امتیاز موضوع:
  • 34 رأی - میانگین امتیازات: 4.15
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

انجمن شبانه روزی

نقل قول: خداییش تا پست من خوب بودیم ... دیگه بچه ها شور و شوق داشتن داماد شن نشد دیگه [تصویر:  p.gif] مهدی و حمید و دایموند و چند نفر دیگه رو دیشب به زور تو صف نگه داشتیم و نذاشتیم داماد شن .
2222
نخیرم اتفاقا خود شما کارو خراب کردید بله!!Smiley-face-cool-2
من فقط قضیه آرشام خانو باور کردم چون هم نفر اول بودن و هم تو درددل گفتن
ولی شما خیلی تابلو اومدید گفتید 22
تا یکی اومد خبر ازدواج داد ،مثه این حسودا سریع اومدید گفتید 4fvfcja
هادی خان ک دیگه هیچی :21:
من هرطور شده باید با مادرشون صحبت کنم
این پسر باید زن بگیره 4fvfcja
خارج از شوخی واقعا چ فکری درمورد ما کردید؟؟؟؟
دایموند!؟؟!17 مهدی؟!؟17 اینا از اشخاصی هستن ک حالا ها حالا ها...........4fvfcja
دخترا ساکت نشینید
این جور کارا تنبیه درست حسابی میخواد clapping
[تصویر:  75564740_83301426cfcbb.jpg]






صعود ممکن است دشوار باشد 

ولی



منظره بالا بسیا ارزشمند است  

(1392 آذر 25، 19:03)darling نوشته است: دایموند!؟؟!17 مهدی؟!؟17 اینا از اشخاصی هستن ک حالا ها حالا ها...........4fvfcja

17
مگه من چمه؟ والا اگه يكي نامردي نميكرد دو سال پيش ازدواج كرده بودم،‌

الانم توو خونه گير ميدن كه بريم خواستگاري،‌ولي خودم فعلا نميخوام.
یه مدینه،یه بقیعه،یه امامی که حرم نداره،
سینه زنهاش،کسی نیست تا،روی قبرش یدونه شمع بذاره،
دل بی تاب،دیگه شد آب،که توو آفتاب نه سایبونی داره،
نه یه خادم،نه یه زائر،نه کنارش یه روضه خونی داره،
امون ای دل،امون از غریبی...
آقا  چرا همش منو سوژه میکنید؟! 42 

حتما میخواستین پیام پروفایل منو به آقا آرشام بذارین توی پارازیت! :smiley-yell: 

همین جا اعتراف میکنم که من همه رو از دم باور کردم 4222  حتی آقا هادی 42 

البته کریسمسش مشکوک بودا .... 1276746pa51mbeg8j 


یعنی شما ها بیاین خبر ازدواج بدین  من یکی که دیگه باور نمیکنم 22
<align option="center" style="text-align: center;"><size option="medium" style="font-size: medium"><img src="http://www.ktark.com/nasimhayat.png">http://www.ktark.com/nasimhayat.png</img>[/size][/align]<br />
<br />
<br />
[align=center]<color option="#663366" style="color: #663366;">[size=medium]<font option="arial" style="font-family: Arial;"><b>هراس بی تو ماندم ادامه دارد ... </b></font></color></size></align>
واقعا این چکاریه با احساسات مردم بازی میکنین؟424chsmu1من که ازتون نمیگذرما کلی واسه شام عروسی برنامه ریختم بودم 4chsmu1
إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَومٍ حَتّىٰ يُغَيِّروا ما بِأَنفُسِهِم
خداوند سرنوشت هیچ قوم (و ملّتی) را تغییر نمی‌دهد مگر آنکه آنان آنچه را در خودشان است تغییر دهند! 
********
بگذار ابر سرنوشت هرچقدر که میخواهد ببارد؛
ما..
چترمان خداست!
********
(: Ты перед скрытой камерой, пожалуйста, улыбаться
سلام
22
:-w
b-(
/1

