امتیاز موضوع:
  • 34 رأی - میانگین امتیازات: 4.15
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

انجمن شبانه روزی

ولی جدی بهار خانوم
من امروز ظهر که می خواستم برم اورژانس گفتم آخه از خانوما هیچ کی نیستش
بعدش که شما ارسال گذاشتی
منم ارسال گذاشتم و حرفمو زدم
شما که این همه فعالی و کمک می کنی چه خوبه این چراغم روشن کنی
اگر صلاح بدونی

[تصویر:  nasimhayat.png]
عاقا اومدم با کلی ناله و اه جانسوز به یه بنده خدایی گفتم
سیمین بهبهانی فوت شد20
اونم گفت چی؟ این کیه دیگه؟ 22

الان دنبال قرص برنجمGigglesmile
★  *  ★   اینقد تلاش میکنم تا یه عالمه ازینا بگیرم    ☆  ★  

خدایا چه بی حساب و کتاب میبخشی و ما چه دقیق تسبیح ذکرهایمان را میشماریم



[تصویر:  959266sk2bnp02of.png]
خدا بیامرزه

[تصویر:  nasimhayat.png]
(1393 مرداد 28، 22:21)می توانم نوشته است: به هر حال ما هم نمی تونیم بشینیم و دست روی دست بذاریم
باید سعیمونو کنیم دیگه
البته خوب ریسکیه دیگه
می خونی
امید می بنیدی
ازمون می دی
اصلا پول می دی کلی
ولی خو دیگه
به امید خدا همه کانونیا دستشون بند کار خوبی شه
من که هر وقت این سایتای استخدام رو سرچ می کنم تصمیم می گیرم کیف زنونه درست کنم بفروشم 4
پی نوشت : آخه سلیقه ی اونم ندارم که لا مصبو
اگه کار برای من جور نشد میرم یه باند سرقت راه میندازم!4fvfcja

اگهی هم میزنم اینجا مینویسم: به چند همدست ماهر نیازمندیم!!!4fvfcja

خانوم میتوانم شما هستید؟ کابل دزدی فی سبیل الاه!!!

یهو میبینی بچه های کانون ریختن و یه بانک رو خالی کردن!!!Khansariha (98)   خدا رحم کنه!

(1393 مرداد 28، 23:25)ترلان نوشته است: عاقا اومدم با کلی ناله و اه جانسوز به یه بنده خدایی گفتم
سیمین بهبهانی فوت شد20
اونم گفت چی؟ این کیه دیگه؟ 22

الان دنبال قرص برنجمGigglesmile

حالا واقعا ایشون کی هستن؟!1744337bve7cd1t814fvfcja

خیلیا نمیدونن کیه خب.....خدا رحمتشون کنه.....Khansariha (8)
(1393 مرداد 28، 14:15)undefined نوشته است:
(1393 مرداد 28، 13:28)alOne but Happy نوشته است: من کار به fake بودنش ندارم 4
میخوام کاری کنم که این اتفاق واقعا بیفته و همه بیان جمع بشن53258zu2qvp1d9v
53258zu2qvp1d9v
حتی اگه شده برا 1 دقیقههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههه.317

میشه قرارمون رو بزاریم تو سالگرد تولد کانون 128fs318181
خیلی هممممممممم عالی..بچه هااااا اگه همکاری کنن میشهKhansariha (48)
Khansariha (18)
[تصویر:  kitty-cat-smiley-027.gif]~~...ko0ochak basho0o ASHEgh ke ESHGH midanad ayin b0zo0org kardanat [email=r@A]r@A[/email]**!!!...~~
   
[تصویر:  kitty-cat-smiley-027.gif] 
[تصویر:  ko4o_96670753446949498754.png]


(1393 مرداد 29، 11:17)alOne but Happy نوشته است:
(1393 مرداد 28، 14:15)undefined نوشته است:
(1393 مرداد 28، 13:28)alOne but Happy نوشته است: من کار به fake بودنش ندارم 4
میخوام کاری کنم که این اتفاق واقعا بیفته و همه بیان جمع بشن53258zu2qvp1d9v
53258zu2qvp1d9v
حتی اگه شده برا 1 دقیقههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههه.317

میشه قرارمون رو بزاریم تو سالگرد تولد کانون 128fs318181
خیلی هممممممممم عالی..بچه هااااا اگه همکاری کنن میشهKhansariha (48)
Khansariha (18)
من که هستم303

میتونم به جای سه نفر بیاما!4fvfcja

--------------------------------------
نیم ساعت قبل  یه اشتباه کردم و برق 450 ولت کل وجودمو لرزوند!!!1744337bve7cd1t81  بچه ها  مرگ بسی نزدیک است!!!4fvfcja تا 700 ولت تحمل کردم اما این یه جوری

بود!X_X

دستکشم خراب شده  مجبورم همینطوری کارمو بکنم!...

