امتیاز موضوع:
  • 34 رأی - میانگین امتیازات: 4.15
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

انجمن شبانه روزی

Khansariha (116)  این ناهار نیست شکنجه است 
wacko2
سلام

کنکوری ها چی کار کردن؟ 
هر چی بالا پایین کردم اینجا چیزی ننوشته بودن.  17

(1398 تير 15، 11:32)Queen نوشته است: مهرخدا منو با آمبولانس برده دور دور 
حالم که خوب نشد حالت تهوع هم اضافه شد  Khobam 

فکر می کنم مجوز ایشون باید ابطال بشه.  42 
البته اگه جوازی داشته باشن. چون آمبولانس رو کش رفته بودن و این خودش جای بسی شبهه داره.  4chsmu1

پشمک و بستنی و پفک و چیپس و ذرت مکزیکی رو چه جوری با هم خوردید؟ 17


(1398 تير 15، 11:41)رامین.. نوشته است: همیشه برام سواله زمان قدیم که خدمات پزشکی نبود با مشکلاتشون چیکار میکردن؟
درد دندون رو مگه میشه تحمل کرد؟
خیلی سخت بوده اون دوران
البته شاید علمی براش بوده ..


مامانم میگه اون موقع ها هر موقع دندون درد داشتیم، یه چیزهایی رو دندون میذاشتیم که خیلی هم بدمزه بود اما درد دندون رو کم کرد.
صبر می کردیم تا فردا صبح بشه.
فردا صبح به دکتر مراجعه می کردیم.
و دکتر شریف هم بعد از این که اطمینان پیدا کردن کدوم دندون هست، دندون رو می کند. 22

طبیعتاً الان تعداد زیادی از دندون هاشون دندان های واقعی خودشون نیستن.  53258zu2qvp1d9v

(1398 تير 16، 9:21)cornrose نوشته است: میشه لطفا برام دعا کنین؟ Hanghead 

همیشه باید یادمون بمونه درجواب شکستای زندگی یا موقعیتای استرسی خودارضایی کمک کننده نیست Hanghead

وقتی پریشون احوال میشیم یا اعصاب مون خط خطی میشه، خودمون رو به در و دیوار می زنیم تا بلکه آروم بگیریم.
یکی از همین در و دیوار زدن ها هم متاسفانه خ.ا هست.
امیدوارم همه مون راه بلد بشیم.  53


(1398 تير 15، 16:29)عاشق فاطمه زهرا نوشته است: .
.
.
پنج سال شده که داری تلاش می کنی ترک کنی. چی گیرت اومد؟
قد تلاشم ... درست قد تلاشم. قدر تلاشم. حتی بیشتر ...
.
.
.

وَأَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسَانِ إِلَّا مَا سَعَى ﴿۳۹ سوره نجم﴾
و اينكه براى انسان جز حاصل تلاش او نيست

تو این دنیا واقعا به هر کس به اندازه تلاشش بهره میدن.

همین الان من نیت کنم تا ماه دیگه، 50 گیگ فیلم پ.و.ر.ن جمع کنم. (زبونم لال)
سایت ها رو زیر و رو کنم؛ مغازه ها رو بالا و پایین کنم؛ از آدم های اطرافم؛ آشناهای شبکه اجتماعی؛ 50 گیگ رو نمی تونم جمع کنم؟
باور کن من اگه همت کنم 500 گیگ رو هم می تونم جمع می کنم.

اما همین من
الان نیت کنم تا ماه دیگه پاک بمونم؛
مدام فعالیت های مفید - مدام کنار آدم های بهشتی - مدام به خدا فکر کنم - مدام مهارت کسب کنم - مدام آموزش ببینم - مدام شاگرد تربیت کنم
مدام ورزش کنم - قرآن بخونم -  مطالعه کنم - تفریح کنم - ساز بزنم - کار کنم
اصلا جایی برای ناامیدی باقی می مونه که من بخوام تو ذهنم به شکست و لغزش فکر کنم؟ چه برسه به اینکه بخوام تو عالم واقعیت اون رو رقم بزنم؟
ماه دیگه که هیچ تا یک سال دیگه هم پاک می مونم.