آقا.. شما با این ی خط :
نقل قول: بچه بودم با دختر همسایه هرروز میشستیم جلوی در بازی فکری میکردیم [تصویر:  d.gif] منچ [تصویر:  22.gif] مار و پله [تصویر:  22.gif] حتی گاهی اوقات وقتی پسرای محل کم بودن موقع یار کشی ؛ فوتبال و خر پلیس ! تا دو سه سال پیش هم همسایه بودیم ... اسمش یادم نمیاد فکر کنم یه چیز تو مایه ها نرگس بود ولی نرگس نبود
سوژه میخواین چ کنین؟!
با اون تعریفی ک شما کردین.. و این ک اسمش یادتون نمیاد خیلی قشنگ متوجه صمیمیتتون شدیم!!17

و
دارم فک میکنم یعنی پسر همسایه ما هم الان ممکنه ک برای رفیق هاش از دختر همسایشون بگه؟؟
من یار اصلی تیم فوتبال کوچمون بود.. 22
اونا س تا داداش بودن..من با امین همسن بودم امیرحسین بزرگتر بود و امید کوچیکتر..
امیرحسین سر مربی تیم ما بود..خیلی خوب یاد میاد..هنوزم ک گاهی با خواهر زاده هام بازی میکنم تکنیک ها رو بلدم!22
از همو وقت هم استقلالی شدیم..42

دوران جاهلیت جالبی داشتم من...


ان شاء الله هر جا هستن سلامت باشن.
و شما نیز همیشه سلامت باشین..1


در پناه خدا..
یاعلی.53
[تصویر:  07c49977111e42a28fd6.jpg]

بچه‌ها یعنی همتون منو سر کار گذاشته بودید؟!! 22

یعنی از روی حسودی که حالا دارم داماد میشم این حرفا رو زدید؟ 22
خجالت داره.

من واقعا داستان هادی رو باور کرده بودم.

چی بهتون باید بگم؟
حرفی واسه من نمونده که بزنم.
شما ها واقعا بی‌جنبه اید! 22
مسئله این نیست که چقدر می‌تونی مشت بزنی؛
مسئله اینکه چقدر می‌تونی مشت بخوری و باز ادامه بدی.
چقدر زمین بخوری و باز پاشی وایسی.
آدم اینجوری برنده میشه!
 

[تصویر:  05_blue.png]
(1392 آذر 25، 19:41)آرشام نوشته است: بچه‌ها یعنی همتون منو سر کار گذاشته بودید؟!! 22

یعنی از روی حسودی که حالا دارم داماد میشم این حرفا رو زدید؟ 22
خجالت داره.

من واقعا داستان هادی رو باور کرده بودم.

