1391 آبان 7، 22:05
1391 آبان 7، 22:27
من انقدر حسوديم مي شه همه جا بارون مي اد جز شيراز. 12 سال خشكسالي.....
شها خانومم كه برگشتند جاشون خيلي خالي بود.
و منم فردا امتحان دارم هيچي بارم نيست زدم دنده بيخيالي.....
چدا سوژه به ذهنم نمي دسه؟
الا ای پیر فرزانه مکن عیبم ز میخانه
1391 آبان 7، 22:38
یعنی واحدش رو برنداشته بودم اما با بچه های خودمون میرفتم سر کارگاه...قرار شد نمرشو برام محفوظ نگه دارن هر وقت واحدشو برداشتم بهم بدن
بعد که برش داشتم استادمون آلزایمری بود فکر کرده بود نرفتم سر کلاس لطف کرد 9 داد!!!
نا حقی شد...
خدایی جوش هام هم حرف نداشت:tanks:
یا عباس
1391 آبان 7، 22:39
من كه خيلي رو زمين افتادم
اقا اجي يك چيزي بگين كه منم بتونم دربارش حرف بزنم :tanks:
من كه الان دوباره بايد برم درس بخونم
اجي كيميا تاج مامان بزرگ خوبه ؟
اقا اجي يك چيزي بگين كه منم بتونم دربارش حرف بزنم :tanks:
من كه الان دوباره بايد برم درس بخونم
اجي كيميا تاج مامان بزرگ خوبه ؟
وقتي ميام كانون .. اول يك نگا به امضام ميكنم تا يك وقت كسي اون شخصيه چاخاله وسط امضامو نخورده باشه
خلاصه ديگه
چاخال و پاك باشيد
1391 آبان 7، 22:41
(1391 آبان 7، 22:39)happpygirl نوشته است:اجي كيميا تاج مامان بزرگ خوبه ؟
ااااااوووووووووووووووووووووووه
توپپپپپپپپپپپپپپپپپپ
عالییییییییییییییی
انشالله چند ماه دیگه از ارثیه خونوادگی رو نمایی میکنم:smile girl:
مامان سها واسه میتوانم لواشک آوردن... میتوانم خیلی دوستت دارم ها
یا عباس
1391 آبان 7، 23:07
(1391 آبان 7، 11:05)می توانم نوشته است: سلااااااااااااااااااااامچه عجب بالاخره تو کانون یکی دلش واسه ما تنگ شد
نه امیرحسین 18 خان اتفاقا دلمون هم تنگ شده بود واسه خودتون و ارسالاتون
چرا هی نیستید؟
بابا یه سری هم به ما بزنید
یه ذره کل کنید با اقا هادی
بخندیم
اواتارمو دارید ؟
نوشته مشکلاتت رو به دریا بسپر بعد اقاهه خانومه رو شوت کرده تو دریا
یعنی اخرشه
اواتار شما رو هم نگه داشتم ته صندوق زیاد نگاهش نکنن رنگش نره
بچّه های قدیم یا نیستن یا کم پیدان ، منم میام کانون دیگه خیلی از بچّه های جدیدو نمیشناسم. اینه که کم پیدامباید یه خانه ی سالمندان واسه کانون بزنیم
من با هادی بیچاره هیچوقت کل نداشتم کهمن خودم متّحد هادی ام
من در اصل با اون آرمان کچل کل داشتم که همونطور که میبینین ساعتایی که من میام از ترس من این دور و برا پیداش نمیشه
آرمان کجایی تا بزنم لهت کنم ؟
فَوَعِزَّتِكَ مَا أَجِدُ لِذُنُوبِی سِوَاكَ غَافِراً وَ لاَ أَرَى لِكَسْرِی غَیْرَكَ جَابِراً
به عزتت سوگند براى گناهانم جز تو آمرزنده اى نيابم و براى شکستگيم جز تو شکسته بندى نبينم
