امتیاز موضوع:
  • 34 رأی - میانگین امتیازات: 4.15
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

انجمن شبانه روزی

آقا رامین از استفاده تصاویری که حاوی صحنه های دلخراش هس جدا خودداری فرمایید wacko2 Vamonde
 أَلَمْ یَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ یَری؟!
(1398 خرداد 6، 5:03)عاشق فاطمه زهرا نوشته است: یه پشه ای هم هست یه ساعتی گیر داده به من که بیاد نیشم بزنه.

هر بار هم می آد دور و برم می چرخه که ببینه خوابم یا نه،
به هوای زدنش یکی می خوابونم زیر گوشم یا خودم رو می زنم. 22



پشه هه خودش تعجب کرده که چرا خوابم نمی بره.

این دفعه اومد بهم گفت داداش من مگه چقدر می خوام خونت رو بخورم که این جوری خودت رو اذیت می کنی؟
باشه بابا ما رفتیم، بگیر بخواب فقط از حال نری یه وقت. 4chsmu1

عاشق جان درود.

یه نکته ای رو خدمتت عرض کنم ، در مورد اون پشه هایی که خوون میخورن!

اونا خوون نمیخورن ، اونا توی بدن تخم میزارن و اون تخم ها باعث میشه بدن بهش واکنش بده و بخاره!!

یعنی عملا مارو مکان تخم گذاری حساب کردن!
(1398 خرداد 6، 12:13)حوا هستم نوشته است: آقا رامین از استفاده تصاویری که حاوی صحنه های دلخراش هس جدا خودداری فرمایید wacko2  Vamonde

حالا که بحث سوسک و تصاویر دلخراشه بر خودم لازم میدونم یه صحنه ی دلخراش دیگه رو به تصویر بکشم  128fs318181

 یبار وقتی طفلی بیش نبودم با خانواده و خانوم بچه ها رفته بودیم روستا خونه ی پدر بزرگ .. 

اونجا روستاعه خب کلا دور تا دور صحرا و دشت و دمن
تو خونه نشسته بودیم در خونه باز بود یه دفعه یه موش از این موشای سفید و خوشگل اومد از وسطمون رد شد رفت زیر یخچال  65
نصفمون به سمت راست دووید نصفمون به سمت چپ 
هیچکس نمیتونست تو خونه بمونه تا اینکه مامان بزرگم اومد .
 رفت یه سیخ برداشت من فکر کردم الان میخواد با سیخ بزنه موشه از زیر یخچال بیاد بیرون
یه دفعه مثل زورو سیخ رو هول داد تو شکم موشه فقط یه صدای دلنشینی اومد که گفت خرچچچچچ   wacko2
سیخ رو اورد بیرون موشه داشت رو سیخ دست و پا میزد و جون میداد 22
[تصویر:  a7f963e5e050.gif]
‌‌‌‌
تاخودت کاری نکنی چیزی تغییر نمیکنه ..
(1398 خرداد 6، 17:38)رامین. نوشته است:
(1398 خرداد 6، 12:13)حوا هستم نوشته است: آقا رامین از استفاده تصاویری که حاوی صحنه های دلخراش هس جدا خودداری فرمایید wacko2  Vamonde

حالا که بحث سوسک و تصاویر دلخراشه بر خودم لازم میدونم یه صحنه ی دلخراش دیگه رو به تصویر بکشم  128fs318181

 یبار وقتی طفلی بیش نبودم با خانواده و خانوم بچه ها رفته بودیم روستا خونه ی پدر بزرگ .. 

اونجا روستاعه خب کلا دور تا دور صحرا و دشت و دمن
تو خونه نشسته بودیم در خونه باز بود یه دفعه یه موش از این موشای سفید و خوشگل اومد از وسطمون رد شد رفت زیر یخچال  65
نصفمون به سمت راست دووید نصفمون به سمت چپ 
هیچکس نمیتونست تو خونه بمونه تا اینکه مامان بزرگم اومد .
 رفت یه سیخ برداشت من فکر کردم الان میخواد با سیخ بزنه موشه از زیر یخچال بیاد بیرون
یه دفعه مثل زورو سیخ رو هول داد تو شکم موشه فقط یه صدای دلنشینی اومد که گفت خرچچچچچ   wacko2
سیخ رو اورد بیرون موشه داشت رو سیخ دست و پا میزد و جون میداد 22

