یه نکته خیلی مهم وجود داره...به نظر من اگه دچار شکستهای پشت سر هم شدیم...اگه دیدیم کانون واسمون تکراری شده...اگه خواستیم یه نیروی جدید به خودمون بدیم...اگه تو مسابقه چند بار شکستیم و بعدش گفتیم بزار یه مدت کانون نیام بعد با به اعلام پاکی درست حسابی برم...
این به نظر شخصی همساده اشتباهه
به هر سختی شده باید اینجا اومد باید اعلام پاکی کرد باید مشارکتهایه بقیه رو خوند(اینجا اگه کسی چیزی مینویسه واسه خودش که نمینویسه مینویسه ما بخونیم و درس بگیریم و دعا کنیم و کمک کنیم) باید حرف زد...یه جا خوندم یه نفر عضو یه گروه ترک مشکلات جنسی میشه بعد اولین توصیه و تنها کاری که بهش میگن انجام بده اینه به هر سختی شده جسمتو هر شب بیار تو جلسه(دقت کنیم نگفته روح و روانتو بیار حواستو بیار گفته جسمتو بکشون بنداز تو جلسه!!!)همین حضور فیزیکی تاثیر داره.کم کم ذهنمون هم مجبور میشه اینجا با بدنمون راه بیاد.
دومین نکته مهم به نظر من وقتی که میگم امشب حسش نیست برم مشارکت کنم حرفامو بزنم و حرفهایه بقیه رو بخونم بزار فردا میرم اعلام پاکی میکنم.این دقیقا همون زمانی هستش که من به کانون نیاز دارم.یعنی دقیقا زمانی که میل اومدن به کانون نیست همون زمانیه که باید بیام وگرنه ضرر میکنم.
سومین نکته اینجا دوستان گفتن چندتا سرپرست و کسی که کمک حال کانون باشه نیازه ولی کسی استقبال نکرد.دوستان خدمت گرفتن اولین سودش به خودم آدم میرسه.اگه ما خدمت بگیریم خیلی تو مسیر هوشیاری کمکمون میکنه.میتونید از اینایی که خدمت قبول کردن تو کانون بپرسین.اینکه چرا خودم تا الان خدمت نگرفتم من یه آرزو دارم اونم اینه نود روزه بشم و اگه مدیران بهم اجازه بدن بشم سرپرست ده روزه.این بزرگترین هدفم تویه کانونه.
چهارمین نکته اینکه یه بار یادمه سها خانم به من گفتن فلان کار رو تو کانون انجام بده من گفتم تحت تاثیر یه انجمن پاکی هستم میترسم با حرفام جو کانون رو خراب کنم و برخلاف فکر شما رفتار کنم.ایشون بی معطلی گفتن مگه نه اینکه اونا هم دارن واسه پاکی تلاش میکنن ما هم هدفمون همینه پس فکر نکنم تضادی پیش بیاد.خوب من اون موقع نفهمیدم معنی این جمله ساده رو.ولی خوب این روشن بینی ایشون رو نشون میده هر روز که میگذره میفهمم چقدر شباهت وجود داره و من تا الان یه نقطه تضاد هم ندیدم.برای مثال من ندیدم اینجا بجز میل به ترک شهوت هیچ شرط دیگه ای واسه عضو شدن باشه نه تیپ نه دین نه جنس ندیدم خدا رو شکر که بنیانگزاران کانون اینقدر روشن بینی بالایی داشتن که از اول سنگ بنای اینجا رو طبق اصول روحانی ریختن.
پنجم من مطمئنم چه واسه آقای منهدم یا بنیانگزار اصلی کانون یه اتفاق روحانی ویژه رخ داده (خودآگاه چه ناخودآگاه)درست شبیه بنیانگزار انجمن های 12 قدمی بیل ویلسون بزرگ.مخالف سر سخت خرافه گرایی هستم ولی من مطمئنم یه اتفاق خاص افتاده واسه تشکیل اینجا.
امروز بعد مدتها یه صبح خیلی پرانرژی رو آغاز کردم.یه صبح خوب بدون ترس از شهوت بدون ترس از شکست با عشق به خدا و عشق به شما.گفتم شاید بتونم این انرژی رو به شما منتقل کنم.
خدایا به من و همه خواهر برادرهایه هم دردم کمک کن که حالا که تو مسیر هوشیاری قدم میزنیم با هر قدم به تو نزدیکتر بشیم و معنای زندگی واقعی دور از شهوت و پر از عشق رو تجربه کنیم.الهی آمین