مراقب خودتون باشید!
(1393 مرداد 29، 7:39)درخشنده نوشته است: حالا واقعا ایشون کی هستن؟!1744337bve7cd1t814fvfcja

خیلیا نمیدونن کیه خب.....خدا رحمتشون کنه.....Khansariha (8)

ایشون بانوی شعر ایران هستن128fs318181
البته بودن1276746pa51mbeg8j20
من خیلی دوسشون داشتم
★  *  ★   اینقد تلاش میکنم تا یه عالمه ازینا بگیرم    ☆  ★  

خدایا چه بی حساب و کتاب میبخشی و ما چه دقیق تسبیح ذکرهایمان را میشماریم



[تصویر:  959266sk2bnp02of.png]
(1393 مرداد 29، 15:35)ترلان نوشته است:
(1393 مرداد 29، 7:39)درخشنده نوشته است: حالا واقعا ایشون کی هستن؟!1744337bve7cd1t814fvfcja

خیلیا نمیدونن کیه خب.....خدا رحمتشون کنه.....Khansariha (8)

ایشون بانوی شعر ایران هستن128fs318181
البته بودن1276746pa51mbeg8j20
من خیلی دوسشون داشتم
منم شنیدم چند روز پیش...

خدا رحمتشون کنه....

البته شناخت خاصی نداشتم جز یکی دو مورد شعری که قبلا ازشون خونده بودم تو کتاب شعر نو ای که دارم...

ترلان جان اگه برات مقدوره خیلی خوب میشه یکی از اون شعرای زیباشون که به دلت نشسته رو اینجا یا انجمن ادبی برامون بزاری .

مرسیKhansariha (18)
[تصویر:  wp4003454.jpg]
اقا واسه گروه سرقت هستم

اسم منم بنویسید اقای درخشنده

دوستان کانون یکی در میون ارور مای بی بی می ده پس چرا؟

[تصویر:  nasimhayat.png]
داستان درباره يك كوهنورد است كه مي خواست از بلندترين كوه ها بالا برود او پس از سال ها آماده سازي، ماجراجويي خود را آغاز كرد ولي از آنجا كه افتخار اين كار را فقط براي خود مي خواست، تصميم گرفت تنها از كوه بالا برود.

او سفرش را زماني آغاز كرد كه هوا رفته رفته رو به تاريكي ميرفت ولي قهرمان ما به جاي آنكه چادر بزند و شب را زير چادر به شب برساند، به صعودش ادامه داد تا اين كه هوا كاملاٌ تاريك شد.

به جز تاريكي هيچ چيز ديده نميشد سياهي شب همه جا را پوشانده بود و مرد نميتوانست چيزي ببيند حتي ماه وستاره ها پشت انبوهي از ابر پنهان شده بودند .پ كوهنورد همانطور كه داشت بالا ميرفت، در حالي كه چيزي به فتح قله نمانده بود، ناگهان پايش ليز خورد و با سرعت هر چه تمامتر سقوط كرد..

سقوط همچنان ادامه داشت و او در آن لحظات سرشار از هراس، تمامي خاطرات خوب و بد زندگياش را به ياد ميآورد. داشت فكر ميكرد چقدر به مرگ نزديك شده است كه ناگهان احساس كرد طناب به دور كمرش حلقه خورده و وسط زمين و هوا مانده است.

حلقه شدن طناب به دور بدنش مانع از سقوط كاملش شده بود. در آن لحظات سنگين سكوت، چارهاي نداشت جز اينكه فرياد بزند:

“خدايا كمكم كن”. ناگهان صدايي از دل آسمان پاسخ داد از من چه ميخواهي ؟ - نجاتم بده.

