انجمن شبانه روزی

**حسین چار دو دو**

عاقا من برام سوال شده

این عنبر نسا یعنی چی?

نسا که یعنی زن
عنبر یعنی چی?

یه بار یه همخونه ایمون ابله مرغون گرفت چشتون روز بد نیبنه
نصف شب حالش بد شد
مجبور شدیم ببریمش بیمارستان
بیمارستان بردن به کنار
اینقد چاق بود مگه میشد بلندش کرد
ده نفری به زور کولش کردیم بردیمش بیمارستان 4fvfcja

زود خوب شد ولی بعد چند روزش یکی دیگه از بچه ها ازش گرفت بنده خدا تا ۴۵ روز رفت شهرشون دانشگاه نمیومد

**ترلان** · 1393 آذر 14، 9:36

(1393 آذر 14، 1:59)حسین چار دو دو نوشته است: زود خوب شد ولی بعد چند روزش یکی دیگه از بچه ها ازش گرفت بنده خدا تا ۴۵ روز رفت شهرشون دانشگاه نمیومد

نگید تروخدا

ترم اخری داستان شد برامونا

**حسین چار دو دو** · 1393 آذر 14، 11:14

ترلان خانوم چیکار میشه کرد،حقیقتیه که باید باهاش رو به رو بشید
ایشالا ترم بعد

**Alone WarrioR** · 1393 آذر 14، 12:39

سلام

اول اینکه ترلان خانم ایشالله زود تر خوب میشی

اگه تونستی عنبر نسا هم استفاده کن ضرر نداره سود هم داره

حسین جان این نسا منظورشون همون زنه چون این پشگل الاغ مادست این نسا بخاطر همونه و خب عنبر هم چون نمیخوان بگن چیز بد بوییه و اینا میگن عنبر و در کل میشه عنبر نسا

4fvfcja

**اميد فردا**

وقتي كانون خوش حال است...

[تصویر: p942fvmvj332hwb8hp4g.jpg]

sent from my معلومه ديگه ضايع 4chsmu1

**قاصدک** · 1393 آذر 16، 13:14

ipad

**ParShaN** · 1393 آذر 16، 13:53

خدایا چقدرررررررررررررررررررررر پیامککککککککککککککک

چرا هر روز روز دانشجو نیستتتتتتتتتتتت

اشک شوقه میفهمیییییییی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ اشک شوق

**سنــا** · 1393 آذر 17، 17:00

آهای دانشجوهایی که از شیرینی دادن در رفتید :-w

ماهم از تبریک گفتن دررفتیم

روزتون که دیروز بود مبارک Khansariha (48)

**حسین چار دو دو** · 1393 آذر 17، 17:50

سلام علیکم خوبید?
چه خبر?
چرا اینقد خلوت???????

**رامین.**

(1393 آذر 17، 17:50)حسین چار دو دو نوشته است: سلام علیکم خوبید?
چه خبر?
چرا اینقد خلوت???????

سلام
خبری که نیست ؛ از اومدنت پیداست تا لحظاتی دیگه علیرضا برای تعریف کردن خوابش میاد رو سن .
خلوتی کانون هم که خیلی وقته گریبان این سایت رو گرفته
عزیزانی که دیروزشون با کانون میگذشت و امروزشون با لاین و ویچت و وایبر ...
چاره ای هم نیست جز صبر ...

........................

و عاما خارج از این بحث های سیاسی

دیروز که روز دانشجو بود ؛ یعنی تنها حسنش این بود که کلاس های ظهر به بعد بخاطر مراسم تشکیل نشد

بعد ناهار همه رفتن ؛ مراسم پر از خالی بود ... شتر تو دانشکده پر نمیزد fly2

چند روز پیش با دوستم رفته بودم سلف ناهار بخوریم . رفتیم تو دیدم سلف خلوته . خیلی عجیب بود برام بدون اینکه بخوام صف واییستم بخوام غذا بگیرم .
البته چند نفری واییسته بودن ولی غذا نمیگرفتن . انگار منتظر چیزی بودن . اول فکر کردم غذا تموم شده . از مسئولش پرسیدم غذا تموم شده که بقیه واییستادن ؟ گفت نه . غذا هست . کارتمون رو زدیم و دو تا غذا گرفتیم رفتیم نشستیم سر میز
غذا هم پره پر ریخته بود . همیشه ته دیگ هم بهمون نمیدادن اون روز تا جایی که جا داشت غذا برامون ریخته بودن
کلا کسی تو سلف نبود . چند تا سینی رو میز ها بود که غذاهاشو نصفه ول کرده بودن و رفته بودن بقیه میز ها هم خالی . نشستیم و شروع کردیم به غذا خوردن . غذا رو تا آخر خردیم چند دقیقه ای هم بود نشسته بودیم سر میز داشتیم با هم حرف میزدیم که یه دفعه صدایی اومد "غذا رو آوردن"
همه اومدن کارت زدن و یه تن ماهی گرفتن و اومدن نشستن سر میز . یکی از دوستام تن ماهی به دست اومد نشست سر همین میزی که ما نشسته بودیم ؛ وقتی سینی ها رو دید با تعجب گفت این برنج رو خردین ؟؟؟؟؟ گفتم مگه چیه ؟ گفتش این که توش سوسک پیدا شده بود که wacko2

