انجمن شبانه روزی

[رامین.]

شما فرض کن اون سه تا رو هم نمیزد بلاخره میبرد حالا به جای 6 به 1 اون موقع می شد 3 به 1

نهایت تحلیل فوتبالی بنده

قشنگ گند زدی به تحلیل فوتبالی و هرچی که هست 
حداقل به 6 گل احتیاج داشت تا صعود کنه

[می توانم]

اااا یادم نبود گاهی تفاضل گل هم مهمه

[دکتر آرش!]

خوشا به حال خودم!...چون هیچی از فوتبال نمیفهمم!....

نهایت فهم من از فوتبال اینه که یازده شخص توی بازی هستن ....یه تعدادی هم توی نیمکت ذخیره هستن!...یه اوت میدونم که با دست میندازن!...یه کرنل یا کرنر( که هنوزم اسم درستشو از بس مهم نبوده نرفتم ببینم چیه! )...شایدم کلنر!!........به هر حال این جناب کرنل رو هم با پا شوت میکنن!......آفساید یا آبساید!( ...بازم اسم اینو ندونستم اما فکر کنم از کلمه ی انگلیسی آف ساید میاد!>....وای خدا چقدر من خودم خندیدم!....کلا توی فوتبال توی عالم هپروتم!.....

بله داشتم میگفتم!....از موضوع اصلی خارج نشیم!     ...همین عزیز دلمون که اسمش آفسایده ، هنوز که هنوزه نفهمیدم چطور شرایطی پیش میاد که آفساید میشه!....؟؟؟


بعدشم عرض به حضور انور و مبارکتون باشه که: من اینجا اومدم که اطلاعات فوتبالی خودم رو با شما به اشتراک بزارم ، پس لطفا صبور باشید ، تا ببینیم که دیگه چی از فوتبال میدونم!.!...
بزار فکر کنم!!!

این هیجده قدم رو که هی میگن هر چقدر فکر میکنم ، نمیتونم بفهمم که چطور محاسبه میشه!....آخه طول لنگای هر شخص و گام هایی که بر میداره ، با شخص دیگه متفاوته!....در هر صورت نمیدونم مبنای این هیجده قدم رو با لنگای چه کسی ، قرار دادن!؟(خدا کنه که اصلا این هیجده قدمی که میگم واسه فوتبال باشه!!...خخخ........امام فرررمودند که: من ورزشکار نیستم اما ورزشکاران را دوست دارم!.......منم با این اطلاعاتم ثابت کردم که نه تنها ورزشکار نیستم، بلکه ورزشکاران را نیز دوووست ندارم!...


خب!!.... دیگه بسه! ...کافیه ....خندیدم.....احتراما حفظ بشه!....

تا برنامه ای بعد و آموزشی دیگر شمارو به خداوند میسپارم!.

[می توانم]

من وقتی سوباسا تو تله افساید افتاد یادش گرفتم

[دختر خورشید]

خوشا به حال خودم!...چون هیچی از فوتبال نمیفهمم!....

نهایت فهم من از فوتبال اینه که یازده شخص توی بازی هستن ....یه تعدادی هم توی نیمکت ذخیره هستن!...یه اوت میدونم که با دست میندازن!...یه کرنل یا کرنر( که هنوزم اسم درستشو از بس مهم نبوده نرفتم ببینم چیه! )...شایدم کلنر!!........به هر حال این جناب کرنل رو هم با پا شوت میکنن!......آفساید یا آبساید!( ...بازم اسم اینو ندونستم اما فکر کنم از کلمه ی انگلیسی آف ساید میاد!>....وای خدا چقدر من خودم خندیدم!....کلا توی فوتبال توی عالم هپروتم!.....

