انجمن شبانه روزی

[سها]

سلام
من دلم تنگ شده برای کانون!!!!!!!!


میام سر میزنم چهار تا پست میدم.. چند تا تاپیک میخونم اما غرق نمیشم!

دلم ی خلوت چند ساعته میخواد با کانون..

همین!
(درد دل بود.. اما اینجا گفتمش..)

در پناه خدا..
یاعلی.

[طاهر]

سلام
خوبین ؟ خوشین؟ سلامتین؟
میگم این روزا منم کم پیدا شدما. نه؟  
خوش برگشتین نمیدانم خان! سوغاتی که یادتون نرفته ان شالله؟ دوره تخصصی چی بود حالا؟
آرمین جان شمام خوش برگشتی داداش. ان شالله با تلاشی که خودت کردی و دعایی که ما میکنیم برات قبول میشی. فقط داداش قبول شدی بی زحمت شیرینی من مخصوص باشه  
خب دیگه چه خبر؟
امروز جشن فارغ التحصیلی ما بود. به سلامتی مام فارغ شدیم  
روز خوبی بود. علی ضیا اومده بود واسه اجرا.   
جشن فارغ التحصیلی ما اینطوریه که هر سال علاوه بر رئیس و رؤسای دانشگاه چندتا از مسؤولان رده بالای وزارت هم میان(نمیگم کدوم وزارت) سخنرانی میکنن و الکی مثلا امیدواری میدن واسه اشتغال و این حرفا ولی امسال همون امیدواری خشک و خالی رو هم ندادن. خلاصه خدا بهمون رحم کنه.  
همین دیگه کافیه
راستی میتوانم خانم دیگه مسابقه نیست؟  

[می توانم]

انشالله تو یه مناسبت دیگه بازم مسابقه هست
با دقت پستا رو بخونید که بعدا نگید میتوانم باید طراح کنکور شه

[می توانم]

راستی سها خانم ببین درست میگم؟
این مسابقه رو پیشنهاد داده بودم پذیرفته بودید بعدش دیگه نشد تالارشو بزنی اره؟
یه چیزایی یادمه
ولی الزایمر و اینا
نکته: ولی من با الزایمر حواس کانونیم از خیلیا جمع تره

[باد صبا]

سلام
من بازم جا موندم از مسابقه

امروز سر یه ماجرایی رفتم سراغ دفتر خاطرات دوسال پیشم....خیلی خنده دار بود،چه افکاری داشتما
تازه فکر میکردم خیلی عاقلم  اون زمان
یه جاهاییشم از احساساتم بعد از شکست نوشته بودم اون حس مزخرف نا امیدی و عذاب وجدان و حس خواری
وقتی داشتم میخوندمشون خیلی از جملاتم دقیقا مثل بچه های کانون بعد شکست بود
اینکه از خدا ناامید نیستم از خودم نا امیدم و دیگه خسته شدم و....
ولی الان خوشحالم که 4ماهه پاکم 
و با خوندن این خاطره ها و زنده شدن اون لحظات تلخ نا امیدی،تلاشمو برای پاکی بیشتر میکنم 
و البته که خدا کمکم کرد 

[نمیدانم]

به به آقا آرمین از غزو برگشته،
بعضی سوال ها چه قدر نا جوانمردانه بودند!؟
امیدوارم زودِ زود جای خوبی مشغول به کار شی و راحت شی از آزمون دادن.



به امید خدا جان،
می گفتی چی می خونی حداقل، حالا که اسم وزارت خونه رو نگفتی!؟
بابا پرایوسی

دوره ی ما درباره مته های حفاری بود.
با این ها چاه می زنند، از 26 اینچ هستند تا 6 اینچ.

[درخشنده]

دوره ی ما درباره مته های حفاری بود.
با این ها چاه می زنند، از 26 اینچ هستند تا 6 اینچ.

