1394 دي 11، 11:35
سپاس شده توسط
سپاس شده توسط
1394 دي 11، 11:39
خیلی وقتا هستش که ما تو یه موقعیتی قرار می گیریم که از لحاظ روانی بهمون فشار میاد خود من شده وقتی تو اینچنین شرایطی قرار گرفتم قبل از فکر کردن به راه حل اول کاری که نباید رو کردم بعد تازه نشستم به مساله فکر کردم یه جورایی راه گریز اول شده و خیلی ناراحت کننده بوده برای خودم . اخه مگه می شه انقدر وابستگی؟
زجری که از قرار گرفتن تو موقعیت ناراحت کننده می کشیم گاهی وقتا کمتر از زجریه که از انجام اون کار می کشیم... با منطق جور در نمیاد این انتخاب! عجیبا غریبا!
سپاس شده توسط
سپاس شده توسط
1394 دي 11، 11:47
(1394 دي 11، 11:35)پارادایس نوشته است: سلام امروز شاگرد داشتم بهش درس خصوصی ریاضی دادم
سلامممممممممممممم آفررررررررررین عجب پیشرفتییی
همممممممممممممم شاعری
همممممممممممممم استادی
خوووب است و خیرررر
~~...ko0ochak basho0o ASHEgh ke ESHGH midanad ayin b0zo0org kardanat [email=r@A]r@A[/email]**!!!...~~
داستــــــــــان زنـــــــدگی الــــــــوووووووووووووون
[img=0x0]http://8pic.ir/images/u2kig0x2xk6igwj759y.png[/img]
[img=0x0]http://8pic.ir/images/u2kig0x2xk6igwj759y.png[/img]
سپاس شده توسط
سپاس شده توسط
1394 دي 11، 11:51
شیرینیش کو مستر پارادایس؟
تدریس خصوصی خیلی خوبه
امبدوارم دائمی باشه
من برم سر مشقام
مخلص همه
التماس دعا
سپاس شده توسط
1394 دي 11، 11:53
(1394 دي 11، 11:39)می توانم نوشته است: منم می خواستم یک تجربه بگم:
خیلی وقتا هستش که ما تو یه موقعیتی قرار می گیریم که از لحاظ روانی بهمون فشار میاد خود من شده وقتی تو اینچنین شرایطی قرار گرفتم قبل از فکر کردن به راه حل اول کاری که نباید رو کردم بعد تازه نشستم به مساله فکر کردم یه جورایی راه گریز اول شده و خیلی ناراحت کننده بوده برای خودم . اخه مگه می شه انقدر وابستگی؟
زجری که از قرار گرفتن تو موقعیت ناراحت کننده می کشیم گاهی وقتا کمتر از زجریه که از انجام اون کار می کشیم... با منطق جور در نمیاد این انتخاب! عجیبا غریبا!
سلام دقیقا منم همینجوری هستم. البته نه من و شما تقریبا تمام اکثر کسایی که مرحله اول ( مرحله اوج لذت، مرحله کنجکاوی و ....) رو رد کردیم.از این کار برای فرار از مشکلاتمون استفاده میکنیم.
یادمه چند وقت پیش اصلا نیاز جسمی نبود وسوسه ای نبود. مثه یه فرد عادی داشتم زندگی میکردم. یهو یه مشکل به وجود اومد و من برای رهایی از این فشار لغزش کردم.لغزش کردم که بتونم شبا راحت بخوابم.
من به اصول عمل نکردم اصول میگه باید مشکلات رو اول بخدا بسپری بعد بیای به دوستان همدردت بگی بعد روی کاغذ بنویسی و تحت هر شرایطی هوشیاری و پاکی بالاتر از هر مسئله ای باشه. ولی من به این راه حل ساده عمل نکردم من پاکیمو فدای این کردم ذهنم از مشکلم پرت بشه.
شايد خوشبختي همين باشد
كه با خودت نگويي :
كاش جايِ ديگري بودم
كارِ ديگري داشتم
يك آدمِ ديگري بودم ... !
عاقبتت بخیر همسفر
كه با خودت نگويي :
كاش جايِ ديگري بودم
كارِ ديگري داشتم
يك آدمِ ديگري بودم ... !
