امتیاز موضوع:
  • 34 رأی - میانگین امتیازات: 4.15
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

انجمن شبانه روزی

فعلا که با بی فکری یک عده کم سواد تو تهران و مشهد و حمله شون به سفارت

بازی برده رو خیلی راحت باختیم!

حمله به یه سفارت که بخشی از خاک اونا محسوب میشه، میتونه " قانونا" برای ما دردسر ساز بشه

هنوز بخاطر فاجعه منا هیچ کشوری نتونسته قانونی دیه شهداشو از عربستان بگیره

وقتی ایران اون همه خرج کرد تا برای دهن کجی به عربستان، مراسم اربعین رو بدون اینکه خونی ریخته بشه برپا کنه و اون همه تبلیغ روش شد

وقتی عربستان نفت رو اینقدر آورده پایین و نمیشه قانونی محاکمه اش کرد

وقتی داره از داعش حمایت میکنه و هیچ قانونی جلوشو نمیگیره

بعد یه سری آدم تند رو داخلی ، خیلی قشنگ ما رو " قانونی" انداختن تو هچل!

که بعدشم با بی احترامی سفیرمون اخراج بشه

و اونا برای ما خط و نشون بکشن که روابط رو قطع میکنن!

باور کنید رهبر هم به این حرکتهای نا بخردانه راضی نیست

---------------------------------------------------------------------
در ضمن بنده فکر میکند" آل سعود" اینقدر خفیف هستن که حتی حیفه و اسرافه آدم بخواد نفرتشو خرج اونها کنه.
کسی که داره با سر توی چاه سقوط میکنه نیازی به مشت و لگد نداره
بزارید در جهل خودشون تباه بشن
اینقدر از همه عالم و آدم نفرت نداشته باشین تو روخدا
از بچگی عصاره نفرت از همه دول غربی و عربی و عبری رو به خورد ما دادن و نمیتونیم باور کنیم بدون تنفر هم میشه زندگی کرد و کسی که خطا کنه خودش اسباب نابودیشو فراهم کرده و نیازی به خشم های فروخورده ما و لعن و نفرین هامون نیست.

پیامبر ما پیامبر رحمت و دوستی بوده نه نفرت و دشمنی

وظیفه ما اینه بتونیم اسلام رو درست در مورد خودمون اجرا کنیم و خودمون رو برای حکومت مهدوی آماده کنیم....نه اینکه با هرکسی که مسلمون نیست یا عربه سر جنگ بزاریم که حق بودنمون رو اثبات کنیم.
تو يار عشق باش و يار خود بين
بجز عشق اندر اينجا هيچ مگزين
یا عباس
(1394 دي 14، 16:34)آقای ضربتی نوشته است: سلام 49-2
چند روز که نبودم کانون
حسابی دلم تنگ شده بود برای همتون
خیلی دلم میخواست الان دستور جهاد میدادند و به عربستان حمله میشد
واقعا متنغرم از همه ی اون عربها

سلام دوست عزیز خسته نباشی
انشالله اول جهاد اکبر رو پشت سر بزاریم بعد بریم سر وقت جهاد اصغر

داداش میدونم منظوری نداشتی و قصد توهین نداشتی ولی خب اینجور نوشتن اشتباهه الان به غیر از اعرابی که توی کشور هستن  الان این همه جنجالی که داریم به خاطر حمایت از یه عرب اونم از کشور عربستان هستش پس میشه از جملات بهتری استفاده کرد تشکر 53 53 53 53
 سپاس شده توسط
(1394 دي 14، 17:13)گل سرخ نوشته است: در ضمن بنده فکر میکند" آل سعود" اینقدر خفیف هستن که حتی حیفه و اسرافه آدم بخواد نفرتشو خرج اونها کنه.
کسی که داره با سر توی چاه سقوط میکنه نیازی به مشت و لگد نداره
بزارید در جهل خودشون تباه بشن
اینقدر از همه عالم و آدم نفرت نداشته باشین تو روخدا
از بچگی عصاره نفرت از همه دول غربی و عربی و عبری رو به خورد ما دادن و نمیتونیم باور کنیم بدون تنفر هم میشه زندگی کرد و کسی که خطا کنه خودش اسباب نابودیشو فراهم کرده و نیازی به خشم های فروخورده ما و لعن و نفرین هامون نیست.