این با سیستم هیدرولیک میچرخه؟ یا از بالا یه چیزی میچرخونش؟ خیلی چیز باحالیه! گاز میگیره

[K_1]

خوب شد ما رفتیما برقا؛

من اصولا با این چیزای سخت و گنده چندان ارتباط برقرار نمیکنم ... مته و موتور و سگ دست و سیلندر و ... ... انقدر لطیفم یعنی!

[می توانم]

چه خوشگله آقای نمی دانم
شبیه کاکتوسه

جانم بشه



ببخشید باد صبا خانم
متاسانه این روزا خیلی بی نظمم انشالله اگر عمری بود و سری بعدی مسابقه حواس کانونی رو گذاشتیم سع یمی کنم هر روز سر یک ساعت معین بیام

[می توانم]

یه نکته جالب بگم

بعضی مادرا می رن خواستگاری واسه پسره دیگه حتی ریشش هم سفید شده ! چهل سالشه! شکم در آورده ! حال خودشم نداره حتی !

مادر عزیز مگه پسرت چند سال دیگه عمرمی کنه ؟ زن برا چیشه ؟این چند صباحم بذار ور دل خودت باشه دیگه گلم

تازه دنبال دختر خوشگل و چشم رنگی و خوش تیپ و تحصیل کرده و ... می گردن! اولم خودشون برن باهش بیرون ببیننش بعد برن خونه ش و پسره رو ببرن

خب مادر من دختری با این شرایط مرض نداره که زن پسره شما شه!!! 

[نمیدانم]

خانم می توانم،
چه شباهت جالبی پیدا کردید بین این مته و کاکتوس
آفرین
عکس پروفایل تون هم که کردیدش

درخشنده جان،
این مته ها رو با لوله های حفاری مثلن 5 اینچ که هر کدوم 30 فوت اند و قوی، شاخه شاخه می بندند و می رند ته چاه.
عمق چاه های ایران عمومن بین 3 تا 4 هزار متره.
اون رشته لوله حفاری رو از سطح می چرخونند، مته هم می چرخه و حفاری می کنه.
از توی لوله حفاری هم یه سیال پمپ می کنند، از نازل های مته می زنه بیرون و کنده های زمین رو میاره به سطح زمین تا چاه تمیز بمونه.

مته گاز نمی گیره، ولی گاهی بلاهای بدتری سر آدم میاره. آبرو آدم و می بره.
وقتی میاری ش سطح، یکی از اون سه گل کاکتوس ته چاه جا مونده.
حالا باید دوباره رفت پایین و اونو آورد بالا، اگه بیاد حالا ...

عبارت مرد مجاهد، منو یاد صدر اسلام میندازه.
یکی که یه دست ش به شمشیری آخته هست و دست دیگرش به سپری آهنین،
تَــــ ..ق تـــــوق ق، در حال دفاع از سرحدات اسلام.
حالا تصور من کجا و امیرحسین (اگه درست یادم مونده باشه!) مرد مجاهد لطیف ما کجا!

تازه مته یکی از چیزهای خوشگل اونجاست!

[می توانم]

دوست دارم نظر بقیه رو هم درباره این پسر و مادرا بدونم

مثلا اینکه چطوری باید بهشون برخورد کرد ؟

[طاهر]

سلام
مثلا قرار بود یمدتی نیام درس بخونما 
حوصلم سر رفته
کسی هست حرف بزنیم؟

به امید خدا جان،
می گفتی چی می خونی حداقل، حالا که اسم وزارت خونه رو نگفتی!؟
بابا پرایوسی  

نه بابا سکرت بازی کجا بود. 
مته های حفاری؟ چه جالب داریم به جاهای خوب خوب میرسیم. احتمالا تو اینده نه چندان دور باید بیام پیش شما . درست حدس زدم؟ من رشتم HSE  هستش.

[می توانم]

Hseچی بید؟
چه با کلاس

[طاهر]

Hseچی بید؟
چه با کلاس

خب من ترجیح میدم بذارم آقای نمیدانم اول نظرش رو راجع به نیروهای Hse بگه بعد اگه نیاز بود منم توضیح میدم. قطعا اقای نمیدانم که با مته حفاری اینا سرو کار داره میدونه Hse چی هست.