انجمن شبانه روزی

[زینبی]

اقا من کلا برعکس متوجه شده بودم
اون ویژگی هایی که نوشتم ویژگی های نیمه ی گور به گور شدمه
ولی اگه بخوام خودم رو دختر تصور کنم ....
در این حالت تصویری از همسر آینده م ندارم چون تاحالا دو سه باری خودم رو دختر تصور کردم هر سری به این نتیجه میرسم من اگه دختر بودم میترشیدم 
تا الان که 25 سال از خدا عمر گرفتم خواستگار نداشتم 
فقط یه نفر تو دران طفولیتم تو سن 14 سالگی اومده بود خواستگاریم اون موقع ها من کلا هیچ تصوری از خواستگار نداشتم ؛ اومد گفت اگه اجازه بدین ما اومدیم دخترتون رو بگیریم
من گفتم شما اومدین منو بگیرین ؟ خواستگار بیچاره هم گفت آره
منم پاشدم تو خونه میدوییدم و هی میگفتم اگه میتونین منو بگیرین ؛ اگه میتونین منو بگیرین

نصفه شبی روده بر شدم از خنده
اقا برداشت اولتون درسته سوال از ویژگی های همون نیمتونه

[vojdan bidar]

صداقت، طرز تفکر، اعتقادات مشابه ، اخلاق، حجاب ظاهری و باطنی(باطنی منظورم حجاب در رفتارشه، یا به عبارتی همون حیا). 

داخل پرانتز اینم بگم که سن پایین تر که بودم(مثلا 18 ساله بودم) فکر می کردم ظاهر خیلی مهمه و به موارد بالا فکر نمی کردم ، در حال حاضر( که 30 ساله هستم) اینطوری فکر نمی کنم. البته دو نفر که میخان باهم یک عمر زندگی کنن باید از نظر ظاهری هم مورد پسند هم واقع بشن و به دل هم بشینن ولی اگه قرار باشه اولویت بندی کنم شاید این مورد ظاهر آخرین اولویت بشه ، یه چیزی هم بگم خیلی چیزا از همون ظاهر آدما پیداست، خیلی چیزها هم پیدا نیست.
اگه عاشق ظاهر کسی بشی شاید اون عشق زیاد دووم نیاره، چون اولا ظاهر پایدار نیست و با افزایش سن دستخوش تغییرات میشه و وقتی ملاک انتخابت که ظاهر بوده دیگه وجود نداشته باشه دیگه یا برحسب عادت داری با طرف زندگی می کنی یا به بن بست میخوری. 
 و دوما اینکه ظاهر یه چیز نسبیه ، یعنی ممکنه بعدا یکی دیگه با ظاهر زیباتر ببینی از قبلیه دل بکنی چیزی که توی جوامع امروزی فراوانه. 
ولی اگه عاشق خصلت های دیگه کسی بشی مثل صداقت ، تفکرات ، اعتقادات ، اخلاق و هزار خصلت زیبای دیگه ، این ها هیچوقت از بین نمیره و با افزایش سن طرف مقابلت هم بیشتر و بیشتر میشه. اینجوری فکر کنم زندگی پایدار و عاقبت بخیری داشته باشین. 
آقای ضربتی به فکر پول پدر زنت نباش که اینجوری باید نقش یک غلام حلقه به گوش رو برای زن و پدر زنت بازی کنی، ضمن اینکه به هر علتی اگه پدر زنت پولش رو از دست داد (مثلا تا دیروز مدیرعامل فلان جا بود با ماهی 50 ملیون امروز گرفتنش انداختنش زندان پولشم گرفتن) اونموقع باید بشینی دو دستی بزنی توی سرت البته اگه خوش شانس باشی تو رو هم با خودش نبرده باشه زندان!

راستی معیارای من یکم شعاری شد یکم مثال بزنم ، مثلا به یه سری چیزای جزئی هم خیلی اهمیت میدم(البته شاید از نظر بقیه جزئی باشه ولی از نظر من خیلی مهمه) ، مثلا از این شبکه های اجتماعی متنفرم اگه ببینم از این فضا مجازی بازاست (صبح تا شب توی تلگرام و موبایل و ... ) یا اگه ببینم حریم خصوصی خودش و بالطبع در آینده خانواده اش رو رعایت نمیکنه اصلا نمیتونم کنار بیام واگر همه اینجوری باشن ترجیح میدم تا آخر عمر مجرد بمانم! 
خلاصه این مثالایی که زدم همش توی همون خط اول به صورت کلی گفتم.

