امتیاز موضوع:
  • 34 رأی - میانگین امتیازات: 4.15
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

انجمن شبانه روزی

سلام رفقا

ببین کی اومده. قاصصصصصصصدددددک Khansariha (69) 
خوش برگشتی داداش!


دوستان من یه چیز بگم ...
وقتی مثلا آرمین یا هر کس دیگه انتقاد می کنه،
نمی گه شما نمره تون صفر شده، یه کاری کنید که حداقل ده بگیرید.

اگر هم این حرف رو بزنه اشتباهه.

ما صفر نیستیم، ما ده رو گرفتیم حداقل.
حرف آرمین یا هر منتقد دیگه ای باید این باشه که شما چیکار بکنی که این ده بشه، پونزده، هجده و ...

این خوب نیست که شما بیای به خاطر این انتقاد، همون نقاط قوت رو هم از بین ببری، کلا ترک زمین کنی.
اون وقت دیگه همین ده رو هم نمی شه گرفت.

کارهای انگیزشی، کارهای دور همی، پست های توی شبانه روزه.
کارهای در هم و بر همی که هر عضوی داره اینجا انجام می ده.

هیچ کدوم مضر نیستن. البته می تونن هدفمندتر و مفید باشن



اما من یه چشمه فقط نشون بدم، قبول دارید اگر همین کارها نبود، پستای آرمین ده تا لایک نمی خورد.
سوال که می پرسید، ده نفر جواب نمی دادن. اون وقت اصلا رغبت نمی کرد که پست بزنه و انتقاد بکنه.

الغرض این که اگر شمای نوعی می خوای تغییر رویه بدی، در جهت بهتر شدن این کار رو بکن نه بدتر شدن.

اشاره به شخص خاصی نبود. 65
انما یتقبل الله من المتقین ...


خداحافظی

امان از این پرسه زنی های اینترنتی.. یعنی هر بار که از سر بیکاری پرسه زنی می کنم میلم میره سمت اینکه با خ.ا از این کار غلط خودم انتقام بگیرم..خنده دار نیست؟ میخوام با یه کار غلط از کار غلط دیگه ای انتقام بگیرم..امروز که مشغول پرسه زنی بودم از اینستا میرفتم فیسبوک  و همین جور بین شبکه های اجتماعی می گشتم..پی چی؟ ...پی هیچی.. فکر کنم کم کم دارم این اعتیاد مرموز رو می شناسم..اعتیاد میدونه که من از پرسه زنی اینترنتی بدم میاد و از طرفی میدونه من مستقیم نمیرم سراغ پ.و.ر.ن.. به همین خاطر میگه بذار بفرستمش سمت پرسه زنی که از خودش بدش بیاد..بعد میاد سمت من...ولی امروز گوشش رو گرفتم پیچوندم...بعد از یه مقدار پرسه زنی به خودم اومدم..گوشی رو کنار گذاشتم و تخت خوابیدم
 Sure I’ve lost a couple of battles over the years   
53 but the second I give up the fight is the second I lose the war 53
(1398 شهريور 1، 23:35)soshians نوشته است: امان از این پرسه زنی های اینترنتی.. یعنی هر بار که از سر بیکاری پرسه زنی می کنم میلم میره سمت اینکه با خ.ا از این کار غلط خودم انتقام بگیرم..خنده دار نیست؟ میخوام با یه کار غلط از کار غلط دیگه ای انتقام بگیرم..امروز که مشغول پرسه زنی بودم از اینستا میرفتم فیسبوک  و همین جور بین شبکه های اجتماعی می گشتم..پی چی؟ ...پی هیچی.. فکر کنم کم کم دارم این اعتیاد مرموز رو می شناسم..اعتیاد میدونه که من از پرسه زنی اینترنتی بدم میاد و از طرفی میدونه من مستقیم نمیرم سراغ پ.و.ر.ن.. به همین خاطر میگه بذار بفرستمش سمت پرسه زنی که از خودش بدش بیاد..بعد میاد سمت من...ولی امروز گوشش رو گرفتم پیچوندم...بعد از یه مقدار پرسه زنی به خودم اومدم..گوشی رو کنار گذاشتم و تخت خوابیدم

این اینستا و فیسبوک و تلگرام و توییتر و ... اگر مدیریت نشن، می شن بلای جون آدم.
یه لذت الکی به آدم می دن و عمر آدم رو تلف می کنن.

