انجمن شبانه روزی

[می توانم]

بلاخره مرد مجاهد ترکی یاد گرفت




بذار تا اینجا اومدم، به افتخار رامین خان دو نقطه یه خاطره ام بگم


چند روز پیش مادرم از در اومدن
من گفتم خوش آمدی مامانم گفتن خوش باشی


یهو مغزم ارور داد
گفتم مامان ما به زبون فارسی، ترکی حرف زدیم

گفتن چطور؟

اگه گفتین...
اولین پاسخ صحیح اعتبار می گیره
:دی

[Queen]

مرد مجاهد یه مقدار داغون ترکی صحبت نکرده؟
درمورد سوال می توانم هم هرچی به مغزم فشار اوردم چیزی به ذهنم نرسید

[یاقوت]

این قدیمی ها چرا ب ما محل نمیزارن؟؟؟؟مثلا مجتبی پیلوت میاد با حسین دو دو چار یا چار چار دو حرف میزنه میره  
پیشکسوت ها دلمون و میشکنن

سلام عزیزم
این  طور نیست ک نخوان ارتباط بگیرن یا بخوان کلاس بذارن یا کم محلی باشه...
بچه های هر دوره با هم دوره ای های خودشون خب خیلی صمیمی هستن.. درددل و دغدغه و علاقه و کار و تحصیل و حتی گاهی عاشقی های هم رو میدونن همینم باعث میشه خیلی محبت پیدا کنن ب هم.. 


حال آدم هم اینطوریه ک وقتی بعد مدتی ی جای قدیمی می ره دلش میخواد اشناهاشو ببینه و خبر بگیره ازشون..
تو کانون هم همینطوره..
ی دوره ای خوده من دقیق میدونستم مثلا ۶۰ نفری ک تو روز انلاین شدن هر کدوم از چی خوشحال و ب خاطر چی ناراحت.. کی الان تو چ شرایطی هست و کی داره چی کار میکنه.. اما حالا ب خاطر شرایط و مدل اومدنم ب زور و بلا فقط در حد اسم و حدود سن و سال  از بچه ها اطلاعات دارم.. اینه ک حرف مشترکی ندارم ک بخوام بزنم..
اما مثلا اگر هما یا مبارز آنلاین بشن میتونم س ساعت باهاشون حرف بزنم!!
همین ک تو شرایط الان دوستای خوبی داری خیلی خوبه...از قدیمی ها ناراحت نشو...
خیلی ارادت..
یاعلی.

سلام سها بانو  امیدوارم حالتون خوب باشه
من منظوری نداشتم ب خدا ،همینطوری گفتم   
اتفاقا خوشحال میشم ک میان و حرف زدن یا نزدنشون مهم نیست مهم اینه ک ب یاد کانون هستن
مرسی از پستی ک مرتبط با حرف من زدین عزیز جان   مرسی از محبتتون

سلام
اعتراف میکنم :
من تابستون رو تقریبا نبودم
ولی الان یک ماهی هست که میخواستم بیام کانون ولی نمیشد .
هربار که میخواستم وارد شم مینوشت نام کاربری و رمز عبور اشتباهه
هرچی فکر میکردم آخه من که پسورد عوض نکردم نمیدونستم چرا وارد نمیشه 
یک ماه پیش بود به عاشق پیام دادم که درست کنه رمز عبورم رو ولی انقدر آنلاین نشد تا اینکه کلا بیخیال شدم
دیگه ناامید شده بودم از ورودم به کانون .
 همینجور امروز نشسته بودم و گوشه ی عزلت گزیده بودم و داشتم فکر میکردم اخه چرا وارد نمیشه ؛ تا اینکه یهو یادم اومد اسمم عوض شده و الان دوتا نقطه دارم 

 
رامین دو نقطه پیدا شد     
منم تو اون دوماهی ک پارسال نبودم موقع اومدنم همش با اسم آتریسا میومدم بعد چند بار ورود ناموفق یادم افتاد ک منکه اسمم آتریسا نیست مهر آسام ولی خب من تقریبا ی چند دقیقه ای درگیر بودم   
خوش برگشتین آقای رامین

[یاقوت]

بلاخره مرد مجاهد ترکی یاد گرفت




بذار تا اینجا اومدم، به افتخار رامین خان دو نقطه یه خاطره ام بگم


چند روز پیش مادرم از در اومدن
من گفتم خوش آمدی مامانم گفتن خوش باشی


یهو مغزم ارور داد
گفتم مامان ما به زبون فارسی، ترکی حرف زدیم

گفتن چطور؟

اگه گفتین...
اولین پاسخ صحیح اعتبار می گیره
:دی

والا طبق نتیجه گیری من تنها کلمه ی ترکی تو اون جمله اون باش هستش    

مرد مجاهد یه مقدار داغون ترکی صحبت نکرده؟  
درمورد سوال می توانم هم هرچی به مغزم فشار اوردم چیزی به ذهنم نرسید

مرد مجاهد چون فکر کنم از ترک های شمال غربی ایران نیستن.مثلا ترک های جنوب و طرف های مشهد کلا مثل ما حرف نمیزنن قشقایی هاهم با ما متفاوتن

[K_1]

من گفتم خوش آمدی مامانم گفتن خوش باشی

در واقع تلمیح داره به جمله باشون (یا باشین یا باشیز یا باشوز) خوش اولسون ..

