امتیاز موضوع:
  • 34 رأی - میانگین امتیازات: 4.15
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

انجمن شبانه روزی

(1395 بهمن 30، 21:55)آقای ضربتی نوشته است: سلام
به همگی خوبین ؟
دیگه کانون اون صفای سابق نداره   65


نه برادر
ما بی صفا شدیم ... 
شاید تا حدودی هم بی وفا ...1
[تصویر:  1516091_1378333602425510_322294495_n.jpg]

535353
[تصویر:  05_blue.png]
(1395 اسفند 1، 21:34)روزبه نوشته است:
(1395 بهمن 30، 21:55)آقای ضربتی نوشته است: سلام
به همگی خوبین ؟
دیگه کانون اون صفای سابق نداره   65


نه برادر
ما بی صفا شدیم ... 
شاید تا حدودی هم بی وفا ...1

با وفا شدن کاری نداره ها 65
انما یتقبل الله من المتقین ...


خداحافظی

 سپاس شده توسط
به نام خدا
پیام بهبودی
در دوران شهوترانی فعال هیچ‌وقت خواست خدا را برای خودمان جستجو نکردیم و به جای آن ما برای خدا تعیین می‌کردیم که خواستش چه باشد. 
اکنون که در مسیر بهبودی هستیم ما دریافتیم که هیچکس نمی‌تواند هم به خدا ایمان داشته باشد و هم مخالفت کند. باور یعنی اعتماد نه مخالفت.
شايد خوشبختي همين باشد
كه با خودت نگويي :
كاش جايِ ديگري بودم
كارِ ديگري داشتم
يك آدمِ ديگري بودم ... !

53 عاقبتت بخیر همسفر 53
تومسیر ترک به این حرفتون ایمان پیدا کردم آقا همساده:
اکنون که در مسیر بهبودی هستیم ما دریافتیم که هیچکس نمی‌تواند هم به خدا ایمان داشته باشد و هم مخالفت کند. باور یعنی اعتماد نه مخالفت.
واقعا همینطوره
♧ ما ابدیت را در پیش داریم♧
سلام و درود خدا بر نوادگان قدیم و جدید 4chsmu1
Khansariha (121) آثار هنری به دو دلیل ارزشمندند، اول اینکه توسط استادان به وجود آمده اند. دوم اینکه تعدادشان کم است .شما گنج پر ارزشی هستید، زیرا توسط بزرگترین استاد خلق شده اید و فقط یکی هستید. Khansariha (121)


سلام علیکم و بلیکم

sent via tapatalk
تو هنوز زنده ای پیرمرد! کجایی بابا! خیلی بی وفا شدیا
خوبی؟ خواری؟ چند نفر شدی؟
 سپاس شده توسط
راستی صبحی داشت دعای روز چهارشنبه رو میذاشت،
یاد "خانم مریم .." (مریم تنها) افتادم
این دعا رو دوست داشتن؛ اولین بار تو پست ایشون با این دعا آشنا شدم؛
هر چند خدا رو شکر  این روزا کانون اعضای خوب و مهربون و درجه یکی داره
اون روزا هم آدمای خاصی تو کانون بودن؛
کانون همیشه آشیانه و مامن پرنده های زخمی بوده
که اصلا زمین نمیتونه جایگاهشون باشه.

یا علی مدد
 سپاس شده توسط
جمعه امتحان دکتری 65
کسی هست که امتحان داشته باشه؟
انما یتقبل الله من المتقین ...


خداحافظی

 سپاس شده توسط
سلام
آری من امتحان دارم ولی چون بعد آذر ک با سورپرایز سازمان وزین سنجش (تغییر منابع) مواجه شدم دیگه عطای دکترای امسال رو به لقایش سپردم نخوندم بخاطر همین جمعه رو با خانواده میگذرونم وقتمم برا آزمون تلف نمی نومایم تا این حد خجسته ام 4chsmu1
♧ ما ابدیت را در پیش داریم♧
 سپاس شده توسط
(1395 اسفند 4، 21:41)خاله شادن نوشته است: سلام
آری من امتحان دارم ولی چون بعد آذر ک با سورپرایز سازمان وزین سنجش (تغییر منابع) مواجه شدم دیگه عطای دکترای امسال رو به لقایش سپردم نخوندم بخاطر همین جمعه رو با خانواده میگذرونم وقتمم برا آزمون تلف نمی نومایم تا این حد خجسته ام 4chsmu1
خو امتحان بدین.
شاید قبول شدین. 22
انما یتقبل الله من المتقین ...