اینجا با دوستان در مورد این موضوع بحث کردیم و بچه ها راهکارهای خوبی رو پیدا کردن.
حتما مطالعه شون کن.

من که خودم همه رو پاک کردم و فقط توی بله عضوم که هرکاری نمی تونی بهش معتاد شی 4chsmu1
انما یتقبل الله من المتقین ...


خداحافظی

 سپاس شده توسط
امروز داشتم کتاب Porn Trap رو میخوندم، دیدم فصل اول کتابو با شعری از حافظ شروع کرده.  کیف کردم حسابی 317

Learn to recognize the counterfeit coins 
that may buy you just a moment of pleasure, 
but then drag you for days
 like a broken man
 behind a farting camel.

—HAFIZ, 14TH CENTURY SUFI POET

جایزه میدیم به هر کی شعر فارسیش رو پیدا کنه haha
 Sure I’ve lost a couple of battles over the years   
53 but the second I give up the fight is the second I lose the war 53
(1398 شهريور 1، 23:46)عاشق فاطمه زهرا نوشته است: این اینستا و فیسبوک و تلگرام و توییتر و ... اگر مدیریت نشن، می شن بلای جون آدم.
یه لذت الکی به آدم می دن و عمر آدم رو تلف می کنن.

اینجا با دوستان در مورد این موضوع بحث کردیم و بچه ها راهکارهای خوبی رو پیدا کردن.
حتما مطالعه شون کن.

من که خودم همه رو پاک کردم و فقط توی بله عضوم که هرکاری نمی تونی بهش معتاد شی 4chsmu1

مرسی برادر حتما میخونمش.  303
 Sure I’ve lost a couple of battles over the years   
53 but the second I give up the fight is the second I lose the war 53
من متوجه شدم ولي ميدون رو به جوونترا واگذار ميكنم تا سرخورده نشن  Gigglesmile
♧ ما ابدیت را در پیش داریم♧
(1398 شهريور 1، 23:56)شادن نوشته است: من متوجه شدم ولي ميدون رو به جوونترا واگذار ميكنم تا سرخورده نشن  Gigglesmile

من همش داشتم تو سایتا اون قسمت آخرش روسرچ میکردم و دنبال farting camel می گشتم  Gigglesmile  یه چند تا سایت جک اومد بالا 4chsmu1
 Sure I’ve lost a couple of battles over the years   
53 but the second I give up the fight is the second I lose the war 53
(1398 مرداد 11، 0:48)عاشق فاطمه زهرا نوشته است: از این ها هم بگذریم، در همین زمین بازی شما (پوزیتیویسم منطقی) هم می شه حرف هایی زد.
برات دو تا مقاله می فرستم که در مورد تجربیات نزدیک به مرگ بحث کرده، خودم کامل نخوندم اما جالب بود برام.

سلام به  دوست  عزیزم جناب عاشق فاطمه زهرا
علی رغم وقت کم و برنامه های فشرده وتعمیر منزل و سپاسگذار از دعوت من  به مطالعه ی مقاله; به احترام و پاسخ ارزشی که به من دادین مقاله رو منقطع ولی کامل مطالعه کردم
گرامی عزیز  این مقاله راجع به افرادی که تجربه ی نزدیک به مرگ یا (NDE) داشته اند بود عموما  آنفارکتوس میوکارد یا کاردیاک آرست (ایست قلبی ریوی)  
تجربه ی خود بیمار از تجربه ای که داشته مثل دیدن تونلی با انتهای روشن . یا اشخاص روحانی (با نقل قولی که از استادمون داشتم حتی در مذاهب مختلف متفاوته و در خاور میانه معمولا اون شخص با لباس عربی گزارش شده و در اروپا و و مناطق جغرافیایی دیگه  با شمایل شخصی که بهش باورمند هستند) یا درد یا گرمای شدید ,احساس های خوشایند و... که عموما  از لحاظ فیزیولوژی  دلایلش در علوم پزشکی مشخص هست. 
که اینها  بازگوی خود افراد از تجربیاتشون  بوده که با کمال احترام در وادی علم دسته بندی نمیشه