مرد مجاهد چون فکر کنم از ترک های شمال غربی ایران نیستن.مثلا ترک های جنوب و طرف های مشهد کلا مثل ما حرف نمیزنن قشقایی هاهم با ما متفاوتن

مرد مجاهد یه مقدار داغون ترکی صحبت نکرده؟

بنده ترک زبان نیستم! . ولی خب دوست دارم یاد بگیرم .. ضمنا به اون مقوله ای که خانم آتریسا اشاره کردن هم علاقه مندم .. اینکه ریشه های زبانی و نژادی ترکهای نواحی مختلف ایران اعم از آذری و قشقایی و ترکمن و افشاری و سمت شمال شرق و .. چه شباهتها و تفاوتهایی با هم داره ..

چه خوب میشه اگر خانم آتریسا و خانم می توانم و رامین و باقی دوستان ترک زبان، یه تاپیک آموزش ترکی بزنن ..

[می توانم]

شما فیلم ترکیه ای نگاه نمی‌کنین؟
طرف از در اومد می‌گن خوشگلدین نمی‌گم سلام
طرفم جواب می ده خوش بولدوگ ( یه چیزی تو این نایه ها)

ما مثل ترجمه ی صدا و سیما حرف زدیم
همون معنی فقط در کلمه های فارسی


نه تلفظا فرق داره بابا
الان من خودم فیلم ترکیه ای مخصوصا طرف استامبول خوب می فهمم ولی قشقایی اصلا نمی فهمم
ترکی مامنمینا ام نصف حرفاشون اصلا نمی گیرم چی شد! وسطش دیگه حواسم پرت می شه

[یاقوت]

من گفتم خوش آمدی مامانم گفتن خوش باشی

در واقع تلمیح داره به جمله باشون (یا باشین یا باشیز یا باشوز) خوش اولسون ..

اگر جواب اینه من اول گفتمااا   اعتبار من و زود بدین   
________
ب افتخار ورود آقا رامین  

وووووو  



پ ن:باقلواروووو

[یاقوت]

شما فیلم ترکیه ای نگاه نمی‌کنین؟
طرف از در اومد می‌گن خوشگلدین نمی‌گم سلام
طرفم جواب می ده خوش بولدوگ ( یه چیزی تو این نایه ها)

ما مثل ترجمه ی صدا و سیما حرف زدیم
همون معنی فقط در کلمه های فارسی


نه تلفظا فرق داره بابا
الان من خودم فیلم ترکیه ای مخصوصا طرف استامبول خوب می فهمم ولی قشقایی اصلا نمی فهمم
ترکی مامنمینا ام نصف حرفاشون اصلا نمی گیرم چی شد! وسطش دیگه حواسم پرت می شه

 
بله بله 

[Queen]

البته من خودم ترکی خوب بلد نیستم . وقتی هم لهجه ها عوض بشه زیاد چیزی متوجه نمیشم
فکر کنم پست آقای مجاهد رو خودم با لهجه ی داغون خوندم
وگرنه ایشون بیشتر از من بلدن

فیلم ترکیه ای نمی بینم
فقط یه ستایش می بینم

[رامین.]

آقا چقدر تند تند حرف میزنین . یک صفحه پست تو یک ساعت

به به به ..
سلااااام اوشاغ! هارداسن؟  
خوش گلیب سوز

سلام سلام مرد عزیز ؛ ورژن مجاهد

همینجام زیر سایه تون
مرسی . سلامت باشی .
حالا هی ترکی صحبت میکنی یهو دیدی رو مدار احساساتم تاثیر گذاشت و  موتورم روشن شد و کلا برگشتم به تنظیمات کارخانه
اون موقع است که دیگه کلا فارسیم نمیاد ؛ یکی رو باید استخدام کنین پست های منو ترجمه کنه

 

رامین دو نقطه پیدا شد    

آقا دیگه دو نقطه نیستم 
تقلیل درجه گرفتم . الان بازم شدم رامین نقطه
البته تو ذهنم هست یه تغییر کلی رو اسمم ایجاد کنم
مثلا تغییر رنگ
نظرت چیه هر کلمه ی اسمم رو یه رنگ کنم؟ یعنی مجموعا 6 رنگ میشه اسمم .
به نظرتون خوب میشه یا آلا بیلا میشه؟

 

در واقع تلمیح داره به جمله باشون (یا باشین یا باشیز یا باشوز) خوش اولسون ..

