1395 مهر 6، 0:05
احساس فسیل بودن بهم دست داد
(1395 مهر 6، 0:57)مهدییار نوشته است: سلام داداش جونایول بابا یه اشنا پیدا شد
خوبی؟
تو کانون منظورته؟
منو یادت نمیاد؟
تو گروه پرواز با هم بودیم ... فک کنم اصفهانی بودی
اوایل هم اسمت یه چی دیگه بود ... توش پسر داشت
من مرد مجاهدم
(1395 مهر 7، 14:44)شاهین 70 نوشته است: یه چیزی مثل خوره افتاده به جونم
(1395 مهر 7، 16:38)خاله شادن نوشته است:ممنون از توجهتون(1395 مهر 7، 14:44)شاهین 70 نوشته است: یه چیزی مثل خوره افتاده به جونم
سلام خاله
اگر اون ی چیز دعوتتون به گناهه و میخواد سوقتون بده به گناه بزنید در گوشش تا بره رد کارش خاله
مرم تو راهه خدمونو تلاش کنیم حفظ کنیم هر چی داریم صدقه سری اقا داریم ایشالا ک کمکمون میکنن و میتونیم خودمونو حفظ کنیم
ی سلام به اقا بدید ایشالا ک ختم به خیر میشه
صلی الله علیک یا اباعبدالله
(1395 مهر 7، 18:12)می توانم نوشته است: سلام به الون عزیز
خانم گل
الون واریور قوی باشید
انشالله دستتون بهتر شه و بتونین برگردین سر ورزش