پیامبر ما پیامبر رحمت و دوستی بوده نه نفرت و دشمنی

وظیفه ما اینه بتونیم اسلام رو درست در مورد خودمون اجرا کنیم و خودمون رو برای حکومت مهدوی آماده کنیم....نه اینکه با هرکسی که مسلمون نیست یا عربه سر جنگ بزاریم که حق بودنمون رو اثبات کنیم.
تو يار عشق باش و يار خود بين
بجز عشق اندر اينجا هيچ مگزين

53  53  53  53  53
 سپاس شده توسط
سلام چرا انقد کانون خلوته نه حرفی نه حدیثی Hanghead
 سپاس شده توسط
نه گفتگویی نه بحثی هییییییی زندگی
امروز داشتم به زندگیم فکر میکردم دیدم من اصلا هیچ خیری ندیدم هیچی اصلا پارادایس تو زندگی شحصیش خیلی تنهاست خیلی بی کسه .
رفیق دارم.مال دوران سربازین و دورن از من شهر دیگه ای هستن
اصلا فکر میکنم که این مساله از جای دیگه اب میخوره شاید من افکارم خیلی متفاوته
امروز رفتم اموزش و پرورش ناحیه یک یه چک بود قرار بود وصول بشه داستانش مفصله ..یه لحظه رفتم تو دوران گذشتم
دیدم من واقعا کللن یه انتخاب تو زندگیم داشتم...یعنی همه ی توانمو دوی درس خوندن خلاصه کرده بودم و درسم نمیخوندم اصلا شدم این یه جوون بی کار که در به در دنبال ده هزار تومنکنون حلاله ... شاید خیلیاتون اینو نفهمین و خندتون بگیره..بعدم درمورد استخدامی پرسیدم توی قسمت گزینشش میگفت هر کسی که اینجاست یا کارمنده یه جورایی معلم بوده که یا ازمون دادن یا وانشگاه تربیت معلم بوده...کار ندارم ...منظورم اینه که نشدم هیچی این همه هم درس خوندم
چن وقت پیشم یکی ازهمکلاسیای قدیمیم که الان دکتراشو گرفته و تو شهرداری تهران کار میکنه بهن زنگ زد گفت تو جز باهوشای کلاس بودی چطور تعجب میکنم الان اینطوری شدی ...نمیخوام بگم مال خ.ا هست ولی بیشترش بخاطر رفتارای خونوادمه روابط خونوادگی و طرز تربیتشون و همچنین رفتارای زننده ی برادرم که الانم بی نصیب نمیکنه ما و منم باید بهش بگم خیلی ممنونم خیلی ممنون واقعا ...
من واقعا باختم واقعا بازندم مر از تجربم پر...چرا میگم باختم چون دیگه دیر شده هر چند خودمم میدونم حرف بیخود میزنم ...
ولی به همتون حسودیم میشه چون شرایط منو نداشتین ...
اینم از زندگی ما ....اینم از کابوسی که به واقعیت تبدیل شد باید برم مشاوره هزینشم انقدر زیاده که بجاش میرم کتاب میخرم شاید هزینش کمتر بشه ...
اتفاقا من هم الان داشتم با خواهرم درباره برادرم صحبت میکردم
کسی که حتی بین پدر و مادر خودش سعی میکنه دعوا درست کنه
مثلا یه وضوع مال خیلی سل پیش پریشب که بابام مثل همیشه به غذا اعتراض داشت و اعصاب نداشت
یهو برادرم گفت راستی اون فضیه چه خبر؟
می بینید؟ شرایط ماها خیلی با هم متفاوت نیست
آشغالایی که به اسم خانواده باهاشونیم
و بعد این همه ظلم اگه یه قطره خون از بینی شون بیاد براشون ناراحت می شیم
مشاور رفتن هزینه داره ولی اگه مشاور خوب باشه می ارزه
شاید بتونیم روان زجر دیده مون رو یه کمی آروم کنیم

[تصویر:  nasimhayat.png]
ببخشید واقعا بعضی وقتا دارم از ناراحتی منفجر میشم
من کاری به گذشتم ندارم هر چی بوده گذشته الانم فقط از خداخواستم بهم توان مالی بده بتونم ازدواج کنم ولی وقتی میبینم خانم میتوانم من الان تو بطن جامعه ام میفهمم چی میگذره ممکنه خیلی از بچه ها حرفای منو مسخره بگیرن یا نفهمن درست و حسابی ..اصلا یه چیزایی هست که با چشای خودم دیدم بگم دل همتون پر از غم میشه
نمیخوام بگم من خیلی بلدم و میدونم و ..
فقط ای کاش این وضعیت تموم بشه چون صبرمم یه حدی داره
فقط سپردم به خدا مگه اون کاری کنه
 سپاس شده توسط
سلام
این اواخر هر بار میرم گلستان شهدا مسیر همیشگیم عوض شده..
اولین جای ک میرم شهدای مدافع حرمه..
و عجیبه..خیلی عجیب... Hanghead

و
با حرفای گل سرخ ب شدت موافقم..
فقط ی چیزی رو میگم ک یادمون نره.. 53258zu2qvp1d9v

بغض و برائت از باطل باید عیان باشه..

مُحَمَّدٌ رَسولُ اللَّهِ ۚ وَالَّذينَ مَعَهُ أَشِدّاءُ عَلَى الكُفّارِ رُحَماءُ بَينَهُم ۖ  ( الفتح- 29)

مهم خرد ورزی و بصیرته...1


خدا عاقبتمونو ختم بخیر کنه و روز ب روز ب فهم صحیحمون از دین اضافه ...

