1393 مرداد 23، 2:06
خوابم پرییییید دیگه هم برنمیگرده
از بس که هوا گرمه
امرور کلی هم فعالیت کردما اما نمیدونم چرا اینطوری شدم
با یه خواب بد پریدم الانم سر درد دارم
فک کردم صبحه پاشدم دیدم 2.30
(1393 مرداد 22، 22:43)Mojтaba ρiloт نوشته است: یکی از بچه ها که ازدواج میکنه ، با اینکه خیلی خیلی خوشحال میشم براشون ، اما یه غمی کوچیکی هم میمونهاره...اصلا بچه ها متحول شدن....منم مدت خیلی زیادی از ترکم گذشته پس برم ازدواج کنم!؟
جای هیچ کدوم از بچه ها پر نمیشه
و خوشحالتر میشم وقتی مبینیم بیشتر رفقای کانونیمون که ازدواج کردن ، مدت زیادی از پاکیشون گذشته بود
(1393 مرداد 23، 2:06)سنــا نوشته است: سلامخب دیگه عالی شد ساعت 3 هم همه بیدارن!
خوابم پرییییید دیگه هم برنمیگرده
از بس که هوا گرمه
امرور کلی هم فعالیت کردما اما نمیدونم چرا اینطوری شدم
با یه خواب بد پریدم الانم سر درد دارم
فک کردم صبحه پاشدم دیدم 2.30
(1393 مرداد 22، 22:19)می توانم نوشته است: اقای درخشنده شما در مورد من چی فکر کردی؟
اقا من هم اتاقی خواهرم
صبر می کنم تا اون بیاد با هم بخوابیم
فکر کردید من بیدار می مونم درس می خونم؟
یعنی یه همچین ادمی به نظر می رسم؟
----------------------
می گم دقت کردین اخیرا چقدر بچه ها ازدواج کردن ؟
فقط از اکانت بابا بزرگ بوی ترشیمیاد
نقل قول: فنجون دو تا بیشتر نداشتیم شرمنده..:پس چرا من یه فنجون میبینم
نقل قول: سلامممممممممممممم الووووووووووون جدید با آواتار جدیدددددددددد اومدددددددمنم نمیبینم! ولی مبارک باشه
نقل قول: Yeghane جان داستانت زیبا بود...یه مدیر بازنشسته داشتیم...اتفاقا مال تالار تجربیات بودن.
(1393 مرداد 23، 14:13)گل سرخ نوشته است:اینجارو دوباره ببینید:نقل قول: فنجون دو تا بیشتر نداشتیم شرمنده..:پس چرا من یه فنجون میبینم
( ریز بینی خانوما رو دست کم نگیرید!)
نقل قول: توش چیه؟فکر کنم شیره انگوره.