[پارادایس]

نمیدونم والا زینبی انقدر سخت نگیر
بحث ترشیدگی نیست
ادم باید تو بلوغ کانل بازدواجه
نه در نهایت کودکی
به این چیزا فکر نکن اضطراب میاره
بشین زندگیتو بکن
خودش میاد
مهم اینه تو تشخیص بدی چی خوبه چی بد؟؟؟
که بهش میگن بلوغ فکر

[پارادایس]

شب بخر همگی التماس دعا

[vojdan bidar]

ببخشید اینم اضافه کنم که در مجموع جوری باشه که حاصل زندگی با اون آدم همراه با آرامش باشه

[زینبی]

صداقت، طرز تفکر، اعتقادات مشابه ، اخلاق، حجاب ظاهری و باطنی(باطنی منظورم حجاب در رفتارشه، یا به عبارتی همون حیا). 

داخل پرانتز اینم بگم که سن پایین تر که بودم(مثلا 18 ساله بودم) فکر می کردم ظاهر خیلی مهمه و به موارد بالا فکر نمی کردم ، در حال حاضر( که 30 ساله هستم) اینطوری فکر نمی کنم. البته دو نفر که میخان باهم یک عمر زندگی کنن باید از نظر ظاهری هم مورد پسند هم واقع بشن و به دل هم بشینن ولی اگه قرار باشه اولویت بندی کنم شاید این مورد ظاهر آخرین اولویت بشه ، یه چیزی هم بگم خیلی چیزا از همون ظاهر آدما پیداست، خیلی چیزها هم پیدا نیست.
اگه عاشق ظاهر کسی بشی شاید اون عشق زیاد دووم نیاره، چون اولا ظاهر پایدار نیست و با افزایش سن دستخوش تغییرات میشه و وقتی ملاک انتخابت که ظاهر بوده دیگه وجود نداشته باشه دیگه یا برحسب عادت داری با طرف زندگی می کنی یا به بن بست میخوری. 
 و دوما اینکه ظاهر یه چیز نسبیه ، یعنی ممکنه بعدا یکی دیگه با ظاهر زیباتر ببینی از قبلیه دل بکنی چیزی که توی جوامع امروزی فراوانه. 
ولی اگه عاشق خصلت های دیگه کسی بشی مثل صداقت ، تفکرات ، اعتقادات ، اخلاق و هزار خصلت زیبای دیگه ، این ها هیچوقت از بین نمیره و با افزایش سن طرف مقابلت هم بیشتر و بیشتر میشه. اینجوری فکر کنم زندگی پایدار و عاقبت بخیری داشته باشین. 
آقای ضربتی به فکر پول پدر زنت نباش که اینجوری باید نقش یک غلام حلقه به گوش رو برای زن و پدر زنت بازی کنی، ضمن اینکه به هر علتی اگه پدر زنت پولش رو از دست داد (مثلا تا دیروز مدیرعامل فلان جا بود با ماهی 50 ملیون امروز گرفتنش انداختنش زندان پولشم گرفتن) اونموقع باید بشینی دو دستی بزنی توی سرت البته اگه خوش شانس باشی تو رو هم با خودش نبرده باشه زندان!

راستی معیارای من یکم شعاری شد یکم مثال بزنم ، مثلا به یه سری چیزای جزئی هم خیلی اهمیت میدم(البته شاید از نظر بقیه جزئی باشه ولی از نظر من خیلی مهمه) ، مثلا از این شبکه های اجتماعی متنفرم اگه ببینم از این فضا مجازی بازاست (صبح تا شب توی تلگرام و موبایل و ... ) یا اگه ببینم حریم خصوصی خودش و بالطبع در آینده خانواده اش رو رعایت نمیکنه اصلا نمیتونم کنار بیام واگر همه اینجوری باشن ترجیح میدم تا آخر عمر مجرد بمانم! 
خلاصه این مثالایی که زدم همش توی همون خط اول به صورت کلی گفتم.

حالا چجوری میشه خصلت های متقابل همین ها رو تو پسرا به خونواده ها توضیح داد که متقاعد بشن؟

[زینبی]

نمیدونم والا زینبی انقدر سخت نگیر
بحث ترشیدگی نیست
ادم باید تو بلوغ کانل بازدواجه
نه در نهایت کودکی
به این چیزا فکر نکن اضطراب میاره
بشین زندگیتو بکن
خودش میاد
مهم اینه تو تشخیص بدی چی خوبه چی بد؟؟؟
که بهش میگن بلوغ فکر

متاسفانه فعلا چندچندتا اومدن وفقط اضطرابش برامون مونده

[vojdan bidar]

حالا چجوری میشه خصلت های متقابل همین ها رو تو پسرا به خونواده ها توضیح داد که متقاعد بشن؟

متوجه سوالتون نشدم اگه میشه توضیح بدین

[زینبی]