داداش دست مارو هم بگیر  
اون جمله ی ترکی تو پست قبلی به اون خوبی نوشتی ؛ الان هم به این خوبی تحلیل و تفسیر میکنی
به نظرم تو یه کلاس برگزار کن من و بانوان آتریسا و میتوانم و لئا بیاییم پیشت ترکی یاد بگیریم  

البته من خودم ترکی خوب بلد نیستم . وقتی هم لهجه ها عوض بشه زیاد چیزی متوجه نمیشم

نگران نباش از هفته ی بعد میریم کلاس آقای مجاهد کامل یاد میگیریم

ب افتخار ورود آقا رامین

 
خیلییی ممنون
چوخ یاشا  

حقتونه

آقا خب تا اواخر تابستون نبودم که بیام چیکار کنم آخه 
تو روستا کلا آنتن نیست . یعنی آنتن هست ولی اینترنت نیست . فقط میشه مکالمه کرد . 

الان از شهرستان مامان بزرگم یکم وسایل فرستاده . درش رو باز کردم بوی مامان بزرگم رو میده 
چرا همه ی مامان بزرگایی که تو روستا زندگی میکنن یه بوی خاصی میدن؟   
خواهر زاده م مامان بزرگم رو دیده با تعجب خاصی میگه وااای ننه چقدر بوی پنیر میدی  
کلی وسایل فرستاده ؛ کنارش یه گونی هم گندم فرستاده ؛ خدا رحم کنه مامانم تا گندم تموم شه بدون وقفه میپزه و میده به خورد ما 

[لئا]

نیومده شلوغ کردین انجمنو

حقتونه

آقا خب تا اواخر تابستون نبودم که بیام چیکار کنم آخه 
تو روستا کلا آنتن نیست . یعنی آنتن هست ولی اینترنت نیست . فقط میشه مکالمه کرد . 

الان از شهرستان مامان بزرگم یکم وسایل فرستاده . درش رو باز کردم بوی مامان بزرگم رو میده 
چرا همه ی مامان بزرگایی که تو روستا زندگی میکنن یه بوی خاصی میدن؟   
خواهر زاده م مامان بزرگم رو دیده با تعجب خاصی میگه وااای ننه چقدر بوی پنیر میدی  
کلی وسایل فرستاده ؛ کنارش یه گونی هم گندم فرستاده ؛ خدا رحم کنه مامانم تا گندم تموم شه بدون وقفه میپزه و میده به خورد ما 

آقا من زود قضاوت کردم عذر میخوام
آخه قبل رفتن همش می گفتین نمیمونم کانون و میخوام برمو ...
منم فکر کردم رفتین

در هر حال خوش گلدیز

....
راستی من اصلا نکته ی بانو می توانم رو نگرفتم
خوش باشی  میشه خوش اولاسان نه خوش گوردوخ

[عاشق فاطمه زهرا]

سلام رفقا

من الان تو راه نجف به کربلام.
امروز یه عراقی وسط پیاده روی جلوی ما رو گرفت و به زور ما رو برد خونه اش.
پذیرایی مفصل و کلی احترام و الان هم جا پهن کرده و خوابیدیم همین جا.
انشاءالله صبح قبل اذان پا میشیم ادامه مسیر.

اینقدر آدم اینجا چیزای عجیب قریب می بینه که براش عادی میشه. ولی از بالا که نگاه می کنی تعجب می کنی چطور میشه این همه عشق به زوار امام حسین
و عشق به خود امام حسین، اینقدر جمعیت این جا زیاده که از وصف گذشته
جای همتون خالی. باید باشید و ببینید.

برای همتون دعا می کنم.

پ ن : صاحب خونه بهمون وایفای مجانی داده اومدم اینجا.

[Queen]

من یه چیزی چند روزه می خوام بگم ولی هی نمیگم
منم رفتم تو فاز اینایی که کم کم می خوان از کانون برن

[فرید]

خو شاید بیر نفر اینجا باشه که ترکی بیل میره

[یاقوت]

من چنتا ترک کشف کردم  آقای مجاهد،toby,رامین،لئا،کویینم میفهمه
چ خوب
_________

سلام رفقا

من الان تو راه نجف به کربلام.
امروز یه عراقی وسط پیاده روی جلوی ما رو گرفت و به زور ما رو برد خونه اش.
پذیرایی مفصل و کلی احترام و الان هم جا پهن کرده و خوابیدیم همین جا.
انشاءالله صبح قبل اذان پا میشیم ادامه مسیر.

اینقدر آدم اینجا چیزای عجیب قریب می بینه که براش عادی میشه. ولی از بالا که نگاه می کنی تعجب می کنی چطور میشه این همه عشق به زوار امام حسین
و عشق به خود امام حسین، اینقدر جمعیت این جا زیاده که از وصف گذشته
جای همتون خالی. باید باشید و ببینید.

برای همتون دعا می کنم.

پ ن : صاحب خونه بهمون وایفای مجانی داده اومدم اینجا.

وقتی میگین حسودیم میشه من: ) انشالله قسمت همه 
آقای عاشق خیلی خوشحالم براتون: ) خوش ب حالتون ک تجربه میکنید این لحظات خوبو

من یه چیزی چند روزه می خوام بگم ولی هی نمیگم
منم رفتم تو فاز اینایی که کم کم می خوان از کانون برن