چی بهتون باید بگم؟
حرفی واسه من نمونده که بزنم.
شما ها واقعا بی‌جنبه اید! 22

دیگه حناتون پیش ما رنگی نداره! 22
<align option="center" style="text-align: center;"><size option="medium" style="font-size: medium"><img src="http://www.ktark.com/nasimhayat.png">http://www.ktark.com/nasimhayat.png</img>[/size][/align]<br />
<br />
<br />
[align=center]<color option="#663366" style="color: #663366;">[size=medium]<font option="arial" style="font-family: Arial;"><b>هراس بی تو ماندم ادامه دارد ... </b></font></color></size></align>
سلام به همه ی بچه ها ی خوب کانون 303
من برگشتمclapping317clapping
اگ هنوزم جایی تو کانون داشته باشم42
دلم براتون کوچولو شده بود خیلی خیلی زیاد1276746pa51mbeg8j
خیلی برام عزیزید..Khansariha (18)Khansariha (8)
53258zu2qvp1d9v..
.
ﺗﻮ ﺭﺍ نمی ﺩﺍﻧﻢ
ﺍﻣﺎ ﻣﻦ ﺩﻟﻢ ﺭﻭﺷﻦ ﺍﺳﺖ
ﺑﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﺍﺗﻔﺎﻗﻬﺎی ﺧﻮﺏِ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﻣﺎﻧﺪﻩ
ﺑﻪ ﺗﻤﺎﻡ روزهای ﺷﻴﺮﻳﻦ ﻧﻴﺎﻣﺪﻩ
ﺑﻪ ﻟﺒﺨﻨﺪی ﻛﻪ یک ﺭﻭﺯ ﺑﺮ ﺩﻟﻤﺎﻥ می ﻧﺸﻴﻨﺪ
ﺑﻪ ﺍﺟﺎﺑﺖ ﺷﺪﻥ ﺩﻋﺎﻫﺎﻳﻤﺎﻥ
ﺑﻪ ﺑﺮﺁﻭﺭﺩﻩ ﺷﺪﻥ ﺁﺭﺯﻭﻫﺎﻳﻤﺎﻥ
ﺑﻪ ﻣﺤﻮ ﺷﺪﻥ ﻏﻢ های ﺩﻳﺮﻳﻨﻪ ﻣﺎﻥ
ﻣﻦ ﺩﻟﻢ ﺭﻭﺷﻦ ﺍﺳﺖ
روزی ﺍﺯ ﺭﺍﻩ می ﺭﺳﺪ
ﻭ ﻣﺎ برای یک ﺭﻭﺯ ﻫﻢ ﻛﻪ ﺷﺪﻩ
آنچنان ﻛﻪ ﺑﺎﻳﺪ زندگی ﻣﻴﻜﻨﻴﻢ
ﻣﻦ ﺩﻟﻢ ﺭﻭﺷﻦ است.. 2uge4p4 53258zu2qvp1d9v
 قرار عاشقی...
سلام
اقا ی تنها ترین سردار می گن می خوان امشب هم برامون برنامه شب شعر برگذار کنن Khansariha (48)
نه که همدان چند روه تعطیله به خاطر همدانیای عزیز :x می خوان امشب علاوه بر جمعه برامون فال بگیرن Khansariha (48)

و همین طور ب یمن قدم مسافر کوچولو

[تصویر:  nasimhayat.png]
(1392 آذر 24، 23:02)mahdi نوشته است: قضيه ما هم شده، عين چوپان دروغگو،

وقتي راستشم ميگي، كسي باور نميكنه1276746pa51mbeg8j

جدا باید چوپان دروغگو رو از کتاب درسی حذف کنن(اگه حذف نشده باشه) نمونه مدرنش که شما باشین رو بذارن4fvfcja
إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَومٍ حَتّىٰ يُغَيِّروا ما بِأَنفُسِهِم
خداوند سرنوشت هیچ قوم (و ملّتی) را تغییر نمی‌دهد مگر آنکه آنان آنچه را در خودشان است تغییر دهند! 
********
بگذار ابر سرنوشت هرچقدر که میخواهد ببارد؛
ما..
چترمان خداست!
********
(: Ты перед скрытой камерой, пожалуйста, улыбаться
(1392 آذر 25، 19:44)Mosafer kocholo نوشته است: سلام به همه ی بچه ها ی خوب کانون 303
من برگشتمclapping317clapping
اگ هنوزم جایی تو کانون داشته باشم42
دلم براتون کوچولو شده بود خیلی خیلی زیاد1276746pa51mbeg8j
خیلی برام عزیزید..Khansariha (18)Khansariha (8)
53258zu2qvp1d9v..
.

عزیــــــــــــــــــــزم ! 317Khansariha (8)
<align option="center" style="text-align: center;"><size option="medium" style="font-size: medium"><img src="http://www.ktark.com/nasimhayat.png">http://www.ktark.com/nasimhayat.png</img>[/size][/align]<br />
<br />
<br />
[align=center]<color option="#663366" style="color: #663366;">[size=medium]<font option="arial" style="font-family: Arial;"><b>هراس بی تو ماندم ادامه دارد ... </b></font></color></size></align>
(1392 آذر 25، 14:52)رامین. نوشته است: کی گفته امشب نوبت تو بود ؟ 22 امشب نوبت سردار بود قرار بود بیاد بگه قبل خدمت نامزد کرده که بیوفته تهران 22

sent from my nokia 1100

4fvfcja من دیروز نبودم تو کانون، الان اومدم دیدم یه پیام اومده با این مضمون که: حادق باش ... 22