مسئول سلف برای اینکه دو تا تن ماهی ارزون تر براش تموم شه هر کسی که خبر نداشت تو غذا سوسک بوده همون غذا رو میکشید بهش میداد .
برای ما هم انقدر پر کشیده بود آخراش من نمیتونستم بخورم دوستم میگفت اسرافه این یه تیکه هم بخور تموم شه . منم عزمم رو جزم کردم تا تهش خوردم ته سینی چیزی نمونه b-(
بعد اینکه سینی سفید شد تازه فهمیدیم تو غذا سوسک بوده . یعنی میخواستم برم یارو رو بگیرم خفه کنم ؛ خوبه باز مارمولک نبود ؛ سر دو تا تن ماهی به عنوان شهیدان راه علم دانش لقب میگرفتیم Khansariha (70)

ولی جاتون خالی خداییش خیلی خوشمزه بود wacko2

**Alireza 68**

سلام

ما هم به دانشجو ها تبریک میگیم 128fs318181

ترلان خانوم امیدوارم زودی حالتون خوب شه

و حسین جان اگه میبینی شباه روزی خلوت شده دلیل نیست بر خلوت شدن کل کانون ها

بروبچز زدن تو کار فعالیت هدفمندانه :d

خبر خواب هاروم که بخوای تا دلت بخواد دیدم اما زیاد جالب نبود و تعریف کردنی نبودن 128fs318181

خب میدونم دیگه مثل سابق نیستم و دلتونم دیگه تنگ نمیشه برام

راستش این روزافشار زیادی رومه هم سر کار هم دغدغه های اینده و افکاری که مثل خوره میره تو مخ ادم

صبح ها ساعت شیش و نیم گاهی 6 بیدار میشم و هفت و نیم از خونه میزنم بیرون و شب گاهی7 گاهی 8 میام خونه

وقتی میرسم خونه له له اما بماند فشار توی کار و سرکله زدن با استا کارا و..

اونقد روم فشار بود که چند روز قلبم درد میکرد

رفتم دکتر نوار قلب و اکو .. گرفت گفت قلبت سالمه ولی تپش قلبت بالاس

پرسید کارت چیه؟ گفتم فلان گفت از همین میتونه باشه قرص پارانول 10 نوشت برام

با کلی ازمایش که باید بگیرم

کلی مشکلات هست و کلی راه ناهموار که باید هموار بشه اونم دست تنهایی

توکلمون به خداس تنها کسی که تو هر شرایطی کنارته و ارام بخشه

تنها کسی که دلت خوش باشه تنها نیستی و همیشه هست...

**Alireza 68** · 1393 آذر 17، 22:51

چیزی که خیلی بهم چسبید این بود اون روز که رفتم برا مشکل قلبم بیمارستان شلوغ بودخواستم نوبت بگیرم نوشت بار دو هفته دیگه

گفتم زودتر نمیشه؟ گفت نه

یکی بهم گفت برو جلو در مطب برا دکتر باید اونجا بری

من گفتم تیری در تاریکی بریم شاید گرفت

در زدم یک دکتر اصلی بود یک دکتر فرعی یک پرستار اصلی و 3 تا دستیار

یکی ازین سه تا دستیار که پرستار بودن دروباز کرد گفتم داستان اینه گفت نمیشه اگه حالت خوب نیست برو اورژانس

منم دیگه چیزی نگفتم همون لحظه که سرمو برگردوندم برم یهو بهم گفت بیا تو اول ویزیت شو بعدا برو حساب کن اینجوری کارت زودتر در میره

منم خوشحال شدم و رفتم

گفت همینجا بشین منم نشستم

اون پرستار اصلیه که در جریان بود گفت برو فلان تخت نوار قلب بگیرن گرفت و رفتم پیش دکتر اصلیه

معاینه کرد و به دکترفرعیه گفت ازش اکو بگیر

اونم معاینه کرد و تموم که شد و توصیه های لازمه رو انجام داد ازم پرسید دفترچه داری؟

گفتم اره ولی اعتبارش تموم شده صبح رفتم اعتبار بزنم نشد

توی برگه ازمایش و دارو نوشت

اون پرستار اصلیه که شنیده بود کارم که تموم شد گفتم خب الان باید کجا برم برا حساب کتاب؟

گفت هیچی نمیخواد بدی برو گفتم نمیشه که اینجوری من خوشم نمیاد

گفت دفترچه نداری اشکال نداره برو نمیخواد بری برا حساب کتاب

من دو سه بار گفتم اونم هی گفت برو

اونقد چسبید بهم که نگو و نپرس

یهو بدون نوبت قبلی بری کارت راه بیوفته ازت یک قرون هم پول نگیرن

دم خدا گرم