- واقعاٌ فكر ميكني ميتوانم نجاتت دهم.

- البته تو تنها كسي هستي كه ميتواني مرا نجات دهي.

- پس آن طناب دور كمرت را ببر

براي يك لحظه سكوت عميقي همه جا را فرا گرفت و مرد تصميم گرفت با تمام توان به طناب بچسبد و آن را رها نكند.

روز بعد، گروه نجات آمدند و جسد منجمد شده يك كوهنورد را پيدا كردند كه طنابي به دور كمرش حلقه شده بود در حاليكه تنها يك متر با زمين فاصله داشت!!
ُسلام دوستای گلممممممممممممممممممممممممم
خوبین؟؟؟؟!!!!!!! من که عالی هستم 1
اول یه اتوبیو بدم :
من رها هستم
18 ساله
تازه واردم
ولـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی تجربه ی یه ترک 5 ساله رو دارم Khansariha (57)
راستش دیروز بعده 5 سال شکستم 202020202020
و این شد که اومدم اینجا ... یکم از درد و دلاتونو خوندم ، احساس کردم حرف زیاد دارم باهاتون ، خواستم برم تو قسمت تجربیات ترک یه تاپیک بزارم ولی به گمونم چون تازه واردم ارور داد،هرجای دیگه ام رفتم به دره بسته خوردم،بنابراین اومدم تو این تاپیک،نمیدونم یه پاسخ گنجایش حرفای منو داره یانه،شاید مجبور شدم چندتا پاسخ پشته سرهم بفرستم البته اگه ارور نده دوباره 53258zu2qvp1d9v و از مدیرای انجمن خواهش دارم حرفامو به جاییکه مناسبه انتقال بدن،امیدوارم حذف نشه 1276746pa51mbeg8j اخه من میخوام الان به جای حسابان خوندن یه مطلبه طولانی رو واسه شما دوستای گلم بنویسم 53 پس لطفا حذف نکنین دیگه Khansariha (8)
یه چیزی بگم من کنکور دارم و به خاطره اینده ام وقتم واسم طلاست ، بنابراین وقت نمیکنم همه تاپیکارو بخونم و دنباله این بگردم که مطالبی که میخوام بنویسم تکرای هستن یا نه و از طرف دیگه درسته که دیروز شکستم ولی الان عالی ام،حالا میخوام بهتون بگم چرا عالی هستم ...
خواهش میکنم،خواهش میکنم تا تهه حرفامو بخونین،مطمئنم تهش یه چیزایی نصیبتون میشه 53
خب نمیدونم از کجا باید شروع کنم
شاید اصلا متنارو چندبار ویرایش کردممممم:دی
پاسخایی که میزارم ادامه ی همدیگه ان،شما پشته سرهم بخونین
بـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــسم الله الرحمن الرحیم
دوستای عزیزم وقتی که شکستین گریه کنین،ناراحت باشین،بعد یه دفتر بردارین توش بنویسین ،هرچی که دلتون میخواد،به خودتون چیز میز بگین مثلا اه رها تو چقدر مزخرفی دختر،این کارا چیه و ....
کلی غرغر کنین ،و اگه ناراحتین همزمان گریه کنین،تا جایی ادامه بدین که یه چیزی در درونتون بهتون بگه بابا بسته چقدر خودتو سرزنش میکنی ( در واقع فکر کنم این اتفاق وقتی میفته که از لحاظه ناراحتی تخلیه شده باشین)بعد کم کم نوشته هاتون سوق بدین به سمته حرف زدن با خدا،هرجوری دلتون میخواد صحبت کنین با یه زبونه کاملا صمیمی و دوستانه ، اگه میخواین گله ام بکنین یا پیشه خداهم غر بزنین باشــــــــــه عیب نداره خب یکم غرغر کنین ولـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی حواستون باشه ها به کفر دچار نشین،سعی کنین بیشتر به جای غر زدن پیشه خدا ازش بخواین دستتونو بگیره، یا اگه هنوزم دلتون پره و دلتون میخواد پیشه خداهم غربزنین بعده غر زدناتون شروع کنین به کمک خواستن ازش ، و خیلــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی صمیمی بخواین دستتونو بگیره ، ازش معذرت بخواین و بعد که حسابی اروم شدین و تمامه انرژی های منفی رو از خودتون دور کردین(با تکنیک نوشتن) برین یکم به خودتون استراحت بدین ، اب بخورین ، دراز بکشین، ولی نرین پای فیلم و اهنگ و صحبت کردن با بقیه و مهمونی رفتن و خوردن و ...
تو اتاقتون بمونین (به نظر من بهترین گزینه نوشیدن اب ودراز کشیدن واستراحت دادن به مغزه،بدون هیچ فکری،یه جورایی قبلش باید انقدر گریه کرده باشین و نوشته باشین تا ذهنتون واقعا خسته بشه و واقعا دیگه نتونه کار کنه ، خوده ذهنتون هم همه جوره تمایل داشته باشه استراحت کنه واصلا فکر نکنه)بعد که استراحت کردین یا حتی خوابیدین بلند شین،دست و صورتتونو بشورین،چند تا نفسه عمیق بکشین و دوباره بیاین دفترتونو باز کنین 
بعد شروع کنین به نوشتن رویاهاتون،ارزوهای قشنگتون،چیزایی که واقعا دوس دارین داشته باشین ، دوس دارین زندگیتونو به اون سمت حرکت بدین و اون ادمی که ارزو دارین بشین(البته سعی کنین رویاهای غیرقابل دسترس رو ننویسین) و مسیری که دوس دارین واسه زندگیتون بسازین،یه جوری با عشق وعلاقه بنویسین که خودتون کیف کنین از فکرکردن بهش،لذت ببرین و ... و درنهایت نوشته هاتونو به سمتی سوق بدین که از خدا بخواین این چیزارو واستون تداعی کنه،کمکتون کنه ایندتونو بسازین و در نهایت همه حرفاتون به خدا قـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــول بدین که انشالله باره اخره که میشکنین و واسه کنار گذاشتن این عادت تمـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــامه تلاشتونو میکنین