عاقبتت بخیر همسفر
سپاس شده توسط
1394 دي 11، 11:57
ویرایش شده
نقل قول: من به اصول عمل نکردم اصول میگه باید مشکلات رو اول بخدا بسپری بعد بیای به دوستان همدردت بگی بعد روی کاغذ بنویسی و تحت هر شرایطی هوشیاری و پاکی بالاتر از هر مسئله ای باشه. ولی من به این راه حل ساده عمل نکردم من پاکیمو فدای این کردم ذهنم از مشکلم پرت بشه.به قدر کافی با ایمان نیستم
اینم یه علتشه که روش بسپر به خدا رو اکثر اوقات می ذارم کنار
تویه ذهنم راه نشدنیه
اگرچه تا حالا شده که ازش چیزی بخوام و برام انجامش بده
ولی هنوز ایمان پیدا نکردم
باید سعی کنم اصولی و منطقی عمل کنم
++++++++++++++++++++++++++++++++
راستی خواستم از همین جا به سرپرستای سایر مسابقات فخر بفروشم
ما در مسابقات ماهانه یعنی من و متوسل خان و صادقین خان و سنا خانم و سها خانم
یه جشن سی روزگی داریم امشب اقای مهدی یار
یه جشن چهل روزگی داریم اقای خواهم توانست
دو تا هم جشن نود روزگی داریم خانم کویین و مستر پارادایس
4 تا شد سر جمع
در ضمن فردا و پسر فردا هم جشن داریم
موفق و موید باشید سایر شرپرستان عزیز
++++++++++++++++++++++++++++++++
در ضمن امشب هم اقای مهدی یار قراره برامون ساعت 9و نیم تفالی به دیوان حافظ بزنن
سپاس شده توسط
1394 دي 11، 12:05
ویرایش شده
باید پایبند باشم
به چیزی که فقط و فقط اون چیز ارومم میکنه ذهنمو اروم میکنه اونم یاد خالصه اونه نه زبانی و بدنی بلکه ذهنی
فرا تر از اسیب رساندن به خود
سپاس شده توسط
سپاس شده توسط
سپاس شده توسط
1394 دي 11، 21:13
(1394 دي 11، 20:48)حسین چار دو دو نوشته است: سلام
چاکر همگی
نیگاش
بعدِ این همه وقت اومده،
فقط "سه تا کلمه"!؟
حرف بزن برامون،
دوست ت داریم
و بعد،
ســـــــــلام ...
خُنُک آن قماربازی که بباخت آن چه بودش *** بِنَماند هیچ ش الا، هوس قمار دیگر
" مولوی "
این بار، بی تاریخ؛
خسته ام،
آن همه روزها که قرار بود شروع ی باشند ...
سپاس شده توسط
1394 دي 11، 22:47
ویرایش شده
اونقدر قوی بشی که هیچ چیز و هیچ چیز و هیچ چیز آرامش ذهنیتو به هم نریزه.
با خودت پیمان ببند
در هر گفتگویی کلامی از سلامتی ، شادی و خوشبختی به زبون بیاری.
با خودت پیمان ببند
همیشه تواناییهای دوستانتو به اونا یادآور بشی (حس خوب، مفید بودنو تو دوستانت بوجود بیاری)
با خودت پیمان ببند
نیمه روشن هر چیزی رو ببینی، اونوقت تاریکی کنار میره و رویاهات تحقق پیدا میکنه.
با خودت پیمان ببند
به بهترین فکر کنی، برای بهترین کار کنی و فقط بهترین ها رو بخوای.
با خودت پیمان ببند
مشتاق موفقیت دیگران باشی، جوری که انگار موفقیت خودته .
با خودت پیمان ببند
اشتباهای گذشته رو فراموش کنی و به سمت دست یافتههای بزرگتر در آینده حرکت کنی.
با خودت پیمان ببند
به تمام موجودات زنده با لبخند نگاه کنی.
با خودت پیمان ببند
اونقدر برای رشد و تعالی خودت زمان صرف کنی، تا دیگه زمانی برای انتقاد کردن از دیگران نداشته باشی.
با خودت پیمان ببند
برای ناراحتی صبور، برای ترس قوی و در برابر خشم متین باشی.
با خودت پیمان ببند
که بهترین باشی
عاشق باشی
آزاد باشی
خودت باشی...
~~...ko0ochak basho0o ASHEgh ke ESHGH midanad ayin b0zo0org kardanat [email=r@A]r@A[/email]**!!!...~~
داستــــــــــان زنـــــــدگی الــــــــوووووووووووووون
[img=0x0]http://8pic.ir/images/u2kig0x2xk6igwj759y.png[/img]
[img=0x0]http://8pic.ir/images/u2kig0x2xk6igwj759y.png[/img]
سپاس شده توسط