در پناه خدا..
یاعلی.
[تصویر:  07c49977111e42a28fd6.jpg]

سها جان
رو فرم نیستی چرا؟

[تصویر:  nasimhayat.png]
 سپاس شده توسط
سلام
دستت درد نکنه عزیزم..

من میبرمش تاپیک مناسب..(مطالب جالب و خواندنی)

ولی اینو بگم ک خارج کردن طبع از تعادلش اصلا درست نیست...اینو تو کتاب های طبی خوندم!! Hanghead

هر طبعی ک داریم باید متعادل باشه و متناسب باهاش تغذیه داشته باشیم و غلبه هیچ خلطی نداشته باشیم..1


در پناه خدا..
یاعلی. 53
[تصویر:  07c49977111e42a28fd6.jpg]

 سپاس شده توسط
سلاااام
ممنونم 53

دقیقااا غلبه ی هرکدوم از طبع ها عوارض و مشکلات خودشو داره
اما تو یه کتابی خوندم که غلبه ی سردی فوق العاده خطرناکه و و انسان رو دچار بیماری های صعب العلاج میکنه.
و این که امروزه بخاطر انواع غذاهای و تنقلات مصنوعی طبعمون داره بسمت سردی میره
 سپاس شده توسط
بدون شرح

[تصویر:  b6ya_1001971_545717595590752_7701412108204862408_n.jpg]
 سپاس شده توسط
در روزگارهای قدیم جزیره ای دور افتاده بود که همه احساسات در آن زندگی می کردند
شادی، غم، دانش عشق و باقی احساسات.
روزی به همه آنها اعلام شد که جزیره در حال غرق شدن است....

بنابراین هر یک شروع به تعمیر قایقهایشان کردند.
اما  عشق تصمیم گرفت که تا لحظه آخر در جزیره بماند.

زمانیکه دیگر چیزی از جزیره روی آب نمانده بود عشق تصمیم گرفت تا برای نجات خود از دیگران کمک بخواهد.
در همین زمان او از ثروت با کشتی با شکوهش در حال گذشتن از آنجا بود کمک خواست.
“ثروت، مرا هم با خود می بری؟”
ثروت جواب داد:
“نه نمی توانم، مفدار زیادی طلا و نقره در این قایق هست، من هیچ جایی برای تو ندارم.”
عشق تصمیم گرفت از غرور که با قایقی زیبا در حال رد شدن از جزیره بود کمک بخواهد.
“غرور لطفاً به من کمک کن.”
“نمی توانم عشق. تو خیس شده ای و ممکن است قایقم را خراب کنی.”
پس عشق از غم که در همان نزدیکی بود درخواست کمک کرد.
“غم لطفاً مرا با خود ببر.”
“آه عشق. آن قدر ناراحتم که دلم می خواهد تنها باشم.”
شادی هم از کنار عشق گذشت اما آنچنان غرق در خوشحالی بود که اصلاً متوجه عشق نشد.
ناگهان صدایی شنید:
“بیا اینجا عشق. من تو را با خود می برم.”
صدای یک بزرگتر بود. عشق آن قدر خوشحال شد که حتی فراموش کرد اسم ناجی خود را بپرسد.
هنگامیکه به خشکی رسیدند، ناجی به راه خود رفت.
عشق که تازه متوجه شده بود که چقدر به ناجی خود مدیون است از دانش که او هم از عشق بزرگتر بود پرسید:
” چه کسی به من کمک کرد؟”
دانش جواب داد: “او زمان بود.”
“زمان؟! اما چرا به من کمک کرد؟”
دانش لبخندی زد و با دانایی جواب داد:
“چون تنها زمان بزرگی عشق را درک می کند.”
[تصویر:  kitty-cat-smiley-027.gif]~~...ko0ochak basho0o ASHEgh ke ESHGH midanad ayin b0zo0org kardanat [email=r@A]r@A[/email]**!!!...~~
   
[تصویر:  kitty-cat-smiley-027.gif] 
[تصویر:  ko4o_96670753446949498754.png]


Hanghead سلام چند روزه همش سر دردممممم..... Khansariha (13)
[تصویر:  kitty-cat-smiley-027.gif]~~...ko0ochak basho0o ASHEgh ke ESHGH midanad ayin b0zo0org kardanat [email=r@A]r@A[/email]**!!!...~~
   
[تصویر:  kitty-cat-smiley-027.gif] 
[تصویر:  ko4o_96670753446949498754.png]


خداهمراهمونه در حال الونیسم

[تصویر:  Untitled.png]



سلام الونم
خوبی؟
مراقب خودت باش
نذار سردردت زیاد شه

2uge4p4 53

[تصویر:  nasimhayat.png]


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان