1392 مرداد 18، 19:45
(1392 مرداد 18، 19:42)در راه مانده نوشته است: آقا این بابای ما گیر داده میگه میگه امشب میخوام زنگ بزنم به پدر فلان دختر که اگه قبول کردن بریم خواستگاری.بهش میگم یکی دو هفته صبر کن تا تکلیف سربازیم مشخص بشه.میگه نه خیر.باید همین امشب زنگ بزنم.نمیدونم چرا استرس گرفتمدست به کار شین طلسمممممممممم رو بشکنین...و لقب طلسم شکن رو نصیب خودتون کنین
~~...ko0ochak basho0o ASHEgh ke ESHGH midanad ayin b0zo0org kardanat [email=r@A]r@A[/email]**!!!...~~
داستــــــــــان زنـــــــدگی الــــــــوووووووووووووون
[img=0x0]http://8pic.ir/images/u2kig0x2xk6igwj759y.png[/img]
[img=0x0]http://8pic.ir/images/u2kig0x2xk6igwj759y.png[/img]