ما اگه واقعا قصدمون پاک موندن باشه، ذهن مون این قدر خلاقیت داره که 1000 راه برای ادامه پاکیش و 1000 بهانه برای خوب موندنش پیدا می کنه.
همون طور اگه قصدمون این نباشه، 1000 راه برای سیاهی و تاریکی و 1000 بهانه برای اون پیدا می کنیم.  53258zu2qvp1d9v

ما کانون هستیم تا تلاش کننده باشیم؛ وگرنه اینجا نمی اومدیم و نمی موندیم.  2uge4p4
پس جای هیچ گونه ناراحتی نیست.  Khansariha (69)
البته تلاش کننده هایی که با هدف درست، نیت درست، فکر درست، در راه درست و با اقدام های درست پیش میرن تا به نتیجه های درست برسن.  cheshmak
جکی چان:
萨拉姆如一个巴拉姆萨拉萨拉姆如姆如何拉明

(1398 تير 13، 13:33)سها نوشته است: 45

گل و بلبل و عطر و ... ها هم هدیه مناسبی بود..
دهه.. Swear1

دخترهای کانون خوشگلیاشون برا خودشونه‌. 53258zu2qvp1d9v
قطعا مراقب خوبی هاشون هستن..

ضمن ادب و احترام خدمت شما
آرمین از کردار خود پشیمان بوده و همچنین نادم می باشد.  Hanghead

یکی از همکارهای خانم که خیلی خانم خوبی هستن، چند روز پیش بهم گفت بالاخره برات پیدا کردم!
چند ماهه دخترهای شرکت رو زیر نظر دارم تا یکی مناسب تو پیدا کنم.
گفت این بار یکی رو دیده که مناسب منه.

امروز من رو برد که نشونم بده.
به بهانه ای همدیگه رو دیدیم و سلام و علیکی.

گفت امروز مفصل باهاش حرف زده. بیست و چهار سالشه. اهل فلان جاست. فلان بخش کار می کنه و ...
تو این 4 ماه حضورش تو شرکت، چهارمین نفری بودم که بهش پیشنهاد امر خیر دادم. قرار شد فکرهاش رو بکنه و بعد خبر بده.
آخرش گفت ان شاءالله هر چی که خیره. اما شما هم جای برادرم. تو این سن هنوز دست به صورتش هم نبرده بود. تو این دوره زمونه، دختر این شکلی کجا می خوای پیدا کنی؟

تا به حال در مورد ملاک های ازدواج، به این موضوع فکر نکرده بودم.
الان دارم فکر می کنم واقعاً این موضوع باید جزء ملاک های ازدواج باشه؟
جکی چان:
萨拉姆如一个巴拉姆萨拉萨拉姆如姆如何拉明

 سپاس شده توسط
(1398 تير 12، 23:28)عاشق فاطمه زهرا نوشته است: آرمین با حرفات موافقم
اما با ایده ای که در مورد اروپایی ها داری موافق نیستم.

این آدمای نایسی که می بینی، پاش بیافته از هر گرگ درنده ای هم درنده تر هستند.

وقتی تو خیابون، قدم به قدم دوربین گذاشته ان و اگر خلاف کنی، بابات رو در میارن.

تعجبی نداره که بین خطوط برونن.

نظرت چیه که ما هم دوربین بخریم و تو خیابون ها و ادارات و مدارس و دانشگاه ها دوربین بذاریم؟

اگه واقعاً مشکل اینه، چند درصد از فروش یک روز نفت کشورمون رو به خرید دوربین اختصاص بدیم و عوضش «آدم» بشیم.
عوضش باشخصیت بشیم؛ منظم بشیم؛ متعهد بشیم؛ خوش اخلاق بشیم.
به نظر من که می ارزه.