بعد که احساس کردین دیگه خیلی نوشتین و ارزویی واستون نمونده و حسابی عهد بستین یا خسته شدین دفترو ببندین و بلند شین به زندگی سلام کنین و لبخند بزنین و بگین یک بار برای همیشه ...
+ حتما الان همه باخودتون میگین که خب خیلی گفتیم یک بار برای همیشه ولی شکستیم ، من تو پاسخای بعدی که ارسال میکنم تمامه فوت و فنایی که لازمه رو بهتون میگم که دیگه نشکنین ، و این مطلب بالا رو هم خیلی کاملتر میکنم و متوجه میشین که چرا بهتون میگم یه همچین کاری بکنین فقط تا اخرش باهام باشین لطفا ، اگه واقعا میخواین نتیجه بگیرین تا اخرش باشین ... 53
(از اینجا به بعد گاهی خودمو میزارم به جای شما و گاهی هم مخاطب مفرد قرار میدم،گفتم که در جریان باشین و گیج نشین)
+دوستای گلم من ادمارو خوب میشناسم ، ماها خیلی خاصیم ، باور کنین به جونه خودم اصلا یه قدرته انعطافی داریم که اگه بهش دست پیدا کنیم اصلا معرکه اس،ببینین خدا در درونه ما روحه خودشو دمیده ،و ویژگی هایی رو واسه ماقرار داده،هرکی خاصه خودش ...
من انقدر منعطفم که میام یه روحه خدایی رو به سمته تمایلاته حیوانی سوق میدم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! پس میتونم همون قدر هم انعطاف به خرج بدم و یه روحه خدایی رو حسابی شکوفا کنم
ببینین اکثره کسایی که تازه میان تو مسیره جدایی از این تمایلات دچار افسردگی میشن ،میخوام بهتون توضیح بدم چجوریه ، به عقیده ی من افسردگی مثله یه سری گرد و غبارهای سیاهه که جلو چشمامون و صورتمونو میگیره،وقتی گردوغبار جلو صورتتو میگیره تو نمیتونی چیزی رو ببینی ، فقط سیاهی و گرد وغباره ، شاید هم یه چیزای محوی دیده بشه ولی این گردوغباره اجازه نمیده بفهمی دقیقا اون چیزا چه شکلیه،و همین گردوغبار باعث میشه تو چیزای قشنگ رو زشت و سیاه ببینی و برداشت هات از حقایق تغییر کنه ، بعد تو میای با دستات گرد و غبار رو از جلو چشمات دور میکنی ( در واقع داری از خاصیت خوده گرد و غبار که ذرات معلق در هوان برعلیه خودش استفاده میکنی و میبینی که به راحتی میتونی تکونشون بدی) و دیدت درست میشه ،حالا اگه افسردگی داری بایــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد از خودش استفاده کنی،مثلاااااااااااااا من وقتی که افسرده ام زیاد میخوابم پس میگم افسردگی من ازت ممنونم تو بهم میفهمونی که واسه اینکه ازت دور باشم نباید زیاد بخوابم،باید خوابمو کنترل کنم اره سخته ولی خب من باید از شرت خلاص شم پس اینکارو میکنم،قهوه میخورم تا نخوابم،ورزش میکنم،از مامانم میخوام منو تو یه ساعتی بیدار کنه،یا چه میدونم کلی ساعت کوک میکنم و ...
اینجوری شما متوجه میشین چجوری باید از شرش خلاص شین
+درسته که این مطلب رو واسه افسردگی مثال زدم که بازم کارش دارم ولی شما الان بیاین ربطش بدین به خ.ا و بحثه انعطاف پذیری ای که گفتم
خب داشتم میگفتم منه ادم خیلی منعطفم،خیلی خاصم،و یادم بمونه یه روحه خدایی در درونمه ، من باید اینو قبول کنم و خودمو باور داشته باشم
و به خودم ایمان داشته باشم که از پسش برمیام