خداحافظی

 سپاس شده توسط
سلام به همه!
ما شاء الله پروفسورهای کانونی 317
ان شاء الله همه خوب بدن امتحانا رو Khansariha (46)
یا علی
سلام 
منم آزمون دارم.
راستش من توی سربازی خیلی خوب میخوندم تا اینکه درگیر پروزه کسر خدمت شدم رهاش کردم.
یه چندتا رفیق دکتر هم دارم اونا هم خیلی تشویقم کردن برا دکتری خوندن ولی وقتی دیدم خودشون درگیر کار و پول شدن و پروپوزالشونم دفاع نکردن هنوز. یه خرده سرد شدم. تازه فکر خارج رفتنم افتاده توی کله م
شرکت که میکنم اگه رهاش نکرده بودم رتبم خیلی خوب میشد ولی الان یه خرده مرددم که واقعا لازمه دکتری بخونم؟؟؟؟
شايد خوشبختي همين باشد
كه با خودت نگويي :
كاش جايِ ديگري بودم
كارِ ديگري داشتم
يك آدمِ ديگري بودم ... !

53 عاقبتت بخیر همسفر 53
 سپاس شده توسط
نمیدونم شاید حالا رفتیم ی آزمونکی هم دادیم 
اوایلش خیلی انگیزه داشتم ولی بعدش ک فشار مالی و وضعیت خونواده رو دیدم دیگه تمرکزمو از دست دادمو با خودم گفتم درس خوندن هم بی مایه فطیره
با اینکه توی این دنیا هیچی اندازه درس خوندن و کار پژوهشی انجام دادن منو اقناع نمیکنه اما فعلا موندم بین ی دوراهی ک خیلی عذابم میده
میگم برم دنبال درسم رزومه ام رو تکمیل کنم برم یونی تدریس کنم 
اما از اونوری میبینم مشکل مالی خونواده س ک نمیتونم بی تفاوت باشم بهش
وقتی از بغل دانشگاه رد میشم ی حسرت عظیمی وجودمو فرا میگیره همش میگم من برمیگردم ولی الان ن 
میترسمم بعدها دیگه اینقد گرفتار زندگی شم ک نرسم بخونم 
همه ذهن و انرژی من الان صرف پول درآوردن داره میشه
تا سه ک سرکارم بعدشم اسلاید میسازم مقاله مروری مینویسم فصل یک و دو پایان نامه مینویسم هرچند هیچوقت دوست نداشتم وارد این وادیا بشم اما وضعیت خونوادم باعث شده به هر کاری دست بزنم 
ی زمانی میگفتم این کارها خیانت به کشوره خیانت به علم و علم آموزیه ولی الانه  Hanghead
نمیدونم شاید دارم گنده نمایی میکنم شاید لازمه برای رسیدن به ی چیزی ی چیز دیگه رو فدا کنم 
شاید باید اولویت بندی کنم ببینم کجای زندگیم ایستادم و به کجا میخام برم

اما از همه اینا گذشته وقتی میشینم برنامه هامو برای اینده میچینم فکر امرار معاش خونوادم ک میفته تو سرم دیگه همه اون برنامه ها محو میشن و هیچی اندازه این موضوع برام پراهمیت نمیشه بابا میگن دکترا میخوای چیکار برو سرکار ازدواج کن درس دیگه بسه اما طفلی خبر نداره همه ذهن من امروز درگیر مخارج خونوادس و دیگه جایی برای ارزوهای خودم نمونده..
وقتی حقوقمو میگیرم ی حسابی باز کردم سرماه مقداری پول توش میریزم ک بشه پس انداز برای دکترام ک حداقل چندماهی بعد قبول شدنم بتونم اروم و بی دغدغه به درسم برسم و دیگه نخوام دغدغه مالی داشته باشم ..یکی ندونه فکر میکنه من قبول شدم ک اینقد دارم براش برنامه میچینم1

ان شاءالله خدا برای همه بسازه
♧ ما ابدیت را در پیش داریم♧
 سپاس شده توسط
اصلا فازتون برای من یکی قابل درک نیست  Khansariha (56)
بابا دیگه نصف عمرمون به درس و کنکور گذشت ؛ دیگه ازمون دکتری و 4 سال عمر براش هدر دادنتون چیه؟
درس که تموم نمیشه ؛ تو این سن برید دنبال کار و تشکیل زندگی بعدها اگه خواستید میتونید درس بخونید . عمر که برنمیگرده عقب همین الان نصفش با کنکور و درس خوندن رفته حداقل از بقیه ش مفید استفاده کنید
بخدا این جوونی که داره میگذره حیفه ؛ حداقل اگه بهره ی علمی داشت دلم نمیسوخت ولی خودتون هم میدونین دانشگاه جای علم یاد گرفتن نیست . 
به هر حال صلاح مملکت خویش خسروان دانند
پ.ن: هرگونه انتقاد و تخریب و ضرب و شتم با رویی کاملا گشاده پذیرفته میشود .
[تصویر:  a7f963e5e050.gif]
‌‌‌‌
تاخودت کاری نکنی چیزی تغییر نمیکنه ..
 سپاس شده توسط


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 7 مهمان