برای مثال گذشتن خاطرات مثل فیلم از جلوی چشم در زمان مرگ در مقاله ی دیگه ای که پارسال مطالعه کردم  گزارش شده بود که طبق رصد ها و آزمایشات بالینی مشخص شد رگ ها  به خاطر ایمپالس های ضعیف قلب  در زمان مرگ و کمبود خون و طبیعا اکسیژن. خون رو به قسمت  اعماق هیپوکامپ هدایت  میکنن که باعث دسترسی  فرد به خاطرات دور و گذشته میشه. 

نظر شخصیم این  هست که این موارد رو در این مقطع  از پیشرفت علم در وادی شبه علم  و یا باورمندی ها دسته بندی کنیم مناسب تر باشه  که شاید علم   هرگز هم قادر به در برگیری این موارد نباشه آنچان که کتاب آسمانی میفرماید :


<<وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ ۖ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي وَمَا أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا>>

و تو را از حقیقت روح می‌پرسند، جواب ده که روح  تحت امر خداست   شما پی به حقیقت آن نمی‌برید زیرا  آنچه از علم به شما دادند بسیار اندک است.


302 liebe grüße
(1398 شهريور 1، 0:37)عاشق فاطمه زهرا نوشته است: آرمین خدایی چقدر وقت گذاشتی که این پست ها رو آماده کنی؟
یک ساعت؟ دو ساعت؟ هشت ساعت؟ یک روز؟ دو روز؟

خدا کنه که لایق باشیم ....

(1398 شهريور 1، 0:38)Queen نوشته است: واقعا
آدم شرمنده میشه
من باید یه چندباری بخونمشون

(1398 شهريور 1، 1:20)atrisa نوشته است: ممنون از مدیر کل.
ممنون از همگی.
انشالله هیچکس شرمنده نمیشه.چون ماها خیلی عالی هستیم و قدر این لحظه های تو کانون و این مطالب و میدونیم و متشکر مدیرمون هستیم.
مدیر چوخ یاشا Khansariha (69) Khansariha (8)

سلام
تشکر می کنم از دوستان بالا و از دوستان غیربالا که چه اینجا و چه جاهای دیگه و به طرق مختلف محبت داشتن.  53

دفعه ی پیش که مطلب نوشته بودم هم دوستان هر کدوم این لطف رو داشتن
و من باپررویی تمام جواب هیچ کس رو ندادم! 22

هدفم از نوشتن مطالب قبل و این مطالب واقعا «تشکر از من» نبود و دغدغه ام چیز دیگه ای بود.
اون قدر واضح میومد برای خودم که حس کردم (و می کنم) که توضیح دادن نداره این موضوع.
اینکه من بنویسم «خواهش می کنم» یا «ممنونم» یا «لطف دارید» بیشتر خودم رو کوچیک می کنم تا اظهار ادب کرده باشم.

فقط اینکه:
بسیار خوشحالم که دوستانی این چنین این جا کنار من هستن.  49-2


(1398 شهريور 1، 4:05)مرد مجاهد نوشته است: سلام و عرض ادب به همه دوستان خوب و پاکم،

دوست دارم بی مقدمه و بی تعارف صحبت کنم؛ 
صحبتی که همین اولش از خدایی که مهربونه و بسیار ما رو دوست داره و نسبت به ما رافت داره بخوام .. عاجزانه بخوام .. که توش حرمتها حفظ بشه،
خصوصا حرمت اونایی که هم از نظر شخصیت و هم از نظر جایگاه نسبت به من ولایت دارن و من اگر در اینجا فعالیت میکنم، پذیرفتم که به چارچوبهای این بزرگواران پایبند باشم.