و حالا با شناختی که از خودم دارم شروع کنم،من میدونم چه چیزایی باعث میشه من تحریک بشم و به گناه خ.ا الوده شم،باید شجاعت به خرج بدم و از همین چیزا استفاده کنم وسمتش نرم،و میدونم که سخته ولی به هروسیله ای شده اینکارو انجام بدم و همزمان به خدا توکل کنم و خودمو باور داشته باشم که من میتونم از پسش بربیام
میدونین چیش خوبه؟خوبیش اینه که درسته تو به این گناه الوده شدی ولی همین گناه میتونه تورو بهتر و راحت تر به مسیر درست هدایت کنه،میتونه خیلی بیشتر باعثه پیشرفتت بشه وبهت کمک کنه تا خیلــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی بیشتر به خدا نزدیک شی
تصور کنین هیچوقت به سمته این کار نمیومدین ، اونوقت شاید همین کارای روزمره و گناهای عادی روزمره باعث میشد که هیچوقت اونقدری که باید خدارو نشناسین،اونقدری که باید واسه عالی شدن تلاش نکنین و ... یه زندگی عادی میداشتین و ...

امــــــــــــــــــــــــــــــــا حالا میتونین با استفاده از همین غبار سیاهه خ.ا بهترین اینده و بهترین مسیر رو واسه خودتون بسازین،به خودتون یاد بدین که با تمرین و ممارست سمته چه چیزایی هیچوقت نرین و یا بدونین چیکار کنین که هیچوقت افسره نشین و (مثله من بعده یه شکست بلند شین و لبخند بزنین)
+بازم خواهش میکنم تا اخره حرفام رو بخونین،چون ذره ذره کاملتر واستون توضیح میدم و حرفام جمع بندیش خوبه نه اینجوری تکی تکی ..
ابجی رها پستاتون عالیه....استفاده کردیم...

5 سال ترک عالیه...اینکه بعد از 5 سال یه بار تکرارش کنین رو نباید اینطوری حساب کنید که پاکیتونو از دست دادید...شما هنوز هم پاکید...

نگران پاک شدن پستاتون نباشید....4fvfcja من اینقدر اسپم میزنم اینجا حذف نمیشه..پستای شما که خیلی مفیده چرا حذف بشه؟

ما تجربه هاتونو دوس داریم...

خوشحال میشیم ادامه بدید.....راستی خوش اومدید به کانونKhansariha (8).....

چند وقتی بود یه باتجربه ی حرفه ایی نیومده بود به کانون..یا که من ندیدم....

