1392 آبان 14، 16:40
اما وقتی رفت سربازی ؛ آموزشی افتاد بیرجند ، دوره کد افتاد بیابونای اطراف تهران ، باقی خدمتشم تو خوزستانه و الان اونجاست
بنده خدا نصف شده
....
یه پسرعمومم آموزشیش خراسون بود ، بعد انداختنش لب مرز ، فرار کرده و برگشته خونه
....
دیروز هم حجله یکی از بیست سربازی که لب مرز چند روز کشتن رو دیدم ، چقدر جوون بود بنده خدا :(
نامردا با سرباز وظیفه چیکار دارن اخه
شگفتا هر چه ترا به يادم بياورد، زيباست .
بوی نمور کوچه و کلمات ..
نگاه مورب کسی که از انتهای بنبست باز آمده است ..
و دستها، دامنهها، روزنامههای عصر، پتوی کهنهای بر هرهی ديوار ...
هرچه ترا به يادم بياورد، زيباست.
بوی نمور کوچه و کلمات ..
نگاه مورب کسی که از انتهای بنبست باز آمده است ..
و دستها، دامنهها، روزنامههای عصر، پتوی کهنهای بر هرهی ديوار ...
هرچه ترا به يادم بياورد، زيباست.