.
.
.


خیلی خوبید همتون
خدا حفظتون کنه ..

سلام مجاهد عزیزم
داداش ارزشمند و دوست داشتنیم

صحبت هات کمی مبهم بود و من گیج شدم.  4chsmu1
اما
اینکه هر کدوم از ما نظر متفاوتی داشته باشیم کاملاً طبیعیه.

قصدم از نوشتن این مطالب ناراحت کردن کسی نبود. 
قصدم هم این نبود که بگم من از شما چه انتظاراتی دارم و شما چقدر آدم های بدی هستید!
شاید باورت نشه که چه کارهایی رو من به مدیران سپردم و اون ها انجام ندادن و من حتی یک بار هم پیگیری نکردم که چرا انجام ندادی.
می دونم باورت نمیشه اگه بگم. اما من در این حد به آزادی عمل اعتقاد دارم.
حتما دلش نمی خواسته.
اینکه کاری که باید انجام میشده از نظر من و انجام نشده مشکل منه و نه تقصیر اون. 1
حالا چه انتظاری می تونم از بقیه داشته باشم؟

کانون الان زشت نیست.
اما صحبت هام از این منظر بود که کانون چه مدلی می تونه قشنگ تر باشه.
پتانسیل کانون و آدم هاش به نظرم خیلی بیش از این می تونه باشه.
(به باور خودم و با درک ناچیز خودم)

و
صحبت هام عام بود و مخاطب خاص نداشت.
خیلی ها هم دارن خوب فعالیت می کنن. قبلا هم بهشون گفتم.
شاید به نظر من مرد مجاهد از اون الگوهای کانونه که دوست دارم بقیه دنباله روش باشن. از کجا می دونی؟  Khansariha (18)

اما
راستش رو بگم.
من از دیدن خیلی از بچه های کانون غصه می خورم.

غصه می خورم که چرا خانم کویین باید لیست مکتبخونه بذارن. لیست ورزشی بذارن. لیست مسابقات بذارن.
خانم کویین ممکنه بیان و بگن این سقف توانمندی های منه.
اما من می دونم نیست.
ایشون ممکنه باور داشته باشن که این ته توانمندی هاشونه اما من باور ندارم.
پیش خودم میگم حتما من نتونستم ازشون به خوبی استفاده کنم. حتما من مانع شون هستم. حتما من بلد نیستم.
و بعد اتفاقی که می افته اینه که من از دست خودم شاکی میشم و نه از دست ایشون.
و میگم کاش یکی دیگه جای من بود. 1

ممکنه من یه وقتا غصه بخورم و بگم حیف از مرد مجاهد نیست که تو بهترین ها پست بده و ۱۰ جای دیگه ازش استفاده نکنیم؟
کلی علم و دانش داره. کلی حرف خوب که میشه تاپیک تاپیک دسته بندی شون کرد و ده سال آدم ها بیان و بخونن و بهره مند بشن.
میشه مسئولیت یه بخش از کانون رو بهش سپرد و خیالت راحت باشه که کلی کار قشنگ و هدفمند انجام میده. با نظم و ترتیب.
میشه یه گروه ترک رو بهش سپرد و مطمئن باشی حال همه اون گروه ترک با وجودش دگرگون میشه.
.
.
.
چرا نباید ازش استفاده بشه؟

این باور من نسبت به مرد مجاهد هست.
اما این به این معنا نیست که تو دلم به مرد مجاهد ناسزا بگم از فعالیت های فعلیش. 22
مرد مجاهد باور خودش رو داره. به من هم ربطی نداره. 1

و
حالا اسمش رو انتقاد نذاریم که بار سنگینی داشته باشه.
اگه دوست داشتی همفکری کنی و فکر و ایده ای برای بهتر شدن کانون داری چرا مطرح شون نکنی؟
شما می نویسی: «من فکر می کنم به کانون فلان بخش رو اضافه کنیم یا کانون فلان مدل فعالیت کنه بهتره.»
ما هم بررسی می کنیم و در نهایت می نویسم: «قابل انجامه» یا «قابل انجام نیست».