حرفاتون شبیه جادوگر(بهارحقیقی) یا اقای فرهنگه...روانشناسی زیاد خوندید درسته؟ یا ذاتیه؟

ایشالاه همیشه موفق باشید...
:gol


----------------------------------------
راستی بچه ها اون ارور رو برای منم میداد....اما الان درست شده

(1393 مرداد 29، 17:44)می توانم نوشته است: اقا واسه گروه سرقت هستم

اسم منم بنویسید اقای درخشنده

دوستان کانون یکی در میون ارور مای بی بی می ده پس چرا؟

دیدید سریع این گروه سرقت طرفدار پیدا کرد....راستی میتوانم خانوم صندلی داغتونو خوندم خیلی

جالب بود....
تو دردودلاتون که خوندمشون متوجه یه سری مشکلاتتون شدم،از دیدگاهه خودم یه راهکارایی واستون دارم و فکرمیکنم که خیلی راهکارای خوبی باشن،حالا امیدوارم بهتون کمک کنه که باز میگم ولی قبلش میخوام یه چیزه دیگه بگم
+من و شما اگه فکرمونو درست کنیم خیلی کارها راحت تر پیش میره ، خیلی راحت تر و کلا راحت تر میتونیم مسیر رو طی کنیم من یکم توضیح بدم شما گسترده اش کنین خودتون
من باید وقتی قول دادم پای حرفم بمونم حالا میتونم با عوض کردنه فکرم موفق شم،من میدونم که گناهه خودارضایی با دست انجام میشه اصولا!

یه نگاه به دستات بنداز،میدونی که دستات تو روز قیامت شروع میکنن به حرف زدن و شهادت میدن که توباهاشون چیکار کردی؟!
میدونی همین دستا به جای اینکه این فرد از ما واسه خ.ا استفاده کرد،میتونن بگن با ما ذکر گفت،با ما دسته یکی رو گرفت،با ما به یکی کمک کرد،با ما اشکه یکی رو پا کرد،با ما یکی رو نوازش کرد و ارومش کرد،باما صدقه داد و ...
همین دستا میتونن جون یه ادم رو نجات بدن؛میتونن یه ساختمون قشنگ بسازن،میتونن یه تابلوی معرکه و یه اثرهنری فوق العاده خلق کنن،میتونن یه کار هنری بسازن و میتونن یه قالی ببافن و ...
خیلی کارای خوب بکنن،خیلیییییییییییییییییییییییییییییی! اخه واقعا حیف نیست حالا که خدا بهت دست داده بیای و ازش اونجوری که نباید استفاده کنی؟!واقعا حیف نیست؟!
به این فکرکن که حتما خدا درقباله این دستایی که بهت داده(که خیلی ها ازش محرومن) بهت مسوولیت هایی داده!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
پس هروقت خواستی زبونم لال با این دستا گناه کنی ، به این چیزا فکر کن و جلوی خودتو بگیر ، بعدم بگو بابامن با این دستا خیلی گناه کردم حالا وقتشه انقدر جبران کنم که روزه قیامت به جای شهادت علیه من بیان خوبیمو بگن!
یه پسری نوشته بود من وقتی که دخترای رنگ وارنگ رو بیرون میبینم به این گناه الوده میشم،خب پسره خوب چرا از همین نقطه ضعفت استفاده نمیکنی؟!مثله قضیه غبار ...
بیا بگو دختر خانومی که با قیلفه خفن میای بیرون فکرکردی من بهت نگاه میکنم؟!میدونین اصلا یه روشه خیلی خوب چیه؟!اینه که به خودتون بگین بابا من اصلا اینارو ادم حساب نمیکنمريالدیدین از این دختر پسرایی که به هیچکس محله ... (4) نمیزارن؟! چقدر هم باحال و جذابن (Gigglesmile) خب شماهم همینجوری باشین،به هیچکس محل نزارین،غرق بشین تو کیف وح اله خودتون،میری بیرون خرید کنی واسه دخترا تره هم خورد نکن و نگاشون نکن ، به ویترین مغازه ها بچسب 1 و ...
دوستای گلم یکی از مسائلی که درادامه خ.ا میفته و تو خیلی ها رایجه بحثه انزوا و گوشه گیریه که اصولا از همون افسردگی هم نشات میگیره،شما میتونین از این نقطه ضعف استفاد کنین،اینجا بهش اشاره کردم تا بدونین باید با قضیه غبار مخلوطش کنین باز توضیحه کاملشو میدم...


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 3 مهمان