1392 آذر 25، 11:02
ایناهام که همشون سابقه دارن
داره از اعتماد عمومی سوغ استفاده میشه
(1392 آذر 25، 10:51)سـُـها ^‿^ نوشته است::22:ســـــــلام سها جون 2 تاشون مدیرررن ولی اونی که مدیرر نیست رووو که میتونی بن کنــــــــــــــــیییییییییییی...... درس عبرررررتم میشه برا بقیه دوستان
خو ولی رکسانا ما ک بخیل نیستیم.. ان شاء الله خوش بخت باشن..
فقط آخی..اگه الکی باشه..
میزنیم بنشون میکنیم.. هان؟!(فقط بدشانسی اینه ک مدیرن دو تاشون.. )
یاعلی.
(1392 آذر 25، 1:04)عتآقای فراسی نوشته است: امشب گذشت دیگه امیرحسین خان الان فردا شبه. برای همین منم یه خبری بدمهادی؟ واقعا بهت نبریک میگم!
حقیقتش من نمی خواستم تا روز عقد چیزی بگم ولی خوب چون نزدیکه می گم
تابستون که ایران بودم رفتیم خواستگاری. بعدشم یه مدتیه که با هم داریم اشنا میشیم. خیلی دختره خوبیه و دیگه مطمئنم بعد چند ماه. خلاصه که همین کریستمس دیگه مزدوج میشم. بقیه شم خدا بزرگه. اگرچه خوب ازدواج ترسم داره واقعا وقتی بهش ادم فکر می کنه ولی باید توکل کرد دیگه قطعا دیگه فکر کنم دلیل این کم بودن هام پیدا شد دیگه ادم مزدوج که میشه دنیاش عوض میشه واقعا
ان شالله عروسی هم دعوتین
(1392 آذر 25، 14:03)Roksana نوشته است: اخداییش خیلی تابلو بودین
الان واقعا با خودتون چی فک کردین که میتونین ما رو سره کار بزارید
تااازه اونم کیا رو سوژه کردن !!!
کسایی که برا ازدباج جیز جیز میزنن و اگه خبری بشه تو اخبار اعلام میکنن
ینی باید باور میکردیم که همتوون این همه مدت مساله به این مهمی رو !!! تو دلتون نگه داشتید
(1392 آذر 25، 13:48)lucky boy نوشته است: حیف شد
منم میخواستم امشب اقدام کنم...
خب حالا تکلیف ما چی میشه
Sent from my GT-N7000 using Tapatalk
(1392 آذر 25، 15:19)mahdi نوشته است: يه دختر همسايه داشتيم، از كودكي همبازي بوديم، واقعي ميگم،
اسمشم گلشن بود:x
الان نميدونم خونشون كوجاس،
ولي من كه مثه رامين بيجنبه نيستم كه برم خواستگاريش،:smiley-yell:
اون فقط يه دوست معمولي بود، آره من همچين آدم روشن فكريم.