(بخشی از مناجات التّائبین مناجات خمس عشره)
1391 آبان 8، 0:09
اصلا ايشون باعث تحولات بنيادي در عقايد من شدند.حالا اين عيد غدير داره نزديك مي شه من يك حس خوبي بهم دست مي ده:smile girl:
الا ای پیر فرزانه مکن عیبم ز میخانه
1391 آبان 8، 0:11
ویرایش شده
منو امیرحسین دوستیم
ارمان دشمن مشترک ماست که می خوایم سر به تنش نباشه
---------
من درسی رو تو زندگیم تا حالا نیافتادم نه حذف اضطراری، نه حذف پزشکی!!!!!!! فکتون افتاد کمترین نمره ی عمرمم 12.5 اونم نامردی استاد بود!! یه کم می خواستم کلاس بذارم براتون :tanks:
می توانم خانوم، اواتارتون خوشگل بود چرا عوضش کردین؟
هرچند حال و روز زمین و زمان بد است \ یک قطعه از بهشت در آغوش مشهد است
حتی فرشته ای که به پابوس آمده \ انگار بین رفتن و ماندن مردّد است
اینجا مدینه نیست، نه اینجا مدینه نیست \ پس بوی عطر کیست که مثل محمد است؟
حتی اگر به آخرخط هم رسیده ای \ اینجا برای عشق شروعی مجدد است
جایی که آسمان به زمین وصل می شود \ جایی که بین عالم و آدم، زبانزد است
هر جا دلی شکست به این جا بیاورید \ اینجا بهشت، شهر خدا، شهر مشهد است
حسین ارام جانم، حسین روح و روانم
بیا نگار اشنا، شب غمم سحر نما
مرا به نوکری خود، شها تو مفتخر نما
1391 آبان 8، 0:20
ویرایش شده
از بچه ها هر كي بالا 16 ميگيره ؛ واسش هم " ملي پوشان " ميخونيم ، هم مهموني ميگيريم
خرخونمون نه ببخشيد درس خونمون معدلش 16 اس
مثلا رياضي مهندسي بالاترين نمره 14 بوده
يا مثلا واحد "زبان ماشين و برنامه سازي سيستم " ، از اونجايي كه استادمون معتقده اسمبلي زبان راحتيه گفته كه ميانترم سه تا از سوالا رو از منبع مادر طوري ميده كه كسي نتونه حل كنه
اصلا يه وعضي ، قتل گاهه ...
خواهرم يه چي ميگم يه چي ميشنوي ....
شگفتا هر چه ترا به يادم بياورد، زيباست .
بوی نمور کوچه و کلمات ..
نگاه مورب کسی که از انتهای بنبست باز آمده است ..
و دستها، دامنهها، روزنامههای عصر، پتوی کهنهای بر هرهی ديوار ...
هرچه ترا به يادم بياورد، زيباست.
بوی نمور کوچه و کلمات ..
نگاه مورب کسی که از انتهای بنبست باز آمده است ..
و دستها، دامنهها، روزنامههای عصر، پتوی کهنهای بر هرهی ديوار ...
هرچه ترا به يادم بياورد، زيباست.
1391 آبان 8، 0:28
خیلی زشته اگه کسی یه همچین حرکت غیر اخلاقی ای بزنه
پایداری، تا رستگاری ...
1391 آبان 8، 0:38
(1391 آبان 8، 0:28)تنها ترین سردار نوشته است: اصن مرد نیست کسی که معدلش بالای 16.5 باشه ...امان از رفیق ناباب
خیلی زشته اگه کسی یه همچین حرکت غیر اخلاقی ای بزنه
من مقصّر نیستم آقا! رفیق بد بود و ذغال خوب
خرخون مجرم نیست ، بیمار است !