حالا که بحث سوسک شد منم یه چیزی بگم
یه بار رفته بودیم تهران خونه یکی از اقوام شب ساعتای ۱۲ بود انگاری خوابیده بودم پتو هم طبق معمول کشیده بودم رو سرم از خواب عمیق نمیدونم چطور شد بلند شدم دیدم یه چیزی داره روی پتوی روی دستم راه میره گفتم حتما پشه ای چیزیه بیخیالش شدم باز گرفتم خوابیدم تا حدودا باز ۱ ساعت بعد باز بیدار شدم برقا روشن کردم دیدم عه جناب سوسک همینطور ریلکس زیر نور ماه نور گرفتن (شانس ما این فامیلمون از این پشه کش برقیا داشت منم تاحالا از اینا استفاده نکرده بودم )خلاصه گفتم هر کاری اولین باری داره و به صورت کاملا نامحسوس ور داشتمش و یه بار تستش کردم دیدم جرقه میده گفتم نکنه فندکه دیدم نه اصلا چیزیش به فندک نمیخوره خلاصه یه بار اومدم بزنمش در رفت دفعه دوم توی هوا زدمش و این پشه کشه یه جوری اینا کشت که بیشتر جزغاله شد من خودم وحشت کردم خدا بیامرز بد مرد
همین الان دوتا پروانه اومده بودن توی اتاق با کمال بی رحمی زدم کشتمش! Khansariha (58)


(لازم به ذکره که دوستان نگن که چه ظالمی بوده که پروانه کشته!...اولا اینکه از نووع وحشیش! بود!(یه جور میگم وحشی انگار بقیه پروانه ها اهلین!)....دوم اینکه اینم یه حشره س مثل سوسک!)..... 65



جوری زدم له شدن!...له له!.....اونقدر له که پرو بالشون نامشخص بود!....(بازم تاکید کنم که له له شدن یا دیگه متوجه له شدنشون شدین!!؟ 4chsmu1
این همه جنایت
من دیگه نمی تونم تحمل کنم
22
کاری ندارم به بی رحمی ما!....ما هممون یه جورایی بی رحمیم! 4chsmu1


اما یه چیزی که نظرم رو جلب کرد تاپیک بنویس... هستش!......خیلی تاپیک خوبیه!...اما عاشق عزیز اومده کارو برای من سخت کرد!....من یه مقدار عادت به کم نوشتن ندارم به همین خاطر تا الان که دارم داستان رو میخونم هی به این فکر میکنم کاش مثل قبلنا هر کسی هر چقدر دلش میخواست مینوشت!....اما خب قشنگی کار به همینه که کم نوشته بشه!.....جمع و جور تر میشه و خوندنش راحت تر!....


خواستم تبریک بگم به همتون که نوشته هاتون عالیه!..


مثلا یه جاهاییش سبک آنیمیسم به چشم میخوره (مثل نوشته های مهر خدا و رامین.)که البته توی متن بعدی بانو مهرخدا کاملا ریال کرده موضوع داستان رو که به نظرم جذابیتش همین بالا و پاییناشه!....

گرچه شاید قلم یک نفر هم بود همین بالا و پایینارو تووش میشد دید.

باز الان که نگه میکنم به پست جدید میبینم که رامین با تشبیه شخص به سوسک تونسته اون لحن و فضایی از سبک باروک بورلسکو رو به تصویر بکشه برای اینکه بتونه شخصیت داستان رو با سوسک بودنش تحقیر بکنه.



.............

به نظرم ادامه بدید تا جایی که میتونید....من که یکی دارم لذت میبرم شمارو نمیدونم!
 سپاس شده توسط
(1398 خرداد 6، 23:06)ناشناس! نوشته است:  باز الان که نگاه میکنم به پست جدید میبینم که رامین با تشبیه شخص به سوسک تونسته اون لحن و فضایی از سبک باروک بورلسکو رو به تصویر بکشه برای اینکه بتونه شخصیت داستان رو با سوسک بودنش تحقیر بکنه.


آقا چیکار کنم خب ؛ قیافه ی خانوم باقری غیر قابل پخش بود مجبور شدم بحث رو منحرف کنم 22
[تصویر:  a7f963e5e050.gif]
‌‌‌‌
تاخودت کاری نکنی چیزی تغییر نمیکنه ..
 سپاس شده توسط
آقای ناشناس برای من سواله شما چطور این قدر طولانی می نویسید 22
 سپاس شده توسط
(1398 خرداد 6، 23:16)Queen نوشته است: آقای ناشناس برای من سواله شما چطور این قدر طولانی می نویسید 22

خب اینکه چرا مینویسم یه بحثه و اینکه چطور مینویسم یه بحث دیگه س!