بله داشتم میگفتم!....از موضوع اصلی خارج نشیم!     ...همین عزیز دلمون که اسمش آفسایده ، هنوز که هنوزه نفهمیدم چطور شرایطی پیش میاد که آفساید میشه!....؟؟؟


بعدشم عرض به حضور انور و مبارکتون باشه که: من اینجا اومدم که اطلاعات فوتبالی خودم رو با شما به اشتراک بزارم ، پس لطفا صبور باشید ، تا ببینیم که دیگه چی از فوتبال میدونم!.!...
بزار فکر کنم!!!

این هیجده قدم رو که هی میگن هر چقدر فکر میکنم ، نمیتونم بفهمم که چطور محاسبه میشه!....آخه طول لنگای هر شخص و گام هایی که بر میداره ، با شخص دیگه متفاوته!....در هر صورت نمیدونم مبنای این هیجده قدم رو با لنگای چه کسی ، قرار دادن!؟(خدا کنه که اصلا این هیجده قدمی که میگم واسه فوتبال باشه!!...خخخ........امام فرررمودند که: من ورزشکار نیستم اما ورزشکاران را دوست دارم!.......منم با این اطلاعاتم ثابت کردم که نه تنها ورزشکار نیستم، بلکه ورزشکاران را نیز دوووست ندارم!...


خب!!.... دیگه بسه! ...کافیه ....خندیدم.....احتراما حفظ بشه!....

تا برنامه ای بعد و آموزشی دیگر شمارو به خداوند میسپارم!.

وااای خیلی خوب بود ، منم مثل شما از فوتبال سر در نمیارم ، تازه شما بیشتر میدونید ، من فقط میدونم یه توپه با چند تا آدم بیکار که میفتن دنبالش . همییین

[طاهر]

اااا یادم نبود گاهی تفاضل گل هم مهمه

بازی رفت و برگشتی بود
این تفاضل گل با اون تفاضل گل فرق دارن
 

خب!!.... دیگه بسه! ...کافیه ....خندیدم.....احتراما حفظ بشه!....

تا برنامه ای بعد و آموزشی دیگر شمارو به خداوند میسپارم!.

دکتر جان آموزش عالی بود
فقط سری بعدی یکم درشت تر بنویس مراعات ما کورا رو هم بکن

من وقتی سوباسا تو تله افساید افتاد یادش گرفتم

وااای خیلی خوب بود ، منم مثل شما از فوتبال سر در نمیارم ، تازه شما بیشتر میدونید ، من فقط میدونم یه توپه با چند تا آدم بیکار که میفتن دنبالش . همییین

همیبن چندتا ادم بیکار دنیایی رو معطل خودشون کردن

+++
وقتی این شکله رو میذارم یاد ارمین خان بزرگ می افتم ___>
از وقتی اومدم ندیدمش
کجاست این بشر؟
در مجموع هم این

[زینبی]

شماها چرا بیدارید؟

[زینبی]

دوستان یه خواب خیلی خیلی بد دیدم .... ( بدتر از اون چیزی که فکرشو میکنید )
یعنی الان یادم افتاد که چی بوده ...
باید چیکار کنم !!!!؟؟؟؟؟؟؟؟

به چیزایی که علاقه داید فکر کنید تا خوابتون ببره
یا یک کتاب بخونید

[همساده]

به نام خدا
همیشه واسه خود من سوال بوده که توکل یعنی چی؟ معناش چی میشه به زبان بهبودی
پیام بهبودی
توکل کردن به بیانی کاملاً ساده، یعنی اینکه من هیچ‌گاه نپرسم «چرا ؟» ، «چرا» یک کلمه‌ی منفی و دخالت در کار خداوند است. هر چیزی که خارج از درکِ من باشد، ذهنِ من ناخودآگاه آن را رد خواهد کرد. توکل کردن یعنی، همین‌جایی که هستم، بهترین جاست و بواسطه‌ی این نوع نگاه، عزت نفس‌مان بالاتر می‌رود و ارتقا می‌یابد. توکل کردن یعنی که من کار و سهم خودم را انجام می‌دهم و بقیه‌ی اتفاقات، سهمِ خداوند است.
توکل کردن یعنی اینکه ما راضی هستیم به رضای خداوند.
توکل کردن، یعنی اینکه اگر رنجی به ما می‌رسد، دعا کنیم : «خدایا درسِ من از این رنج چیست؟ این مشکل چه درسی را می‌خواهد من بدهد؟ » و نقطه‌ی مقابلِ این نگاه، این است که با طلبکاری بپرسیم «چرا این رنج به من داده شد؟»

[زینبی]

حس میکنم کانون داره نفسهای آخرشو میکشه!!!

[آرمین]

حس میکنم کانون داره نفسهای آخرشو میکشه!!!

پایان شب سیه سپید است  

سلام
یعنی دلم لک زد برای کانون
یک هفته است منتظر یه فرصتم بیام کانون 

همیشه یه برنامه ای پیش میاد که در نهایت من 8 و نیم، 9 خونه برسم.
یه شام بخوری و یه نماز و اندکی صحبت می بینی شد ساعت 10 و وقت خواب. 

داشتم برترین ارسال کننده های کانون رو می خوندم، طاهر رو در کمال تعجب یافتم.
با بررسی که کردم ظاهرا خودشه 

خبر در گوشی:
یه دکتر مغز و اعصاب رفتم، بهم دو تا نصف قرص داده واسه سردرد
به نسبت خیلی بهتر بودم این هفته
مگر یه روزی مثل امروز که شب قبلش دیر خوابم برده بود و به اندازه نتونستم بخوابم

اگه خوابم درست شه، خیلی جای امیدواری داره
برام دعا کنید

و دیگه اینکه
مراقب خودتون باشید
خودتون و همه باورها و کارهاتون 

پ.ن: ناپرهیزی کردم. این موقع شب نباید بیام کانون. مجبور شدم آقا مجبور. 

[می توانم]

چه احساس عجیبی!

دوستان خبری در راه است
در همین حوالی باشید که بعدا نگید ما جا موندیم

[می توانم]

واااااااااااااااااای

خداکنه آقا آرمین همه کانون براتون دعا می کنن

[طاهر]

داشتم برترین ارسال کننده های کانون رو می خوندم، طاهر رو در کمال تعجب یافتم.
با بررسی که کردم ظاهرا خودشه 

پ.ن: ناپرهیزی کردم. این موقع شب نباید بیام کانون. مجبور شدم آقا مجبور. 

چی فکر کردی حاجی
هنوز دود از کنده بلند میشه
ما رو اینجوری نبین که حالا پیر و فرتوت شدیم رفته ورگرنه یزمانی "یاد می آرم که در دستان من / روزگاری شعله میزد خون شعر"
بعدم مگه دولتی نیستی؟
فردا تعطیله یه امشب رو با ماباش پادشاهی کن
و دیگه این که از این قرص مرص که بهت دادن منم بخورم دوای درد سردردم میشه یا نه؟


و

دوستان خبری در راه است

در همین حوالی باشید که بعدا نگید ما جا موندیم

اگه خبره به منم مربوطه باید بگم فعلا اوضاع بدجور قاریشمیشه 
دست خالی و ذهن درگیر و پا در گل

و

حس میکنم کانون داره نفسهای آخرشو میکشه!!!

عمر کانون بسته به حس و حال اعضاشه و چیزی جدای اون نیست

بقولی یک شاعری:
من اگر بر خیزم
تو اگر برخیزی
همه برمی خیزند...
والخ

(حالا این چه ربطی به اون داشت؟ الله اعلم)

[می توانم]

بیشتر به سه تا کارت شارژ هزار تومنی مربوط می شه آقای طاهر خان
منتظر جواز از مراجع ذیصلاح هستم


دیگه فردا عیده و اگر بنده مسابقه برکزار نکنم می گن می توانم برگ چغندر شده