انجمن شبانه روزی

[روزبه]

نه... خدایی خیلی لوسه اینجوری
اخلاقم اصن به مدیریت نمیخوره

باید یکم با اقتدار تر برخورد کنم

[عاشق فاطمه زهرا]

نه... خدایی خیلی لوسه اینجوری
اخلاقم اصن به مدیریت نمیخوره

باید یکم با اقتدار تر برخورد کنم

منم موافقم.
آدم تا دو نفر رو بن نکنه دستش به مدیریت نمی ره.
می تونی از خانم زینبی و رند شروع کنی.
مالیات هم می تونی بگیری از ملت.
نصف نصف

[زینبی]

[quote pid='372472' dateline='1478792485']
ندارم سرک بکشم تو پروفایلا 

همه ی دستات جای سوختگی برقه
تازه دوبارم مامان سها دستتو با قاشق داغ کرده که نیای پروفایل مردم
[/quote]
من که از در نمیام برق بگیرتم من از پنجره میام تو
جای قاشقام خوب شد الان دیگه درد قاشق عادی شده

نه... خدایی خیلی لوسه اینجوری
اخلاقم اصن به مدیریت نمیخوره

باید یکم با اقتدار تر برخورد کنم

منم موافقم.
آدم تا دو نفر رو بن نکنه دستش به مدیریت نمی ره.
می تونی از خانم زینبی و رند شروع کنی.
مالیات هم می تونی بگیری از ملت.
نصف نصف

نه مثل اینکه باید خود عاشق خان شروع کنیم کشتاررو
چه روحیه ی لطیفی دارم من

[روزبه]

مالیات هم می تونی بگیری از ملت.
نصف نصف

مالیات جنبه صلح طلبانه داره... واسه ابهتم خوب نیس  
با پول زور بیشتر حال میکنم  
هرکی هم پول رو نداد، بنش میکنم

[رند]

پاشید پاشید
اصلا می خوام کانون رو انبار سیمانش کنم
انگار یادشون رفته ما صاحابشیما

[می توانم]

به به عجب طوفانی
خدا همراهمونه یه پست گذاشت همه شارژ شدن
چه خبرا؟
فکر کنم باید یه مسابقه بذارم 
به عنوان مدیر ادبی کانون
هر شرکت کننده یه دو بیتی بسراید!!!!
هر کی هم نسرایید بن می شه
چون بلاخره مدیر هستم و طبق فرماایشات شما مدیر باید دو نفر رو بن کنه که دستش به مدیریت بره

خب خداهمراهمونه خانم
چه عذری واسه این غیبت داری؟

[رند]

تازه فرار کردن آبجی
استرس دارن 
شعر نمیتونن بگن
شمام یکم کوتاه بیا

[عاشق فاطمه زهرا]

دو بیتی سخته ولی برای یه بیتی روی من حساب کنید.

[زینبی]

استرس کجا بود من که رفته بودم شام درست کنم

[رند]

استرس کجا بود من که رفته بودم شام درست کنم

شام؟
مطمئنی سحری نبود؟
استرس ببین چیکار میکنه وقت از دستشون در رفته
حالا استرس نداشته باش آخه اهل خونه چه گناهی دارن

[روزبه]

به عنوان مدیر ادبی کانون
هر شرکت کننده یه دو بیتی بسراید!!!!
هر کی هم نسرایید بن می شه
چون بلاخره مدیر هستم و طبق فرماایشات شما مدیر باید دو نفر رو بن کنه که دستش به مدیریت بره

چه جوششی میکنه این طبع شعری

یکی آمد به کانون همچو رستم / بزد پستی که بودش اندکی غم
مَن اش دادم دو اخطار و یکی بَن / که کانون را نشاید پست ماتم


فهمیدن مدیرم یا بیشتر توضیح بدم

[روزبه]

 ای نامرد خیلی حال کردم

چاکریم

[عاشق فاطمه زهرا]

به عنوان مدیر ادبی کانون
هر شرکت کننده یه دو بیتی بسراید!!!!
هر کی هم نسرایید بن می شه
چون بلاخره مدیر هستم و طبق فرماایشات شما مدیر باید دو نفر رو بن کنه که دستش به مدیریت بره

چه جوششی میکنه این طبع شعری

یکی آمد به کانون همچو رستم / بزد پستی که بودش اندکی غم
مَن اش دادم دو اخطار و یکی بَن / که کانون را نشاید پست ماتم


فهمیدن مدیرم یا بیشتر توضیح بدم

عالیه  
جای داداش حبیب خالی واقعا!

کانون شده ماتم کده
خیلی بده ، خیلی بده
هر کی می خواد پر بکشه
مقصد و راه رو بلده
هر کی که از کانون پرید
پشتش رو هم نگاه نکرد
به یاد روزای قدیم
فکری واسه ماها نکرد
بیاین با هم دعا کنیم
بیاین خدا خدا کنیم
کانون دوباره وا بشه
شور و شعف به پا بشه.
...

[روزبه]

عاشق قبول نیس
قصیده گفتی به جای دو بیتی
مصراع دومش خیلی نوستالژیک بود

[خانوم لبخند]

چه خوبه کانون این موقع ها همه هستن