منو آرش صدا بزنید ...دیگه همه میدونن چیزی هم برای کتمان وجود نداره....


حالا شما پرسیدی که چطور اینقدر طولانی مینویسم!....خب به خاطر اینکه سرعت تایپم  با کیبورد  بالاست!....تنها چیزی که توی این سال ها به دردم خیلی خورد ، همین سرعت بالای تایپ بود!


تنها حسنی که فعلا چت کردن با جنس مخالف داشت همین یادگیری تایپ ده انگشتی بود که بخوام سریع جواب بدم!( دارم به این میخندم که واقعا چه انگیزه ی والایی پشت یادگیری تایپ ده انگشتی بوده! 4chsmu1)
 سپاس شده توسط
منظورم از طولانی بودن متن ها سرعت تایپ نبود
یادمه راهنمایی که بودم هر موقع انشاء داشتیم من عزا گرفته بودم 22
وای به اون روزی که سر کلاس باید می نوشتیم خودم هم می کشتم نمی تونستم دو خط بنویسم  Khansariha (60)
چرا واقعا؟ Hanghead
 سپاس شده توسط
یه دوست عزیزی هم تازه بهمون ملحق شده ....هفت دقیقه س توی کانونه......مثل نوزاد تازه متولد شده س!


لطفا برید توی پروفایلش و بیاریدش توی جمعمون . 49-2
 سپاس شده توسط
(1398 خرداد 6، 23:28)Queen نوشته است: منظورم از طولانی بودن متن ها سرعت تایپ نبود
یادمه راهنمایی که بودم هر موقع انشاء داشتیم من عذا گرفته بودم 22
وای به اون روزی که سر کلاس باید می نوشتیم خودم هم می کشتم نمی تونستم دو خط بنویسم Khansariha (60)
چرا واقعا؟ Hanghead

..........................................

خب چی بگم!....میترسم چیزی بگم شما فکر کنی که فخرفروشی میکنم!...اما

اما خب هر کسی توی یه کاری بهتر عمل میکنه (البته منظورم کلی هست نه خودم!) و شما هم اینو بهتر از من میدونی!


اما اگه برگردم به راهنمایی شما ، شاید باید بگم که مقدماتشو فراهم نشده برای اینکه بتونی یه انشای طولانی و خوب بنویسی .

برعکس شما که میگی انشای ضعیفی داشتی من یک بار انشایی نوشتم که هنوز که هنوزه یادمه که چی بود!...

امتحانات دی ماه بود فکر کنم یا آذر یا ....که بهم بابتش لوح تقدیر هم دادن!....

البته هیچ وقت من این احساس رو نداشتم که نویسنده ی خوبی هستم یا خوب مینویسم ، هر چی بوده از تعریف دیگران بوده و اینکه سعی کردم که بنویسم ...


شاید بشه گفت من خودم تمرین کردم و اینکه تشویق دیگران بوده ( که کماکان هنوز به جایگاهی نرسیدم که فکر کنم من هم خوب مینویسم!...ولو اینکه گاهی فکر میکنم بد هم مینویسم!)....
اما خب دست از تلاشم برای نوشتن بر نمیدارم!....مثلا همین الان که دارم مینویسم و کلمات از ذهنم به روی دستام تاب میخوره و توی تک تک کلمات روی کیبورد پخش میشه ، خودش به خودی خود یه نوع تمرین حساب میشه !.
 سپاس شده توسط
درود بر سروان گرامی  53
کنکور نزدیکه.خسته نباشیدتقدیم بر کنکوری های کانون و هر عزیزی که تو وادی علمه  53


Khansariha (66) فقط جمله آخرش پول و پارتی و رفاقت جا ندارن تو طبابت Khansariha (66)
 سپاس شده توسط
سلام

من اومدم سکوت رو بشکنم 4chsmu1

درادامه پست چند روز قبلم ماهیه دووم نیورد و مرد Hanghead
حالا جفتش تنها شده
این تنهایی بد کوفتیه

کیا دارند امتحان میدن؟
صبح ها با اتوبوس میرم سرکار کلی بچه مدرسه ای میبینم که یا دارن می رن امتحان بدند یا امتحانشون رو دادن و دارند بر می گردند
بعضیا هیجان زده که سوالاشون رو درست جواب دادند بعضی ها هم دپرس و ناراحت که کلی غلط دارند و گند زدند
منم کلی کیف می کنم که امتحان ندارم 4chsmu1 و با خیالی آسوده دارم اینارو تماشا می کنم 65


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 4 مهمان