امتیاز موضوع:
  • 34 رأی - میانگین امتیازات: 4.15
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

انجمن شبانه روزی

دارم سعی می کنم خودمو جمع و جور کنم 

ولی چند روزه تو نماز کوتاهی کردم 

دلم نیست بخونم احساس می کنم 

نخونم با این وضع بهتره هرچند که گناهه 

اما دوست دارم دلمم همراهم باشه وقت نماز 

کاش می شد پیچ و مهرهای زندگی رو باز کرد و یه جور دیگه درستش کرد 

چیزایی که تو زندگی من هست خیلیاش دیگه قابل تغییر نیست 
سلام
اووه چ همه دل تنگی..

حرف زدن خوبه.. خیلی دوست دارم حرف زدن رو..
شنیدن از اونم بهتره.. وقتی تمرکز میکنم تا حال مخاطبمو از لاب لای حرفاش درک کنم حس خوبی دارم..
و وقتی با فکر و تدبیر ی چیزی میگم ک براش خوبه خیلی حال خوشی پیدا میکنم.. حتی شاید دیگه خودم ب حرف نیاز نداشته باشم..

خیلی چیزا میفهمم..
اساسا فکر کردن خیلی خوبه..1

__________
اینجاییم تا ب هم کمک کنیم..
حتی کمک بخوایم..
اما بچه ها حواسمون باشه اذیت نکنیم همو!


نه با اشتباه دلداری دادن و کمک کردن و نه با اشتباه درد دل کردن..

تو این چند صفحه پست حرفای قشنگی زدن بچه ها ..ممنونم ازشون..1
___________
یادمه ی بار حدود چهار سال پیش یکی از دخترا اومد گفت میخواد خود کشی کنه..
پستهاش فک کنم باشه (اگه حوصله ام شد نشونتون میدم ی بار )
من تو خیابون بودم یکی از بچه ها ک شمارمو داشت زنگ زد ک سها بیا کانون.. هر چی میگفتم چی شده میگفت تو بیا..
عین خلا! با تمام سرعت رسیدم خونه و دیدم ک بله گفته میخواد خودکشی کنه..
بچه ها رسیده بودن ب این ک من 110 زنگ بزنم و آی پی و شمارشو بدم تا نجاتش بدن..
شمارشو از یکی از بچه ها گرفتم تا نزدیک یک صبح زنک میزدم بهش و مسیج میدادم .. هیچ جوابی هم نمیداد..
چقدر سخت گذشت ب بچه ها..قشنگ  بچه ها ریخته بودن ب هم..
آخرش جواب منو داد و گفتم ب بچه ها خیالشون راحت شد..
و بعد اومد و عذرخواهی کرد و همه خوشحال شدیم..
بعدترش هم داشتیم..
بعدترش هم..
و بعدش..

اینو گفتم ک بگم این حالتها.. این فوران ها.. این ب هم ریختگی ها..خستگی ها .. ناامیدی ها همیشه هست.. دوزش تو آدمها فرق میکنه..

ما اگه میخوایم ب دوستمون کمک کنیم باید طوری باشه ک جریتر و ب هم ریخته تر نشه..
و خودمون هم ب هم نریزیم..

اعتقاد دارم کسی ک میاد و میگه ک میخواد خودکشی کنه (مثلا ) اصلا منظورش خودکشی کردن نیست..
میخواد اوج ناامیدی و ب هم ریختگیشو نشون بده..
ب عمق و لایه ی پنهانی حرفش باید توجه کنیم.. نه ب چیزی ک مطرح میکنه..

کسی ک بخواد خودکشی کنه (ک داشتیم تو کانون کسی ک خودکشی کرده بود ی بار و نجات پیدا کرده بود) دنیاش اینقدر خالی شده ک خودش با خودش تصمیم میگیره و عمل میکنه..
دیگه کانون و آدمهاش و دنیای مجازی براش اهمیتی نخواهد داشت..1


از هم چیز یاد بگیریم و ب هم چیز یاد بدیم..
فکر کردن خیلی خوبه..1

____________________
خوشحالم ک ختم ب خیر شد..

حال مهرانای عزیزم خوبه..
حال مربی درخشنده هم خوبه..

دعا کنین حال سها هم خوب بشه..
______________
1- Alone WarrioR میخواست اسمشو عوض کنه..درخشنده درست راهنمایی کردن..
تو جشن پتو پست بدید .. انجام میدم..1

2- مربی اگه میخواین رنگتون عوض بشه کد رنگ بدین در اسرع وقت انجام میدم.303

3-اگه خدا بخواد پیام پروفایل درست میشه..ب زودی..42

4- خیلی دوستتون دارم..:x

یاعلی.53
[تصویر:  07c49977111e42a28fd6.jpg]

