1399 فروردين 16، 19:57
(1399 فروردين 16، 19:27)Queen نوشته است: اقا آرمین ممنونم چه پذیرایی بی نظیری
خیلی خودمو کنترل کردم که به غذاها و بستنی ها ناخونک نزنم
الان مثه یه دختر خوب نشستم بقیه هم بیان
کادو هم برام بیارید
حس کسایی رو دارم که تولدشونه
راستش میخواستم غذاهای خارجکی بپزم براتون. اما گفتم شاید خانم آتریسا نپسندن.
خوشحالم که قابل ناخنک بوده.
گفتید کادو؟
من که وضع بچههای کانون رو میدونم.
خودم هم وضع مالی کانون رو. آخه با کدوم بودجه؟
(1399 فروردين 16، 19:40)karma نوشته است: بال تویی جوج تویی مزه مرغوب تویی
باده منم ساده منم بیش میازار مرا :(
.
.
.
تقدیم به همه
اون دوبیت شعرش مخصوص آقا آرمین بود
یعنی استعداد شعر و شاعری در این حد؟
من فکر میکردم فقط مرد مجاهد بتونه پابهپای من تو این قضیه جلو بیاد. نهایتا میتوانم خانم.
اما کور خونده بودم.
کارما جان من چرا باید بیازارمت؟
همین جا هر چی دلت میخواد بگو تا خواستهی دلت رو برآورده کنم.
الکی. مثلا من خیلی توانا و قدرتمندم.
و
مستر افتخاری عزیز
خوشحالیم کنارمونی.