من یا همکاران هر کاری که انجام دادیم به اندازه ای که فکرمون می رسیده انجام دادیم و نه بیشتر. 
و
واضحه که ابراز کردن فکرهامون به همدیگه نشونه بی احترامی به همدیگه نیست.
اینکه شما فکرهای بهتری داشته باشی که ما ندونیم اصلا عجیب نیست.

چند وقت پیش یکی از دوستان در مورد مسابقه گروهی مطلبی رو گفت.
گفت شما یه آدم غیردینی رو میندازید وسط یه گروه دینی تیر.
اون آدم فعالیت نمی کنه و بعد شما بهش میگید چرا فعالیت نمی کنی؟ چرا نمیای هر روز به نیت ۱۴ معصوم ۱۴ صلوات بفرستی؟
خب معلومه اون آدم علاقه ای به فعالیت تو اون گروه نداره. گروهی که حتی اسم گروهش با گروه خونی طرف فرق داره.
دیدم راست میگه.
چرا ما این همه سال مسابقه برگزار کردیم و به فکرمون نرسیده بود که چنین آدم هایی باید گروه متفاوتی داشته باشن؟
قراره همه مسلمان باشن؟ یا بشن؟ زوری زوری؟

ازت ممنونم که حرف دلت رو (هر چند نصفه نیمه و ناقص  4chsmu1 ) نوشتی.
می دونی که دوستت دارم چقدر.  Khansariha (18)
جکی چان:
萨拉姆如一个巴拉姆萨拉萨拉姆如姆如何拉明

از تجربیات دیگران


ماری یک حسابدار چهل و سه ساله و مادر تنهای دو بچه بود، او از اینکه پ.و.ر.ن چه قدرت فیزیکی عجیبی روی او دارد تعجب کرده بود، او قصه ی خود را این گونه روایت کرد: " توی بخش اعظم زندگیم پ.و.ر.ن برام یه چیز مسخره و خسته کننده بود..ممکن بود گاهی وقتا سرکی تو مجله ها و فیلم ها بکشم ولی لذتی نداشت.. بعد خ.ا همزمان با پ.و.ر.ن دیدن رو کشف کردم..خیلی برام هیجان انگیز تر از صرفا نگاه کردن به پ.و.ر.ن بود. دیگه درگیرش شدم.. مثل اعتیاد به یه ماده ی مخدر.. به خاطر اینکه نمیخواستم بچه هام بفهمن رو آوردم به پ.و.ر.ن اینترنتی.. این اشتباه بزرگم بود..تو اینترنت در کسری از ثانیه می شد پ.و.ر.ن رو پیدا کرد. هر چه سریعتر روی موس کلیک می کردم بیشتر میدیدم. یک شب که ذهنم از تصاویر پورنوگرافیک پر بود دیدم خود به خود بدون اینکه تماسی با بدنم داشته باشم ارضا شدم... حالا دیگه کامپیوتر روی ذهن و بدن من کنترل داشت. اون روز بود که از تاثیر قوی ای که پ.و.ر.ن روی زندگیم داشت ترسیدم..."


از کتاب Porn Trap 
 Sure I’ve lost a couple of battles over the years   
53 but the second I give up the fight is the second I lose the war 53
می خواستم بگم بچه های ده روز و بیست روزه رو دریابید ...

همین که می رید تو تاپیک هاشون و پست هاشون رو لایک می کنید خیلی بهشون روحیه می ده 302
انما یتقبل الله من المتقین ...


خداحافظی

به چه نکته خوبی اشاره کردید ممنون که بهمون یادآوری کردید چشم من میرم
♧ ما ابدیت را در پیش داریم♧
سلام

خبر آوردم خبر. bliss
همه به گوش.   clapping

آماده اید؟
.
.
.
یک
.
.
.
دو
.
.
.
سه
.
.
.
یه دوست سفرکرده از سفر برگشته. 