نقل قول: 1- Alone WarrioR میخواست اسمشو عوض کنه..درخشنده درست راهنمایی کردن..
تو جشن پتو پست بدید .. انجام میدم..[تصویر:  1.gif]
1744337bve7cd1t81
17
Smiley-happy114
آقا کاری از دست یه شکلک بر نمیاد
مجبورم
مجبور!
سها خانم فکر زیادی هم دردسر میشه هاااااااااا Smiley-happy114
حرفاتون عالی بود استفاده کردیم 128fs318181
ولی اون ک میخواس اسمش رو عوض کنه ک الون نبود
آدریفت بود! 
[تصویر:  15624161_425888184424770_624179248140753...%3D%3D.2.c]
برای یافتن چیزی
باید به جستجوی آنچه نیست، بروی...
53

[تصویر:  Untitled.png]
سلام
: ))
خب ببخشین.. حواسم نبوده..42

و اینم بگم من کلا همه منظورم بود..نه ک چرا درد دل میکنیم و اینها..
هم درد دل کننده.. هم دلداری دهنده..

مثلا حواسمون باشه اعصاب اونی ک خودش اعصاب نداره رو خورد نکنیم..
مثلا حواسمون باشه حرفمونو کامل بزنیم ک طرفی ک دوستمون داره زجر بکشه..

لطفا کسی از دستم ناراحت نشه خواهش میکنم..22

ارادتمندم..
یاعلی.53
[تصویر:  07c49977111e42a28fd6.jpg]

سلام
ممنون از ماماه سها با حرفای قشنگشون
بچه ها ی متنی یکی از آبجیای کانون( یادم نیست کی بود) گذاشته بودند خیلی قشنگ بود. ب ی عکش اضافش کردم میذارم ک شما هم بخونیدش.خیلی قشنگه و جای تامل داره خیلی 128fs318181

[تصویر:  hxtb_کککک.jpg]
توجه                         توجه


سلام. اینو توی ی سایت دیدم نمیدونم جقدر صحت داره.انشاالله ک صحت داره.
برای دوستانی ک میخان ازدواج کنند ولی شرایطش نیست:

در دستورا ت آيت الله بهجت ( ره) در مورد ازدواج فر مودند آية ذيل رل ( فراوان ) بخوانيد .



رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّيَّاتِنَا قُرَّة أَعْيُنٍ وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِينَ إِمَامًا



روز ها صد مرتبه آيه 10 سوره كهف  از   ((رَبَّنا آتِنا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَةً وَ هَيِّئْ لَنا مِنْ أَمْرِنا رَشَداً))



شب ها صد مرتبه آيه 89 سوره انبيا (رَبِّ لا تَذَرْني‏ فَرْداً وَ أَنْتَ خَيْرُ الْوارِثينَ)  را بخوانيد تا بخت گشوده شود مجرب است
نکنه کانونو از دست بدیم

مشکلات فنی دراه زیاد می شه :(

چند ساعتی که کانون مشکل داشت واقعا منم دلم گرفته بود
سلام
آقا میخواستیم پیام پروفایل درست کنیم..
دیگه کلا ترکید ..22
تازه فهمیدیم ک بسی مشکلات داریم..

نیاز فراوان ب صبر هست و حل شدن دونه دونه اش ان شاء الله ب زودی..

بابت این ی روز هم خیلی شرمنده ام..


بیاین دیگه..42

ارادتمندم..
یاعلی.53
[تصویر:  07c49977111e42a28fd6.jpg]

مو آمدم 317
[تصویر:  15624161_425888184424770_624179248140753...%3D%3D.2.c]
برای یافتن چیزی
باید به جستجوی آنچه نیست، بروی...
53