خب دخترا هم معیارهایی دارن که  میشه گفت بعضیهاشون با همین هایی که شما گفتین مشترکن
چجوری میشه خونواده ها رو متقاعد کرد که بابا تنها دختر نیست که باید خوب باشه پسرهم باید فلان خصوصیات رو داشته باشه؟

[vojdan bidar]

دیگه غیر از صبحت کردن راه دیگه ای نیست، حالا اگه خودتون از پسش بر میاید مستقیم صحبت کنید با خانواده ، اگه کار خودتون نیست از یک نفر واسطه (یکی که قبولش دارن مثلا چمیدونم فلان فامیل یا فلان آشنا ، یا حتی از این مشاوران ازدواج هم میشه کمک گرفت ، اونها متقاعد می کنند خانواده هارو )
زیادم کارتون سخت نباید باشه ، حالا اگه فرضا یه نفر آمد خاستگاری و معیارهاتون رو نداشت به پدر مادرتون میگین به فلان علت جوابم منفیه ، یا نپسندیدم ، یا یه بهانه یا ... 
با توجه به سنتون فک نمیکنم الان شما توی شرایط فورس ماجور ازدواج باشید که تحت فشار خانواده و محیط باشین که مجبور باشین هر جور شده رضایت بدین . البته اینم بگم ایده آل ها باهم همراه نیست ، اگر کسی اومد خاستگاری و با معیارهای اصلیتون منطبق بود شاید بعضی معیارهاری فرعی تر رو بتونین ازش چشم پوشی کنید مخصوصا معیارهایی که اکتسابی باشه . 
فرضا یکی استقلال مالی از معیارهاشه ، خاستگارش همه معیارهای دیگه رو داره ولی درآمدش کمه و فعلا دخل و خرجش با هم نمیخونه ، این معیار اکتسابیه یعنی در آینده میتونه این نقطه ضعف رو رفع کنه. ولی بعضی معیارها اصلیه ، به این سادگی ها قابل تغییر نیست ، مثلا اخلاق کسی رو شما به ندرت بتونین تغییرات اساسی ایجاد کنید. کلا ملاک رو چیزایی بزارید که الان داره ، مثلا اینطوری لباس میپوشه ، اخلاقش اینطوریه ، وضع مالیش اینطوریه ، طرز تفکرش اینجوریه و ... . نه اینکه ملاک رو چیزایی بزارید که در آینده قراره داشته باشه ، ببینید با این چیزایی که داره میتونید باهاش کنار بیاید یا نه اگه میتونید با این شرایط فعلی باهاش زندگی کنید جواب مثبت بدین، زیاد روی آینده حساب باز نکنید

[vojdan bidar]

ببخشید من قول میدم هفته آینده ان شالله بیشتر بیام توی اینجور بحث ها شرکت کنم ، این هفته خیلی خیلی حساسه برام و فرصت زیادی ندارم. منو ببخشید که الان دیگه از بحث خارج می شم ، چون به شدت استرس میگیرم کارم مونده و فرصتم رو به اتمامه . 
 اگر فراموش کردم هفته آینده برایم یادآوری کنید ، التماس دعا از همگی

[زینبی]

وجدان خان تا همینجاش هم کمک بزرگی بود 
ممنون از همگی که وقت گذاشتین

[شادن]