هر کی پرسید علت متحول شدن کشورتون چی بود؛ هر کی پرسید چی شد یهو رشد و پیشرفت و سازندگی رو درنوردیدید؛
میگیم دوربین خریدیم آقا جان. دوربین.  cheshmak

حتما بهتر از من در جریانی.
تو همین آزادراه های منتهی به تهران، ببین چقدر دوربین وجود داره. اما راننده ها تو همون حیطه دوربین، انسان گونه عمل می کنن و حتی چند متر این طرف تر و اون طرف تر، تبدیل به چیز دیگه ای میشن.

طرح ترافیک داریم. دوربین های مجهز به شناسایی پلاک رو هم داریم. دوربین ها زوج و فرد رو هم تشخیص میدن.
اما چه اتفاقی می افته؟
یه اتوبوس میره جلو و 50 تا ماشین پشت سرش کیپ به کیپ حرکت می کنن که پلاک هاشون خونده نشه.
اتوبوس که 2 دقیقه توقف می کنه کنار. 50 تا ماشین هم پشتش توقف می کنن.  17

قانون طرح ترافیک می ذاریم. 
بعد میگیم کسانی که می خوان طرح ترافیک رو دور بزنن، می تونن طرح ترافیک بخرن. 
یعنی چی؟ یعنی با پول می تونی قانون رو بخری.
قانون واسه بدبخت هاست. تویی که مایه داری قانون رو بخر و لذتش رو ببر. 
تو اروپا هم واقعا برای کنترل آلودگی هوا همین قدر سیستمی فکر می کنن؟ 1

چند وقت پیش ها یکی از همکارام به اون یکی گفت خلاف ملافی داری بده برات پاک کنم.
ما گفتیم مگه میشه؟ حالا قدیم ها میشد. اما الان که دیگه همه چی سیستمیه. از جلو دوربین رد میشی پیامکش برات میاد. همون لحظه تو سایت میری می بینی خلافت ثبت شده. اصلا به فرض که رکوردش رو هم بشه پاک کرد. طرف به چند تا دیتابیس مگه دسترسی داره؟
ما باور نکردیم.
اما شد. 1

یه همکار دیگه دارم سرباز فراریه. گواهینامه هم نداره.
چند ماه پیش داشت تعریف می کرد برامون از خاطراتش که چطور بدون گواهینامه سیر می کنه.
برای اون جنبه افتخار داشت. 22

می گفت 20 ساله راننده است. روزی هم لااقل 4-5 ساعت رانندگی رو داره.
طبیعتاً سالی یک بار یه اتفاقی براش می افته که لازم میشه گواهینامه اش رو به مامور نشون بده.
می گفت تا به حال یک بار هم نشده یه مامور بهش گیر بده و براش مشکل ایجاد کنه. ماشینش رو ببرن پارکینگ یا دستگیرش کنن.
برامون تعریف می کرد که چطور با تراول های اول و دوم و ... و با چه قلق هایی میشه دل ماموران عزیز رو به دست آورد.  4chsmu1
(چیزی که در مورد فرهاد مجیدی دیدی، یه استثناست. چند تا مامور مثل ایشون داریم؟)

پی نوشت:
قصدم زیر سوال بردن ماموران زحمتکش پلیس و یا خدمات ارزشمند ناجا نبود.
مثال های زده شده بهانه هایی بود برای گفتن منظورم.
اونی که می خواد بفهمه هم قطعا می فهمه منظورم چیه.
ما تو بقیه قشرها هم همین شکلی هستیم.
پزشک ها رو ببین. معلم ها رو ببین. مهندس ها و ...