رفتم دیدم خلاصه آره و اینا 4fvfcja

ولی تو دلم داشتم می گفتم آخه چرا منو تو این موقعیت قرار میدین؟ ( به سبک بابا اتی ) 4fvfcja

بعد با کلی تدبیر و امید اومدم شبانه روزی دیدم گندش دراومده خخخخخخخ 4fvfcja


حالا از اینا بگذریم، من نامزد کنم؟

البته در محیط پیرامون هر کدوم از ما ها یه سری افراد هستن که به شوخی! میخوان "ادامه تحصیل" بدن 

اما بنده در همین جا به صراحت و جدیت اعلام می کنم که: من فعلاً میخوام "ادامه خدمت" بدم ... 22


ولی با همه ی این اوصاف، آرشام جان بهت تبریک میگم Khansariha (8)

و برای تو و همسر محترمت آرزوی سلامتی و خوشبختی می کنم Smiley-happy114


و اما دو تا نکته رو باید حتماً بهش اشاره کنم:

1. من چند وقت پیش هم به این نکته اشاره کرده بودم کسی اهمیت نداد: 

(1392 آذر 14، 18:37)تنها ترین سردار نوشته است: .
آقا یه نکته مهم! 


میگم دقت کردین یکی از اعضای خوب کانون چند وقتیه پیداش نیس؟ 

حسین 422 رو عرض می کنم. مشکوک میزنه ها، من میگم این داره یه طبلی میزنه که فرداها صداش میاد ... 

با اون نفس مسیحایی خانم بارونی... 

خلاصه حواستون باشه، ببینین کی گفتم .


من فک می کنم این نبودنش خیلی مشکوکه، از هر لحاظ ... 

خلاصه نسبت به این قضیه پیگیر باشین، اگر هم یه وقت ما نبودیم و برگشت گوششو بگیرین تو چشماش نگا کنین تا همه چیو اعتراف کنه 4fvfcja


2. دیدین توی بعضی از محافلی که همه رو دور شوخی ان و به شوخی یه چیزایی میگن بعد یهو یکی اون وسط لا به لای شوخیا با همون حالت شوخی یه واقعیتی رو میگه بعد چون جوّ، جوّ شوخی بوده همه فک می کنن اونم شوخی می کنه و کسی حتی فک نمی کنه طرف داره راس میگه؟، در صورتی که واقعاً راس می گفته منتها با خنده 

الان نمیدونم چرا نسبت به هادی این حسو دارم 22

چون ظاهراً اصن قرار نبوده توی برنامه باشه و بدون هماهنگی اومده وسط، قضیه ماهی و آب گل آلود ...


ارادتمندیم 


53





پایداری، تا رستگاری ...




[تصویر:  05_blue.png]
(1392 آذر 25، 19:41)آرشام نوشته است: بچه‌ها یعنی همتون منو سر کار گذاشته بودید؟!! 22

یعنی از روی حسودی که حالا دارم داماد میشم این حرفا رو زدید؟ 22
خجالت داره.

من واقعا داستان هادی رو باور کرده بودم.

چی بهتون باید بگم؟
حرفی واسه من نمونده که بزنم.
شما ها واقعا بی‌جنبه اید! 22

1717171717171717171717

حيف، نميخوام بگم ايده اين ماجرا رو كي داد، حيف كه نميخوام بگم.
یه مدینه،یه بقیعه،یه امامی که حرم نداره،
سینه زنهاش،کسی نیست تا،روی قبرش یدونه شمع بذاره،
دل بی تاب،دیگه شد آب،که توو آفتاب نه سایبونی داره،
نه یه خادم،نه یه زائر،نه کنارش یه روضه خونی داره،
امون ای دل،امون از غریبی...
نقل قول: [تصویر:  o.gif]
مگه من چمه؟ والا اگه يكي نامردي نميكرد دو سال پيش ازدواج كرده بودم،‌

