1395 دي 12، 15:47
فکر کنم اولین یا دومین پستمه که تو این تاپیک می نویسم
تو نسیم نگفتم اینجا میگم که همه ببینن شااااید کسی چیزی بدونه
من خستم خیلی خسته ...اینارو نمیگم که کسی دلسوزی کنه برام یا... میگم شاید کسی بتونه بهم جوابی بده
کم کم باید مادر شم ولی من هنوز تو این گناه کبیره گیر کردم و روزها و ماه ها و سال هاست که عذاب وجدانش رو با خودم حمل میکنم...
رابطم با همسرم خوبه ولی نمیدونم چرا تا قبل از ارتباط با اون راحتترم اما بعدش یه چیزی میوفته به جونم که تا چند بار این کار رو نکنم اروم نمیشه و بعدش هم که عذاب وجدانو....
شماها اکثرا مجردین و امیدوارین که بعد از ازدواج از شر این فشار لعنتی خلاص میشین ولی چیزی که منو افسرده تر میکنه اینه که من چند ساله ازدواج کردم ولیییی... پس چرا حالو روزم خوب نمیشه؟
پیش دوتا مشاور هم رفتم ولی جواب درستوحسابی نگرفتم...و دیگه هم نای اعتراف به این گناه رو پیش هیچ کس ندارم
1396/6/13
یک قدم به سوی تو...
*** ترک یک گناه ، نذر لبخند امام زمانم ***
عاالیه