جای دور نرو. من رو نگاه کن. 
تو فقط به من رنگ قرمز تراول رو نشون بده، برات هر اشتباهی رو با هزار استدلال و دلیل تبدیل به درست می کنم.
وقتی بتونم امشب به جای 2 کباب، 3 کباب سر سفره خانواده ام ببرم، چرا این کار رو نکنم؟
مگه من چقدر آدم باتقوا و پرهیزگاری ام؟

همین جا یک ماه حقوق کانونی من رو نده، ببین دیگه اینجا سر می زنم؟
اینجا جون بدم؛ مغزدرد و چشم درد بگیرم؛ آخرش هم به زمین و زمان بدهکار باشم و فحش بخورم؛ که می خوام خیر سرم کار انسان دوستانه برای ترک خ.ا انجام بدم؟ کار خداپسندانه کنم؟ دیوانه ام مگه.
جکی چان:
萨拉姆如一个巴拉姆萨拉萨拉姆如姆如何拉明

 سپاس شده توسط
(1398 تير 17، 14:10)atrisa نوشته است:
(1398 تير 17، 13:28)Queen نوشته است: من الان سه روزه ظهر و شب دارم لوبیاپلو می خورم  22
مامانم قشنگ این یه هفته ای که نیست یه قابلمه بزرررررگ درست کرده گذاشته تو یخچال
Khobam
خب ب فکرت بوده دیگه 4chsmu1
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ناهار آوردم  4
[تصویر:  16985564-6207-l.jpg]


روزهای دیگه که به کنار
ماه رمضون که میشد هوس خیلی چیزا رو میکردم
فلان میوه
فلان غذا
اینو بپزم اونو بپزم
ماه رمضان امسال اما... Hanghead
و روزهای قبلش
و روزهای بعدش
الان حدود سه ماهه که دیگه هوس چیزی نمی کنم
از من چیزی گم شده Shy
 سپاس شده توسط
آقا آرمین من جای شما بودم معرفم رو عوض می کردم نه ملاکهام رو 

خواهرانه می گم، این راه که می روی به ترکستان است! به برادرم گفتیم نفهمید گفت نه اون خوبه شما بدید! اون دست به ابروهاش نزده! الان بعد پونزده سال داره تقاص پس می ده!شما روش فکر کنید


وقتی من بیست سالم شد و هنوز صورت و ابروهام رو دست نزده بودم مامانم دیگه از هیچ برخوردی فروگذار نکرد تا من راضی شم برم آرایشگاه منم در نهایت مجبور شدم قبول کنم
فرهنگ خانواده ی ما اینه 
و چقدر دوستانی داشتم که تا ازدواج چنین کاری نکردن ولی وای به حال رفتارشون! من شرمم می شد که با اونا بچرخم و البته حالمم به هم می خورد از بس که بدچشم بودن و آمار همه رو داشتن ولی در ظاهر اونا متین و موقر من شیطان رجیم


حالا برای اینکه سو تفاهم نشه بگم که اون زمان اصلا نمی دونستم خ.ا چطوریه و یا اصلا با هیچ پسری هیچ کاری نداشتم
که نگیم شما از کجا می دونین از اون شخص بهترید؟

[تصویر:  nasimhayat.png]
 سپاس شده توسط
سلام به آرمین عزیز .. مرد پستهای چالشی ... چالشهایی البته لطیف و دوست داشتنی ..
نمیدونم کجا بودی ولی خوش برگشتی1
 سپاس شده توسط
شمام نظر بدین مرد مجاهد

[تصویر:  nasimhayat.png]
 سپاس شده توسط
#تنها تر از اونی هستم که تصور می کردم ، حس می کنم یه گرامافونم در میان تلفن های هوشمند و پلیرهای نسل جدید!

درد هست ولیکن درمان(طبیب) نیست
[تصویر:  13732895-1576-l.jpg]
طی مراسمی مورچه پروفایل من بعد از گذشت هفت سال بازنشسته شد  bliss
حقوق و مزایا این هفت سال توسط کانون بازنشستگان پرداخت میشه و مورچه ازین به بعد میتونه بره هر جا دوست داره  Muscular
بنده خدا هفت سال بیسکوییت های سنگین رو حمل و نقل میکرد تو شبانه روزی و تاپیک جشن 
این کیک و بیسکووییتای جشنو مورچه جابجا میکرد  53258zu2qvp1d9v
در هر صورت ممنونیم ازش  Khansariha (69)
(1398 تير 17، 21:59)می توانم نوشته است: شمام نظر بدین مرد مجاهد