الانم توو خونه گير ميدن كه بريم خواستگاري،‌ولي خودم فعلا نميخوام.
1276746pa51mbeg8j
منم اگه یکی 2 سال پیش نامردی نکرده بود.......
بگذریم قرار شد من ب اون روزا فکر نکنم.......
منم بخاطر اینکه میدونم شما نمیخواید گفتم دیگه 42


نقل قول: آقا  چرا همش منو سوژه میکنید؟! [تصویر:  p.gif] 

حتما میخواستین پیام پروفایل منو به آقا آرشام بذارین توی پارازیت! [تصویر:  a.gif]
4fvfcja
یعنی یکاری کردی ک همه کنجکاو پ.پ ات بشن 4fvfcja
الان همه تو پروفایل تو اند 4fvfcja

نقل قول: بچه‌ها یعنی همتون منو سر کار گذاشته بودید؟!! [تصویر:  22.gif]

یعنی از روی حسودی که حالا دارم داماد میشم این حرفا رو زدید؟ [تصویر:  22.gif]

خجالت داره.

من واقعا داستان هادی رو باور کرده بودم.

چی بهتون باید بگم؟
حرفی واسه من نمونده که بزنم.
شما ها واقعا بی‌جنبه اید! [تصویر:  22.gif]
برو برادر من !
برو از خدا بترس 22
هر کی از این ب بعد میخواد خبر ازدواجشو بده فقط با شناسنامه بیاد 4fvfcja
پون :haha
ی لحظه یاد باران ... فاتادم
دیشب گفت آخ جون امشب تولد یکی از داداشامه
اون یکی داداشمم ک داماد شد
اون یکیشم ک منتظر جوابه :21:


نقل قول: سلام به همه ی بچه ها ی خوب کانون [تصویر:  7.gif]

من برگشتم[تصویر:  14.gif][تصویر:  12.gif][تصویر:  14.gif]
اگ هنوزم جایی تو کانون داشته باشم[تصویر:  p.gif]
دلم براتون کوچولو شده بود خیلی خیلی زیاد[تصویر:  l.gif]
خیلی برام عزیزید..[تصویر:  5.gif][تصویر:  3.gif]
[تصویر:  g.gif]..
سلام مسافر کوچولو عزیز
خوش برگشتی
بهترینا بدون تو صفا نداره
الان میام اونجا cheshmak
[تصویر:  75564740_83301426cfcbb.jpg]






صعود ممکن است دشوار باشد 

ولی



منظره بالا بسیا ارزشمند است  

(1392 آذر 25، 19:46)می توانم نوشته است: سلام
اقا ی تنها ترین سردار می گن می خوان امشب هم برامون برنامه شب شعر برگذار کنن Khansariha (48)
نه که همدان چند روه تعطیله به خاطر همدانیای عزیز :x می خوان امشب علاوه بر جمعه برامون فال بگیرن Khansariha (48)

و همین طور ب یمن قدم مسافر کوچولو

کی؟ من؟ 17

البته ما خدمت همه ی همدانیای عزیز ارادت ویژه داریم، قدم مسافر کوچولو خانم هم روی چشم ما،

اما چون اگه بخوایم بریم برا شب شعر باید برای گرمایش محیط، از گاز استفاده کنیم!، گفتم برای صرفه جویی در مصرف گاز بهتره همون جمعه که تعطیل هم هست برنامه رو برگزار کنیم. 4fvfcja


الان که صحبت از همدان شد، یادم اومد دبیر ادبیات سال دوم دبیرستان ما اصالتاً همدانی بود ... 

و چه آدم فرهیخته و با سوادی بود، و چقدر من ازش چیز یاد گرفتم ...

و من چقدر دوسش داشتم 

و بچه ها چقدر قدرشو نمیدونستن ... 


53





پایداری، تا رستگاری ...




[تصویر:  05_blue.png]


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان