص هایی هستیم که بلافاصله بعد از استخدام مشغول به کار بشن... نه یکی مثل شما...

لبخندی زدم...
پاشدم...
و بعد هم خداحافظی...

**می توانم** · 1394 شهريور 2، 8:19

واسه یه فروشگاه من رفتم مصاحبه
انقدر اون آدم شریف بود به خدا میگفت بیا صحبت کنیم نمی گفت مصاحبه
میگفت استرس نداشته باش با آرامش جواب بده
منی که همیشه از استرس می لرزم پیش اون آقا آرامش داشتم و حرفامو زدم
خدا خیرش بده
اگر چه قبولم نکرد

برای شمام انشالله خیر باشه

**Mehdi.R** · 1394 شهريور 2، 8:31

سلام بر داداش آرمین عزیز Khansariha (18)

اصلا نبینم خودت رو ناراحت کنیا studsmatta

ی خاطره برات تعریف کنم از داداشم
او سال 79 لیسانس حسابداریش رو گرفت با مدل 15 از دانشگاه پیام نور
اون موقع یعنی شاهکار بود کارشا
سربازی افتاد صنایع دفاع اصفهان
همونجا می خواستند استخدامش کنند
اما راضی نشد
وقتی از سربازی آمده
دنبال کارهای استخدامی بود
این روزنامه اون روزنامه
این نیازمندی اون نیازمند
هی پست میکرد هی میرفت امتحان و مصاحبه
اما هیچ کدوم نشد که نشد
یکبار هم رفت مصاحبه شهرداری شرکت کرد
4 نفر بودند که اخوی ما از همشون از نظر درسی سرتر بود
اما آخر سر با توجه به بند پ اون که معدل 10 داشت قبول شد
تا اینکه بی خیال شد و همراه داداشم رفت رو کامیون
البته قبلش هم میرفتا
8 سال طول کشید
خونه ساخت
ازدواج کرد
بچه دار شد
تا آخر تو ی مصاحبه دانشگاه آزاد شرکت کرد و قبول شد
الان هم بعد از 5 و6 سابقه کار در قسمت امور مالی
رسمی شد
بیایم بند پ رو خدا قرار بدیم Khansariha (69)

**K_1**

بسم الله الرحمن الرحیم
هو الغفور
هو الرحیم

چشمی که نظر نگه ندارد
بس فتنه که با سر دل آرد

توصیه میکنم اول به خودم و بعد به دوستای عزیزم،
خیلی مراقب چشمانمون باشیم
و نذاریم با انواع و اقسام وسوسه ها یا تزیینات و بهانه های مختلف،
نگاهمون در بره.

اگه عزمی برای نهی از منکر داریم، بسم الله!
نگاه کردنم نمیخواد.

وگرنه،
ما وظیفه نداریم که هر روز گزارش روزانه تهیه کنیم از میزان خراب شدن جامعه و وضع حجاب و اینا.
هی بگیم چه اوضاعی شده.
یا اینکه به تزیین شیطان، نگاههای به چشم خواهری و اینا بکنیم و بگیم و چه دختر خوبی بود و اینا.

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ عَلَيْكُمْ أَنفُسَكُمْ لاَ يَضُرُّكُم مَّن ضَلَّ إِذَا اهْتَدَيْتُمْ إِلَى اللّهِ مَرْجِعُكُمْ جَمِيعًا فَيُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ

اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! مراقب خودتان باشيد، وقتى كه شما هدايت يافتيد، بيراهه رفتن ديگران به شما زيان نمى‏رساند. بازگشت همه شما به سوى خداست و از آنچه مى‏كرده ‏ايد آگاهتان مى‏سازد