انجمن شبانه روزی

[*بنده پاک*]

امروز از اون روزهاست که خیلی کلافه‌ام
از دندۀ چپ بلند شدم 
نمیدونم به خاطر تغییرات هورمونی هست یا چیز دیگه

حالا نمیشه دنده اتونو عوض کنین

[Queen]

میگم اگر تو خونتون ته تغاری دارین حواستون بهش باشه : )بهش زنگ بزنین حالش و بپرسین.
راستش امروز رفتم آشپزخونه بشقاب بیارم سر سفره،حواسم نبود ب جای ۲ تا ۵ تا رو برداشته بودم..ی لحظه ک حواسم جمع شد.دلم خواست گریه کنم

اون وقت چرا باید این همه به ته تغاری ها توجه بشه؟
پس تکلیف ما وسطی ها چیه؟ مظلوم تر از همه

[یاقوت]

میگم اگر تو خونتون ته تغاری دارین حواستون بهش باشه : )بهش زنگ بزنین حالش و بپرسین.
راستش امروز رفتم آشپزخونه بشقاب بیارم سر سفره،حواسم نبود ب جای ۲ تا ۵ تا رو برداشته بودم..ی لحظه ک حواسم جمع شد.دلم خواست گریه کنم

اون وقت چرا باید این همه به ته تغاری ها توجه بشه؟
پس تکلیف ما وسطی ها چیه؟ مظلوم تر از همه  

میدونی اولی ها،وسطی ها میرن دانشجو میشن،کار میکنن،ازدواج میکنن یا ب هردلیلی ک میرن ته تغاری ها تنها میمونن..این بچه آخری ها هر چقدرم لوس باشن وابسته ی این اولی و وسطی ها هستن..تنهایی از کوچیک تر شدن سفره معلوم میشه..تا حالا بهش فکر نکرده بودم.
مثلا برنج ی پیمانه کمتر میشه،بشقاب و لیوان تعدادش کمترمیشه،گاهی هم ک تنهایی حتی نیازی نیست سفره و تشریفات داشته باشی   

پ ن:کویین دوتا چایی بیار    هیشکی نیست    
برا من لیوانی باشه،کمرنگ باشه،لیوانش بدون دسته باشه  

پ ن۲:اعتراض دارم ب این کم بودن فعالیت ها  

[Queen]

می فهمم چی میگی
من وقتی خواهرم ازدواج کرد 13 14 سالم بود هنوز هم ناراحتی و دلتنگی ای که اون زمان داشتم رو خیلی خوب یادمه
چه اشک هایی که تو تنهایی نریختم
چه فحش هایی که تو دلم نثار داماد گرامی نکردم

پ ن:کویین دوتا چایی بیار    هیشکی نیست   

خجالت نمی کشی
من بزگترمااااا
پاشو برو دوتا چایی بریز بیار

[مهرخدا]

با همه ی این دلتنگیا خوبه فراموش نکنیم برای داشتن حال خوب تو زندگیمون وابسته کسی جز خودمون نشیم



کو گوش شنوا، منم تازگیا یه عضو خانواده از دست دادم و رفت جایی دیگه
تلاش میکنم هرچند سخت


هر کی میره چایی بریزه پشت سرشم ورو ببنده هوا سرده سوز میاد

[یاقوت]

کویین من مسئول آشپزخونه م هاااا،همکارم آقای اراده نیستن وگرنه میگفتن ک چایی تموم شده  بودجه آشپزخونه صفر..نمیبینی شام و ناهار نداریم؟؟؟؟؟
کویین تو که پولداری،دوتا چایی بیار.از جیب حساب میشه ب خاطر همین ب تو میگم البته من نسکافه هم دوست دارم  ولی چایی ی چیز دیگه ست  چایی داغ که هورت میکشی و از گلو تا معده رو میسوزنه 

پ ن:کاش بتونین تصور کنین چقدر ب صدای دهان موقع جویدن غذا و خوردن آش و چایی و صدای نفس کشیدن حساسم  

[مهرخدا]

[Queen]

پولدارمون مشخص شد  

مهرخدا حالا که اینقدر مهربون و دست و دلباز شدی یه شام هم برامون می خری؟
بدجور دلم هوس پیتزا کرده

یه دقه صبر کن
به بالشت من که دستبرد نزدی؟

[زینبی]

مهرخدا منم دلم پیتزا خواست
با پولهای کویین هم بخری که دیگه ی لذت دیگه داره چون باهاش حساب کتاب دفتری دارم

[مهرخدا]

امشب شام مهمون اتریسا هستیم
ممنونم اتریسا که پولاتو گذاشته بودی دم دست تو کیف پولت تو کمدت کشوی طبقه سوم کنار ساعت و عینک افتابیات

[یاقوت]

امشب شام مهمون اتریسا هستیم
ممنونم اتریسا که پولاتو گذاشته بودی دم دست تو کیف پولت تو کمدت کشوی طبقه سوم کنار ساعت و عینک افتابیات

[زینبی]

واای عجب پیتزایی
دو تیکه اش برا منه کسی دست نزنه تا آتریسا سس بیاره 
نوشابه ها برا شما من نمیخورم شما بخورین چاق شین
آتریسا قربون دستت ی دوغم بیار و پیاز

[یاقوت]

واای عجب پیتزایی
دو تیکه اش برا منه کسی دست نزنه تا آتریسا سس بیاره 
نوشابه ها برا شما من نمیخورم شما بخورین چاق شین
آتریسا قربون دستت ی دوغم بیار و پیاز

  پولای خوشگلم

[یاقوت]

مهری تو ک دختر خوبی بودی.اینکارارو از کجا یاد گرفتی؟؟؟؟
نکنه مکتب رامینیسم تاثیر بدی روت گذاشت؟؟؟آره؟؟؟مسئولش آقا رامینه؟؟؟

[مهرخدا]

اینم دستپخت آقای جناب خان با هزینه آقای شازده کوچولو و آقای عاشق فاطمه زهرا مدیران ارشد خوبمون
مدیران ارشد سرشون شلوغ بود کارت بانکی مشترکشون رو که آقای آرمین برای بودجه در نبودشون بهشون داده بود رو دادن به من... 
خب ندادن که... رو میزشون توی کشو زیر کتاب خاطرات سفیر بود
کتابو برای خودم برداشتم کارت رو هم برای شما 
صبحونه حلیم بخورید جون بگیرید چیه پیتزا و دووووغ