1392 بهمن 11، 14:08
منتظر اتوبوس بودم،سر صحبت با یه آقای تقریبا 50 ساله ای باز شد
میگفت سرهنگ راهنمایی رانندگی ام
فلان جا کار میکنم
شمارمو گرفت و شمارشو داد
گفت تو دانشگاه آزاد و هر جا که بخوای میتونی رو کمک من حساب کنی
یه کمی مشکوک میزد،همون لحظه که شماره دادم پشیمون شدم
بعد چند هفته زنگ زد حال و احوال پرسید
چنان صمیمی حرف میزد انگار مثلا 50 ساله با من رفیقه
یه چند باری زنگ زد منم سرد جوابشو میدادم الان خیلی وقته خبری ازش نیست
ما رو باش با کی شماره رد و بدل میکنیم
ددی دارم بت هشدار میدم
خیلی مواظب خودت باش
خیلی خیلی خیلی مواظب خودت باش
یه ددی بیشتر نداریم که