1397 تير 5، 20:36
(1397 تير 5، 18:44).Mohamadreza. نوشته است: سلامکانون خلوت شده این روزا
چرا هیچ کسی آنلاین نیست ؟
من ولی آنلاینم
(1397 تير 8، 21:56)آقای اراده نوشته است: پیام پروفایل ک نداریم حداقل بیایم شبانه روزی حال دوستانو بپرسیم
(1397 تير 8، 22:41)آرمین نوشته است:(1397 تير 8، 21:56)آقای اراده نوشته است: پیام پروفایل ک نداریم حداقل بیایم شبانه روزی حال دوستانو بپرسیم
سلام آقای اراده
بله. سفارش شده که در نبود پ.پ حتما احوالات در شبانه روزی گرفته بشه.
احوال من رو بپرسی به شدت دچار خستگی روحی و روانی.
فکر کن صبح ساعت 7:30 سر کار میری. از صبح تا ساعت 7 شب پیام و تماس و نامه و پسغام و پیغام که این کار ما انجام نشد. اون یکی انجام نشد. یکی کارش واسه یک هفته پیشه. یکی یک ماه پیش. یکی هم یک سال و شایدم چند سال پیش.
من هم از صبح تا شب در حال زدن دستور کار برای پیمانکار جهت حل مشکل همراه با تلفن و پیام و پیغام.
در نهایت هم هیچ کدوم انجام نمیشه و با جامعیت حداکثری به روز بعد منتقل بشه.
جالب اینجاست که روز بعد یک سری مشکلات جدید ایجاد میشه و این ها اضافه میشه به مشکلات قبلی.
و من موندم این همه حجم کار و مشکلات چه زمانی قرار هست جمع بشه.
(و مسلما بسیاریش جمع نمیشه و بعد شاهد فجایع حاصل از اون هستیم.)
دعوا، قول دادن های روی هوا، انتظار و انتظار و انتظار.
بیچاره من. بیچاره تر مردم.
این ها به کنار.
دیشب ساعت 11 معاون تماس گرفت و ازم گزارش خواست. تا ساعت 1 شب در به در دنبال اطلاعاتی که هیچ کس نمی دونه کجاست بودم.
صبح باز هم شصت بار تماس و هماهنگی برای داده هایی که نمی دونیم کجاست و سر هم کردن داده هایی که سال ها قبل باید درست توی سیستم ذخیره میشدن و نشدن.
گزارش های ماستکی!
اوایل به شوخی با همکاران می گفتیم دفتر ما نیازمند روان شناس مجرب هست. بس که اعصاب و روان مون داغون شده.
کم کم به این نتیجه رسیدیم که روان شناس جوابگو نیست. نیازمند روان پزشکیم که همراه با دارودرمانی بتونه ما رو سر پا نگه داره.
این روزها به این نتیجه رسیدیم که ما نیازمند یک روان پزشک مقیمیم. در غیر این صورت به صورت روزانه و سرسری کاری از دستش برای ما برنمیاد.
این همه وقتی که من دارم تو این شرکت میذارم هر جای دیگه ای و در هر کار دیگه ای میذاشتم 100 نوع بهبود و توسعه و بهره وری اتفاق می افتاد.
حس بطالت و خستگی عمیقی وجودم رو گرفته.
من نه سر پیازم و نه ته پیاز؛ اما همه چیز از من عبور می کنه و من پاسخگوام.
یه کارشناس ستادی. چقدر شیک و چقدر مجلسی.
بحران پشت بحران.
به شما چند میلیون می دادن حاضر بودید 12 ساعت به صورت روزانه تحت فشار روحی و روانی قرار بگیرید و تهش هم هیچی به هیچی؟
پنجشنبه و جمعه و کلا هر ساعت شبانه روز در دسترس؛ بدون اینکه حس کنید کارتون کار ارزشمندیه؟
این بود از احوالات من.
حالا شما هم بگید از احوالات تون.
برای من دعا کنید.
همین طور برای کانون و پایداریش.
پ.ن: مشکل پ.پ در حال پیگیری هست.
(1397 تير 10، 3:18)atrisa نوشته است: سلام....کاش برای خانم ها هم سربازی میزاشتن از این بیکاری در بیان
ساعت4.10 صبح دارن اذان میخونن.....و من بیدارم هنوز....
احوالات من ب شدت خوب نیست....و برخلاف آقا ارمین شدیدا بیکارمپام با آب داغ شدید سوخته .دندون درد دارم و نرفتم برا عصب کشی..فلشمو دزدیدن و توش پر عکس بود...تنها موندم ....وضع اقتصاد هم وحشتناک....هوا گرم.... و دیگر مشکلات...
پ ن1:منم پیام هام پر زدن..
پ ن2:تنها اتفاق مثبت فوتباله
(1397 تير 11، 13:42)mohammad_93 نوشته است:
کاش برای خانم ها هم سربازی میزاشتن از این بیکاری در بیان
)نظر قابل تاملی هست..بندازش صندوق پیشنهادات بررسی خواهد شد
پ ن:ی شب ساعت 10 همه جمع بودن و یکی از دوستان معما میذاشت و همه خیلی عالی فعالیت داشتن حداقلش ک ی فکری میکردن و حضور داشتن..نظرتون چیه ساعات مشخصی و بیایم ی بحثی چیزی داشته باشیم..چون هم من از طرف خودم بگم ک وقتی ساکته رغبت نمیکنم بیام هم خیلی خلوت شده دیگههه.... کسی نمیخواد ی فکری بکنه؟؟؟؟چیکار کنیم؟؟؟؟؟