فَوَعِزَّتِكَ مَا أَجِدُ لِذُنُوبِی سِوَاكَ غَافِراً وَ لاَ أَرَى لِكَسْرِی غَیْرَكَ جَابِراً
به عزتت سوگند براى گناهانم جز تو آمرزنده اى نيابم و براى شکستگيم جز تو شکسته بندى نبينم
(بخشی از مناجات التّائبین مناجات خمس عشره)
1391 آبان 8، 0:53
ولی بچه ها خواهشا برام دعا کنین منم یکی دو ترمیه معدلم بدجوری داره میره بالا، خیلی نگرانم، عمق فاجعه تا اونجاییه که امسال از طرف شرکت پدرم به عنوان دانشجوی ممتاز بهم جایزه دادن، این دو ترمم اینجور که از شواهد و قرائن بر میاد ظاهرا همون روند تاسف بار میخواد ادامه پیدا کنه خدایا آخه مگه من چه گناهی به درگاهت کرده بودم که به یه همچین رسواییه بزرگی دچار شدم ...
موتوره این آخر کاریه تازه گرم شده، گرم که هیچی داره آتیش می گیره کلا، امیدوارم این کابوس وحشتناک هر چه زودتر تموم شه
پایداری، تا رستگاری ...
1391 آبان 8، 11:53
(1391 آبان 7، 22:27)همای رحمت نوشته است: خوب مي توانم بانو از چي بگيم؟
من انقدر حسوديم مي شه همه جا بارون مي اد جز شيراز. 12 سال خشكسالي.....
شها خانومم كه برگشتند جاشون خيلي خالي بود.
و منم فردا امتحان دارم هيچي بارم نيست زدم دنده بيخيالي.....
چدا سوژه به ذهنم نمي دسه؟
به به
چشمم روشن معتاد هم که شدید:smiley-yell:...شها خانوم؟
کجا خشکسالی
من تو عید اومدم شیراز ماشالله هر روز بارون...اونم چ بارونی...سیل آسا
طاقت بیار رفیق....داریم میرسیم
1391 آبان 8، 15:47
ویرایش شده
(1391 آبان 8، 11:53)حمید خان نوشته است:اره يك جنند سال عيد ها بارون خوب مي اد.ولي من نسبت به ميانكين كلي گفتم.(1391 آبان 7، 22:27)همای رحمت نوشته است: خوب مي توانم بانو از چي بگيم؟
من انقدر حسوديم مي شه همه جا بارون مي اد جز شيراز. 12 سال خشكسالي.....
شها خانومم كه برگشتند جاشون خيلي خالي بود.
و منم فردا امتحان دارم هيچي بارم نيست زدم دنده بيخيالي.....
چدا سوژه به ذهنم نمي دسه؟
به به
چشمم روشن معتاد هم که شدید:smiley-yell:...شها خانوم؟
کجا خشکسالی
من تو عید اومدم شیراز ماشالله هر روز بارون...اونم چ بارونی...سیل آسا
و ديگه جي كار كنيم ذغال خوب و رفيق نا باب و فشار رواني و ما معتاد شديم رفت .
حميد خان در را ببند شوز مي اد.
(1391 آبان 8، 14:39)سـُـها نوشته است: سلامسها خانوم خوش برگشتيد.
بعده 10 روز اومدم و با کلی فکر...
صب کنین..
تحول بزرگی تو راه هست ک شاید ب مزاج خیلی ها خوش نیاد!
خودتونو آماده کنید!
در پناه خدا..
یاعلی.
شما هم با شعار تغيير اومديد؟اميدوارم من جز خيلي ها نباشم.
بچه ها فكر مي كنيد اين تحول بنيادي در چه زمينه اي باسه؟
الا ای پیر فرزانه مکن عیبم ز میخانه
1391 آبان 8، 16:01
نقل قول: سها خانوم خوش برگشتيد.سلام
شما هم با شعار تغيير اومديد؟اميدوارم من جز خيلي ها نباشم.
بچه ها فكر مي كنيد اين تحول بنيادي در چه زمينه اي باسه؟
من نمیدونم غیر از من دیگه کی با شعار تغییر اومده!
اما من شعار نمیدم!!!
و این ک اصلا لازم نیست گمانه زنی کنین..وقتی اتفاق افتاد متوجه میشین!
یاعلی.