1394 مرداد 31، 21:25
تک آور که نبودین؟
(1394 مرداد 31، 21:37)بهشتی نوشته است: سلام دوستان امروزسلام
از خیابون که میرفتم یه خانوم رو دیدم که ظاهرش برام خیلی عجیب بود ایشون تا جایی که تونساه بودن خودشون رو فشن کرده بودند من رومو برگردوندم و بهش نگاه کردم شاید با نگاهم بهش حالی کنم این چه کاریه که کرده و یا لا اقل حالتشو بفهمم و واقعا بدونم چرا یک انسان در خیابان همچین لباسهایی می پوشه که همه ی آدما نگاش کنن اما متاسفانه مقداری الان شهوت ناک هم شدم
اما الان میخوام که کمکم کنید چرا واقعا باید اینطور باشه و ما باید چه واکنشی در این مورد باید داشته باشیم
نقل قول: من رومو برگردوندم و بهش نگاه کردم شاید با نگاهم بهش حالی کنم این چه کاریه که کرده و یا لا اقل حالتشو بفهمم
نقل قول: باز داری با تکرار چند باره اون حرفا و فکرا آتش رو باد میزنی
(1394 مرداد 31، 18:13)Alireza 68 نوشته است: سلام
خوبین؟
دماغ ها چاقه؟
ی خبر خوب دارم براتون
آرمان رو یادتون میاد؟ مدیر ارشد سابق که به دلیل مزدوج شدن رفت
خبر اومده که تا چند ماه دیگه بابا میشه
(1394 مرداد 31، 22:24)سها نوشته است: سلام
وقتی گروه پسرا اسمشونو گردان کمیل گذاشتن.. خیلی ذوق کردم.. انتخاب هوشمندانه ای بود..
و
وقتی این عکس رو دیدم فوری ب ذهنم رسید گردان کمیل شاید این شکلی باشن..
بچه های گردان کمیل:
ترتیب ایستادنشون رو هم فرمانده باید بگن..
در پناه خدا..
یاعلی.
(1394 شهريور 1، 0:06)بهشتی نوشته است: سلام دوستان امروز
از خیابون که میرفتم یه خانوم رو دیدم که ظاهرش برام خیلی عجیب بود ایشون تا جایی که تونساه بودن خودشون رو فشن کرده بودند من رومو برگردوندم و بهش نگاه کردم شاید با نگاهم بهش حالی کنم این چه کاریه که کرده و یا لا اقل حالتشو بفهمم و واقعا بدونم چرا یک انسان در خیابان همچین لباسهایی می پوشه که همه ی آدما نگاش کنن اما متاسفانه مقداری الان شهوت ناک هم شدم oooya
اما الان میخوام که کمکم کنید چرا واقعا باید اینطور باشه و ما باید چه واکنشی در این مورد باید داشته باشیم
نقل قول: هر چند من نفر آخر گردانم؛الان من کجام؟
اما اینجوری به ذهنم رسید؛
اول خواستم بگم اون که ایستاده، نمیدانمه که بزرگتر ماست؛
اما بعدش فکر کردم اونی که نصفش تو عکس برادر نمیدانمه! که نصف هست و نصف نیست! و رو به دریاهای جنوب هم داره. هر وقت که میاد یه روج تازه ای در گردان دمیدن میگیره.
سربندش هم تا جایی در عکس افتاده؛
نفر بعدی که ایستاده هم فرمانده ی گردان، برادر قاصدکه،
نفر آخر هم معاون فرمانده ی گردانه، که ته صف ایستاده تا نظم ستون رو حفظ کنه و سوق دهنده است در واقع.
نفر کناری فرمانده هم کماندوی گردان، بردر رزمجوئه، که آماده به فرمانه بره دشمن رو نفله کنه برگرده.
نفر کناریش هم آر پی جی زن گردانه، فعلا نشسته، فرمانده دستور بده، خرچنگا دود میشن میرن رو هوا.