قرارمون این بود که هر موقع قصد برگشت داشت، براش فرش قرمز پهن کنم.

الوعده وفا:


[تصویر:  9613_sb10065571a-001-1.jpg]

معرفی می کنم.

دوست عزیزی که پیش ما برگشته کسی نیست جز قاصــــــــــدک کانون. 
یه دست و جیغ و هورا به افتخارش.  haha Confetti 317

[تصویر:  avatar_8006.jpg?dateline=1557907009]

قاصدک کیه؟
همونی که انجمن مسابقات رو روی دو انگشتش می چرخوند.
با شازده کوچولو دو تایی با هم چه ها که نمی کردن.
چقدر تغییرات خوب به وجود اومد با حضورشون.

بعد هم که ترفیع گرفت و اون بالا بالا روی صندلی های ارشد می نشست.  Kool
یه مدت بعد هم که دیگه کلا تحویل نگرفت.  16

چی شد که رفت؟
خیلی اکتیو شده بود یه دورانی. تو دورانی که من رو مود خوبی نبودم. 
هیچ موقع بهم نگفت.
اما می دونم که از فعالیت بد من بی انگیزه شد. 
و ازش عذر می خوام.  53

برگشتش قطعیه؟
طبق آخرین مذاکرات صورت گرفته بله.  4chsmu1
اولش می گفت هفته ای ۷ ساعت با کانون؛ من راضیش کردم هفته ای یک ساعت با کانون؛ فقط باش.  4chsmu1

تا کی قراره بمونه؟
تا هر موقع خدا بخواد.
این عین جمله خودشه.
(مستقیم نگفت. اما منظورش امر خیر بود. من این چیزا رو خوب می گیرم. قاصدک جان، من خودم ختم این بازی های کلامی ام.  4chsmu1)

انگیزه اش از برگشت چیه؟
دیگه در این حد سوالات شخصی رو خداوکیلی از من نخواید.
من برم کاوش کنم که انگیزه اش چیه؟ 22
مثلا شاید پست خانم کویین رو خونده و گفته من که هنوز زنده ام و بدن سالمی هم دارم. چرا برنامه ریزی نکنم و یه بخش کوچیکی از تایم روزانه ام رو برای کانون نذارم؟ جایی که آدم هایی من رو دوست دارن و چشم انتظار من هستن؟ وقتی می تونم حاضر باشم، چرا خاطره باشم؟
شاید دلش برای کانون تنگ شده. 
شاید هم آدم های کانون.
شاید هم آرمین. (خدا کنه این آخری باشه.  4chsmu1 )

از حواشی قاصدک بیشتر برامون بگو؟
به خدا یه سوال دیگه بپرسی می کُشمت. تا همین جاش هم دزدکی گفتم برات. Kill
برو بچه جون دنبال کار و زندگیت.  Swear1 


تا ۷ شبانه روز دعوتید به مراسم شیرینی خورون.  Khansariha (69)
خانم آتریسا دست به کار شید.   4chsmu1

[تصویر:  chocolate-and-cream-layer-cake-1812-cove...k=rEWL7AIN]



قاصدک جان خوش اومدی.  Welcome (1)
جای چون تو خوبی واقعاً خالی بود.  Khansariha (18)
جکی چان:
萨拉姆如一个巴拉姆萨拉萨拉姆如姆如何拉明

سلااااااام
چه خبر خووووبی 2uge4p4

عجب کیک وسوسه برانگیزی
مثل اینکه هنوز دست نخورده اس
پس من شروع می کنم 65
سلاااااااااام سلام .. سلام علیک
رسیده از رَه قاصدک
خبر اورده آرمینَک*
الهی بادا مبارَک Confetti 

*کاف، کاف تحبیب است Khansariha (56)


همیییییشه خوش خبر باشی داداش جووووووون

قاصدک جان خوش اومدییییی 317
حال محمد جواد چطوره؟ 65


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 5 مهمان