انجمن شبانه روزی

[درخشنده]

سلام

ظهر همه به خیر

می خواستم اشپزی کنم براتون

ولی غذام سوخت

اگر دیدید بوی سوخته میاد از غذای منه

پنجره ها رو باز بذارید

:d

اومدم بگم سفر منم بلاخره جور شد

خیلی ناراحت می شدم اگر این شهریور نیم شد جایی بریم

اخه خیلی دلم تفریح و اینا می خواست

خلاصه جای ما رو هم خالی کنید

مخلص همه گی

مراقب خودتون باشید

بای

خوش بگذره خانوم میتوانم...خوش به حالتون

[اهورا]

سلام
دوستان به کمک ضرورى و فوريتون نياز دارم
لطفا ترجمه ى انگليسى شعر زير رو بگيد ممنچن
پیش دندان از در سلطان به دست خاصگان
دوستکانی سر به مهر خاص سلطان آمده
مصطفی استاده خوان سالار و رضوان طشت‌دار
هدیه دندان مزد خاص و عام یکسان آمده

[آرمین]

[quote pid=328945 dateline=1409991740]
سلام
دوستان به کمک ضرورى و فوريتون نياز دارم
لطفا ترجمه ى انگليسى شعر زير رو بگيد ممنچن
پیش دندان از در سلطان به دست خاصگان
دوستکانی سر به مهر خاص سلطان آمده
مصطفی استاده خوان سالار و رضوان طشت‌دار
هدیه دندان مزد خاص و عام یکسان آمده
[/quote]
سلام اهورا جان

جان؟
من در درک معنای فارسیش هم مشکل دارم... انگلیسیش بماند...

اینا راسته ی کار داداش حسینه...
از استاد حسین چار دو دو دعوت به عمل می آید...

[bahar2]

سلام
دوستان به کمک ضرورى و فوريتون نياز دارم
لطفا ترجمه ى انگليسى شعر زير رو بگيد ممنچن
پیش دندان از در سلطان به دست خاصگان
دوستکانی سر به مهر خاص سلطان آمده
مصطفی استاده خوان سالار و رضوان طشت‌دار
هدیه دندان مزد خاص و عام یکسان آمده

سلام

من تا جاییکه فهمیدم این قصیده رو خاقانی در حرمین مسحدالحرام و مسجد النبی گفته
یعنی وقتی از مکه به مدینه می اومده ظاهرا در مدح پیامبر و شرح سفر و حال و اینا..

به قول آقا آرمین شرح فارسی اش هم سخته چه برسه انگلیسی اش 
به  نظرم اگه ترجمه اش اجباری نیست به یه خلاصه یا معرفی قصیده بسند کرده خودتون رو راحت کنید  مثلا اینطوری:

In this poem the poet is talking about his journey from Makkah  to Madinah visiting Holy Shrine of Prophet Muhammad (PBUH)   and showing his love and respect for Prophet ..

[گلبرگ]

دووووووووووووســـــــــــــــتان باصــــــــــــــــــــفا و با مـــــــــــــــــرام شبـــــــــــــــــانه روزی

بفرمایین جشن پاکی یـــــــــــــــگـــــــانه بانوی قهرمان

[Alireza 68]

سسسسسسسلام

روز و روزگارتون و شب و شبگارتون ( ) بخیر

اومدیم عید رو بهتون تبریک بگیم 

ولادت امام رضا (ع) قربونش برمه

تبریک میگم به همه دوستان 

ای کاش غزل قصیده می شد

سـیب غـزلم رسـیده می شد

بـا نام رضـا سـیاهـه ی دل

با معجزه ای سپیده می شد

بـا اذن دخـول مهبط عشق

هر چیز ندیده دیده می شد

آهـوی اسـیر اشـک هایم

از کنج نظر رهیده می شد

بـر حبل مـتین دسـتهایت

معماری دل تنیده می شد

یا اینکه کشان کشان به سویت

پـیشـانی مـا کشـیده می شـد

[مهاجر]

سلام
میلاد با سعادت امام رضا (علیه السلام) مبارک باشه

[نمیدانم]

شیر ظرفشویی آشپزخونه مون چکه می کرد. 
چند روز پیش ها رفتم مغزی نو براشون گرفتم و چیزای دیگه.
شد 21 هزار تومان.
به فروشنده یه کارت دادم. حساب کرد و رسیدی داد.
بیرون که اومدم نگاهی به رسیدش انداختم، احساس کردم صفرهاش زیاده.
شمردم، یکی اضافی بود.
210 هزار تومان کم کرده بود.
برگشتم مغازه و به ش گفتم. 
تفاوت 189 تایی را بهم نقدی پول داد.
گذاشتم تو کیف پولم.
گفتم یه وقت ببرم بانک، برگردونم به حسابم.


امروز یه سر رفتم شیراز،
چند تا کار کوچک داشتم. شش صبح از خونه زدم بیرون.
دوربین دیجیتال ه که درست تعمیر نشده بود، یه لکه روی نمیدونم چی چی ش بود که تو همه عکس های با زمینه ی روشن بهم لبخند می زد.
اون پاک شده بود، ولی یکی دیگه جاش اومده بود! دوباره رفت تعمیر مجدد.

یه سر هم رفتم صرافی، مقدار کمی دلار اینا رد کردم. سر جمع یک میلیون و اندی.
پول رو گذاشتم جیب پشتی شلوارم.
فکر نکنید تو کار دلالی ام ها!
با یه سری اتباع هندی سر و کار داریم، گاهی که شارژ ایرانسل می خوان، براشون می گیرم.
اونا هم به دلار یا درهم پول ش رو می دهند.
یه سری هم رفتم بانک و یه رمز اینترنتی گرفتم برای کارت خرید.
بعد هم رفتم یه کیف پول چرمی نو بخرم، درسا چیزای خوبی می زنه.


تا برگشتم ترمینال، هنوز یک عصر نشده بود.
بلیط خریدم. مونده بود تا وقت سوار شدن.
تو سالن نشستم. کوله م رو باز کردم، گفتم یه کم این کیف پول جدیده رو بیشتر نگاه کنم!


داشتم سمت اتوبوس می رفتم، احساس کردم جیب پشتی م، انگار کیف پول م توش نیست.
نبود ...
تو کوله م گشتم، نبود. برگشتم جایی که نشسته بودم، اون جام نبود.
از اطلاعات و دفتر ترمینال هم سوال کردم، کسی چیز پیدا-شده ای براشون نیاورده بود.
از باجه ها هم پرسیدم، هیچــــ ...


اتوبوس هم داشت راه می افتاد، با دلی شکسته! راهی خونه شدم.
خوب شد پول دلارها رو نگذاشتم تو کیف پول م، و گر نه نقصان بیشتر هم می شد.
اگه اون فروشنده، موقع کشیدن کارت، یه "صفر" اضافی نگذاشته بود؛ کیف پول م پر نمی شد و ...


شب، خونه، وسط نماز! یه چیزی به ذهنم اومد: کاش رفته بودم و از مدیریت ترمینال می خواستم که دوربین مدار بسته سالن رو چک کنم.
تا اون جا دستم بود. احتمالن موقعی که بلند شدم که برم، فراموش ش کردم.
باید کیف پول رو سریع گذاشت تو جیب. من گاهی زیادی تو دست می گیرم.


اینم داستان امروز ما،
باید حواس م رو جمع کنم.

[آرمین]

سلام

داداش نمیدانم حادثه ی دردناکی بود... امیدوارم که پیدا شه...
ای کاش به محل حادثه برگردی و دوباره پرس و جو کنی...
شماره تلفن داشتی توش؟

این قضیه رو که تعریف کردی... یاد یه چیزی افتادم...
بچه که بودم همیشه بعد از تعطیل شدن مدرسه... از جلو سوپری رد میشدم...
خیلی دلم بستنی می خواست... اما این روحیه ی پس اندازگرایانه! ی من نمیذاشت چیزی بخرم...
تا اینکه یه دفعه 10 هزار تومن گم کردم...

یه ضرب و تقسیم انجام دادم... فهمیدم با این پول میشد 50 تا بستنی خرید...
هیچی دیگه... دنیا برام تیره و تار شد...
و این بود شروعی برای خودزنی های من...

اون موقع بود که فهمیدم هر پس اندازکردنی درست نیست...
پس انداز کردنی که به حسرت فردای من تبدیل بشه به درد نمی خوره...
پس انداز کردن هم هنر خاص خودش رو داره...

ان شالله که کیفت پیدا شه...

[درخشنده]

اقا ارمین شدیدا باهات موافقم....

دوروبر من  رو ادمایی محاصره کردن که اصلا توی زمان حال زندگی نمیکنن و خودشونو از هر چیزی محروم میکنن تا پس انداز کنن!!!

چیزی که تعریف کردید برخلاف ظاهر سادش خیلی جالبه....

همه فکر میکنن  ما صد بار زندگی میکنیم!

نمیدانم جونم انشالاه کیفت پیدا میشی...

موفق باشی داداش...

[سها]

سلام
صدای مرا از خانه مان میشنوید....
با یک دنیا انرژی...



جای همه خالی بود واقعا.. ی زیارت عالی ب لطف خدا.. و ی سبکی شیرین از فضل خدا...


دعاگو بودم..
ان شاء الله مورد اجابت واقع بشه..


خیلی دوستتون دارم..
یاعلی.

[bahar2]

یعد رفتن به مکان های مذهبی و دینی ..
از همه چیز گذشته اون سبک شدن خیلی باارزشه...
سها جان گوارای وجود..



و ممنون بابت دعا ..

[ترلان]

ســـــــــــــــــــــــــلام

ســـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلام

صبحتون بخییر دوستان

دو تا از راهکارهایی که صبح ها با انرژی از خواب بیدار شید اینه که .. .

(( هر روز یه مورد  اضافه میشه ))

یه راه دیگه شم

روز تووووووووپ و با انرژی ای داشته باشیــــــــــــــــــــــــد

منــــــــــبع

[K_1]

آخه نکته ی اصلی تو همون رسیدن به مرحله ی اندکی بعد از بیدار شدنه

[Milad milano]

سلام سلام 100  تا سلام

من برگشتم
طبق معمول باید بگم اگه منو از یادتون رفته من امید رهایی سابق هستم

شناختین

جاتون خالی بچه ها تو مشهد واسه همه ی بچه های کانون دعا کردم
به نیابت از همه ی بچه های کانون تو ضریح پول انداختم ان شالله هممون عاقبت بخیر بشیم

از غیبت طولانی مدتم شرمندم

حقیقتش هم اینه که پدر عشق و عاشقی بسوزه که آدمو زمین گیر می کنه
در واقع شکست عشقی خوردم.........بد جور هم شکست خوردم
.
.
.
.