1393 شهريور 3، 8:31
شما فعالیتت توی روز انگار زیاده که خواباتو یادت میمونه..ولی اینکه این خوابا چرا این شکلین رو نمیدونم!
(1393 شهريور 3، 7:03)Alireza 68 نوشته است: سلامددی خدایی سر به بیابون بزارم راحت ترم
اتفاقا بعد پست یادم اومد که بنویسم امروز حسین پیداش میشه دیگه وقت نشد
خوبی؟ کجا غیبت میزنه یهو؟
سر به بیابان زده بودی؟
(1393 شهريور 3، 7:03)Alireza 68 نوشته است: کسی ارمین و رند رو ندید؟چرا اتفاقا امروز صبح دیدمشون من
(1393 شهريور 3، 11:16)soheil70 نوشته است: من مردود قبول شدم....عه سهیل چه اتفاق جالبی
فک کنم جنوب کشور باشه....
(1393 شهريور 3، 14:38)می توانم نوشته است: انشالله مبارکه اقا سهیل
(1393 شهريور 3، 15:21)حسین چار دو دو نوشته است: عه سهیل چه اتفاق جالبی
من و تو با هم یه جا قبول شدیم
به نظرت جای خوبیه؟
(1393 شهريور 3، 17:38)درخشنده نوشته است: امروز یه دیوار خراب کردم!دیوار بتونی با پتک!!! با قدرت میزدم عینک هم زده بودم نپاشه تو چشمام! اینقدر حال میداد...تمام عقده هامو رو سرشآورین آرش جان........تو رو بایس بفرستن اون پتکو بکوبی رو سر تکفیری های داعش....
ترکوندم!
شماها ازین امکانات ندارید؟
وقتی محکم میزدم ذرات بتن پخش میشد تو هوا حال میکردم!
اوه ببخشید شما داشتید در مورد کنکور ارشد صحبت میکردید یهو پریدم در مورد خراب کردن دیوار گفتم!
رفتم رفتم!