[تصویر:  Untitled.png]
سلام
نمیدونم شما چی بهش میگید کنار اومدن با گذشته. ساده گذشتن. گذر کردن هر چی بهش بگیم کار سختیه. حس یه بچه ای رو دارم ک با اسباب بازی خونه سازیش با تلاش یکم از برجی ک تو ذهنش هست رو و میخواد بسازه را ساخته با تیکه های اسباب بازیش یه دفعه دستش میخوره ک اون بیوفته سریع میگیرتش خراب نشه سری دوم یکی از کنار سازه اش رد میشه لباسش میخوره بهش باز بچه اونو سریع میگیره و نکهش میداره و اخر یکی میاد و بدون توجه به بچه دست میزنه و خرابش میکنه نه میتونی به اون طرف چیزی بگی چون میدونی اوضاع خراب میشه بهش و اگر چیزی نگی اوضاع کمتر خراب میشه یعنی میشه انتخاب بین بد و بدتر. وقتی میری تو گذشته تا مسایل بررسیش کنی و بتونی باهاشون کنار بیای تا دیگه اذیتت نکنن خیلی کار سختیه چون ممکنه مثل الان من گیر کنی اونجا و نتونی کاری کنی. حال پریروز من اینطور بود و هست. گیر کردم در یک گذشته ای ک هم شیرین بود و هم تلخ و یه اتفاق کوچیک تو زمان حال ک مرتبط با اون بود تمام انچه تلاش کرده بودم ساخته شده بود راحت خراب شد و شروع شد سردردها و معده دردهای عصبی و بدتر از اون تا خودمو ارووم نمیکردم این دردا از بین نمیرفتن خب باید ذهنمو ارووم میکردم و فکر نکنم پس رفتم سراغ ارام بخش گفتم چیزی نمیشه بگذار دو تای دیگه هم بخورم تا کاملا خوابم ببره و کابوسم نبینم و این اشتباه من بود ک چنین کاری کردم وقتی هیچ کس خونه نیست و به عواقبش فکر نشده. خب میدونید چی شد بعدش وقتی دیدم فک کردین خودکشی. میخوام بکنم تو اون بیحالی تازه فهمیدم اینم میشه یه نوع خودکشی ولی از روی حماقت ک طرف ندونسته انجامش داده و پیام ابجی نور ماه ک فهمیدم حالش خوب نیست و بد شده تازه متوجه شدم چ حالی دارید به سختی سعی کردم کارایی بکنم تا حالم خوب شه و بعد هم اینطور شد با تمام دردایی ک هنوز از شب قبل داشتم خودمو مجبور کردم برم سرکار تا حال و هوام عوض شه و خونه نمونم. تو راه تو اون هوای بارونی خیلی فکر کردم تا بتونم دوباره شروع کنم انگیزه داشته باشم برا شروع نشد شب اومدم تمام داستانی ک میگذاشتم رو کامل کردم و هدف این بود بدون اطلاع برم اما بازم اشتباه بود چون بعد اون اتفاق ممکن بود باز اینکارم نگرانتون کنه و نبودم در کانون ک یکسری چیزارو یادم میاره فراموش کنم و دست به یه اشتباه بزرگ کنم بخصوص منی ک ... بماند. دیشب و امروز رو کامل بهش فکردم و حس میکنم رفتنم به نوعی فرار کردن از کاریه ک میخوام انجام بدم همون گذشتن از گذشته. پس من چکار باید بکنم از یک طرف حرفای این مدت شماها ک بهم کمک کرده بود تو ذهنم مرور میشه و از طرفی ناتوانی خودم میبینم و از طرفی دیگه خراب شدن تمام تلاشهام و از طرفی حس میکنم دیگه نمیتونم تو وجودم نیست دوباره بلند شم و شروع کنم. میدونم هر تصمیمی ک خودم بگیرم از گزینه هایی ک من الان تو ذهنمه باعث میشه تصمیمی عجولانه بشه. اومدم اینجا تا مثل همیشه از شماها کمک بخوام.

[تصویر:  941493eeea57.jpg][تصویر:  941493eeea57.jpg][تصویر:  941493eeea57.jpg]
خواهر مهرانا سلام

به نظر من باید سعی کنیم گذشته رو رها کنیم ، خودت می دونی دقیقا مثل همیم ولی با دو دنیای متفاوت

باید کنده بشیم از گذشته مون باید یه جوری نمی دونم یه جوری بتونیم نو بشیم

مثل بهار

اون درختایی که تو زمستون به خواب فرو می رن وقتی بهار می رسه یادشون نیست برگ هاشون چی شد

جدیدش رو میارن و از نو می سازنشون

دقیقا من و شما هم باید همچین کاری رو کنیم

یه انقلاب مثل بهار لازم داریم
دوست دارم اینجا باشم شما هم بمون

اینجا جنس خاصی داره خدایی

امروز که کانون رو نداشتیم و من لغزیدم

رفتم سراغ تحقیق و خوندن تو نت

یه جایی رو پیدا کردم شبیه کانون

تازه فهمیدم کانون ما چقدر اسمونیه

چقدر پاکی تو کانون با ارزشه

چقدر بچه ها ماهن

قدر کانونو باید بدونیم
من نمیتونم گذشته رو رها کنم
هیچ وقت نمیشه اینکارو کرد
پس باید باهاش روبرو شد
تا بشه هضمش کرد
تا بشه عیبای کارمون مشخص بشه و دیگه تکرار نشه
این دست منه
وگرنه چرا باید خدا به انسان عقل بده
خیلی فکر کردم اینکه خدا گذاشته خودمون تصمیم گیری کنیم خودمون رامون رو انتخاب کنیم پس حکمتی درش هست نباید منتظر معجزه خدا باشیم وقتی میتونیم خودمون کاری کنیم

[تصویر:  941493eeea57.jpg][تصویر:  941493eeea57.jpg][تصویر:  941493eeea57.jpg]
منظور من این بود تا حدی از گذشته بگو و یادش کن

ازش عبرت بگیر و جهت بده و در واقع همه اینها رو باید به خودمم گفته بشه .
من تو مسابقه محرم شکست خوردم و الان خیلی حالم بده

از این بابت اما خب اتفاقی بود که از نابخردی خودم منشا گرفت

باید مسئولیت کار اشتباهم رو بپذیرمو تاوانش رو بدم

:( :( :(


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 8 مهمان