صبح تون پر از امید و برکت 
زینبم بنظرم جواب این سوال رو خودت میتونی با یه مرورکلی و گذری باورهات بدست بیاری
یه پسر هم مثه منه دختر از ویژگی های فطری و خوب خوشش میاد ن ادا و اصول شاید تو یه مقطع سنی ک سرشار از هیجانه و دوز عواطفش بالاست رو یه سری چیزا مثه لوندی و هیکل و چش و ابرو تمرکز کنه ولی همینکه این مرحله رو رد کنه معیارهاش عقلانی میشه 
ن ک زیبایی براش مهم نباشه ن! بلکه اولویتش از اول میره چندم (مثلا سوم ،چهارم و..)
هیچکس از صداقت، حیا، خوش اخلاقی و خوش زبونی ، عفت و پاکدامنی ، متوکل بودن و اهل تلاش بودن بدش نمیاد زن و مرد هم نداره
شما دوست داری همسرت صادق باشه، مهربون باشه حامی باشه درکت کنه همراهت باشه صبور باشه یه پسر هم انتظاراتی بیش از این نداره
حالا بیا یه نگاه به خودت بنداز ببین اون انتظاراتی ک از همسرت داری چقد تو وجود خودت صادقه ک تو رو شایسته میکنه پسری با اون ویژگی های مدنظرت بیاد خواستگاریت؟
ببین ایا اونقدر صادق هستی ک لایق ی شخص صادق باشی و الی اخر
میدونی زینبم زندگی همش خودسازیه وقتی خودمونو بازبینی کنیم وقتی ببینیم گیر و گرفتمون کجاست و برطرفش کنیم و بدونیم ک این دنیا دارای حساب و کتابه زندگی خیلی شیرین میشه
یه زمانی کل دنیام تو این خلاصه میشد ک با یه پاسدار ک یه ته ریش داره و لباس سبز پاسداری تنشه ازدواج کنم   بعدها ک هی بزرگتر شدم و با ادمای بیشتری رفت و امد کردم و دنیام بزرگتر شد فهمیدم برای شروع ی زندگی معیار داشت و قبل از هر چیزی اون معیارها رو تو وجود خودت ایجادش کنی و بعد از طرف مقابلت انتظار داشته باشی..الان معیارهام به «درک متقابل، صداقت، اعتماد، وفاداری،صبور بودن و خوش اخلاقی، اهل مطالعه بودن و..» شیفت پیدا کردن
زینبم امام خمینی یه صحبت خیلی زیبا دارن راجع به زن ک میگن «قرآن انسان ساز است و این زن نیز هم» بنظر من این زنه ک حتی شوهرشو تربیت میکنه! پس اگر بدنیال اینی ک در کنار همسرت به خدا برسی و یه همسفر تا بهشت نصیبت بشه اول سعی کن خودت رو بسازی و خودت ی همسفر تا بهشت بشی و اونوقته ک شک نکن خدا اونی ک لایقته رو نصیبت میکنه
ببخشید ک طولانی شد اینا تجارب خاله بود ک بعد 29 سال سن بدست آورده
پیر شی خاله

[دریا جون]

وای  مممنونمممم برداراااا 

[زینبی]

مرسی خاله جان که تجربیاتتو در اختیارم قرار دادی
ابجی جان اگه معیارامو تو نسیم خونده باشی میبینی کا تنها چیزایی که واسم اولویت اخرن یکی قیافه است یکی مادیات
ابجی جان من از 14سالگی کل تلاشم این شد که درست زندگی کنم طبق حلال وحرام هایی که خدا گفته عمل کنم تو این مسیر هم کلی بالا پایین داشتم بخاطر خیلی مسائل که از نظر دور اطرافیام ی مسئله ی خیلی ساده بوده کلی فکر کردم حساسیت به خرج دادم واسه همین تو تصمیم های زندگیم اشتباهات زیادی داشتم که بزرگترینشم مربوط به تحصیلمه علتش هم اینه که هنوز نتونستم مطلقا از بندگی خدا خلاص شم ی طرف تصمیم هام شد مسیری که راحت میتونستم به خدا برسم ی طرف شد مسیری که اگه میخواستم وکلی تلاش میکردم به خدا نزدیک میشدم
خیلی ها که دوروبرم هستن سرزنشم میکنن ولی نمیدونن که علت کارای من چیه بگمم شاید براشون خیلی مسخره باشه چون به شدت درونگرام واسه همین با هر شخصی به راحتی نمیتونم کنار بیام
من اساس زندگیمو انسانیت واخلاق قرار دادم انسانیتی که تنها با رعایت گفته های دین میشه بهش رسید به همین خاطر به این نتیجه رسیدم صبر کنم چند سالی بگذره چون تو این سن من خواستگارایی هم که میان حدااکثر 27 یا8 سال باید داشته باشن که کمترن وبیشتر کمتر از 25 سال دارن که باور کن من اصلا نمیدونم چجوری حرفام رو بزنم که متوجه شه
مثال بزنم من میگم اخلاق ولی اونا اخلاق رو فقط مهربون بودن خنده رو بودن عصبانی نشدن و...میبینن ولی من اخلاق  رو تو کل زندگی منظورمه اخلاق تو خانواده اخلاق تو اجتماع اخلاق تو سیاست خلاصه بگم بخواد به اخلاق وانسانیتی که من میگم عمل کنه میشه مومن واقعی
حتما الان فکر میکنی خودم چی مگه رسیدم به همچین جایی ؟نه نرسیدم انتظارم ندارم که طرف مقابلم هم رسیده باشه انتظارم فقط اینه که همچین طرز فکری داشته باشه ،دغدغه ی زندگیش باشه که بشه باهم رسید من سکوی پرتاب نمیخوام ،نمیخوامم برای کسی سکوی پرتاب باشم ...
الان شاید خیلیاتون فکر کنین که حرفای من ی مشت شعاره که سنم بره بالاتر همش یادم میره ولی شعارهای من شده عقایدم که صبح تا شب باهاشون کلنجارر میرم وسعیم اینه عملیشون کنم