سلام و عرض ادب مجدد خدمت همگی دوستان، به خصوص خواهران محترم و موقر کانون

اول که، میخوام بپذیرم و بابتش پوزش بخوام که گهگاهی طرز فکرها و بیانهای ما راجع به خواهران، محترمانه و در شانشون نیست .. خب البته داستان مخلوط شدن فکرای اصیل با پیش فرضا و رسمهای نامعقول، نقل امروز و دیروز و من و اون یکی نیست و همیشه بوده و کمابیش همه آدما باهاش مواجه میشن و شاید به اشتباه بیفتن ..
پس اگر از ما اشتباهی در بیانمون یا فکرمون سر زد، اگر لطف کنین به حساب یک لغزش مقطعی بذارین و ما رو ببخشین، محبت میکنین .. به هر حال ممکنه به صورتهای مختلف و بین دسته های مختلف این سوء تفاهما به وجود بیاد و ای بسا بعدش هم حل بشه ... (اینی که گفتم به صحبت آرمین جان ربط نداشت ها .. کلی گفتم .. درباره صحبتش تو "دوم که" عرض میکنم.)

دوم که، فکر میکنم برای خود آرمین هم این مساله جدید بود و به خوبی اومد که از ما نظر بخواد .. پس طبعا خود آرمین در مقام قضاوت شدن یا اصلاح فکر نیست ..

سوم که (به عنوان مقدمه قسمت بعدی حرفم)، بنده، بدون اینکه توصیه ای بخوام به دیگران داشته باشم و صرفا برای شخص خودم، ترجیح میدم معیارهام رو برای کسی که میتونم خوشبختش کنم، دست کم به دو دسته تقسیم کنم؛ دسته اول معیارهای اصولی (شامل معیارهای عقلانی، تناسبی، شرعی و ..) و دسته دوم معیارهای سلیقه ای؛ فکر میکنم مهمه که اگر سلیقه خاصی مدام در ذهنم دور میزنه، اگر قراره همیشگی باشه و با شناختی که از خودم دارم، برآورده نشدنش ممکنه آزارم بده، بهتره نه کتمانش کنم و نه اینکه بخوام در صدد اثبات اصولیش با عقل و شرع و ... بر بیام! کافیه خودم رو به رسمیت بشناسم و بدونم سلیقه های منم تا وقتی که برام مهمن جزئی از منن .. من تشکیل نشدم از یه سری قضایای ریاضی و یک سری گزاره های اعتقادی صِرف .. (البته اینها صرفا چیزیه که برای خودم تجویز میکنم و بر اساس تجربیات گذشته برام صورت بندی شده و البته اگر دوستی بخواد بزرگواری کنه و نظراتم رو اصلاح کنه، کمک خوبی بهم خواهد کرد .. خداوند کمک کنه رضایتش رو دنبال کنیم و همه مون رو هدایت کنه به راههای سلامت ..)

چهارم که، (بنابراین از نظر بنده و طبق دستگاه فکری بنده) مادامی که کسی گزاره هایی رو در حوزه معیارهای سلیقه ای بیان میکنه، به خودی خودش شایسته ملامت نیست .. حالا از بیان جزئیات و اینکه چیا در این دسته قرار میگیرن، صرفنظر میکنم .. یه مثالش همین چیزی بوده که همکار آرمین جان عنوان کرده بودن .. این معیار میتونه برای سلیقه خودشون معتبر باشه .. مگر اینکه اون خانم محترم بخوان نتایج دیگری ازش بگیرن و مثلا به خودی خود، به حیا و پایبندی به شرع و .. ربطش بدن .. که طبعا در این صورت چون وارد حوزه های عقلی و اعتقادی شدن، هم میشه دلایلشون رو پرسید و هم میشه باهاشون وارد بحث شد و موافق یا مخالف بود ..

پنجم که، اگر بخوام به آرمین عزیزم چیزی عرض کنم .. فکر میکنم خانم می توانم و خانم کویین نکته خوبی رو پیرامون تعویض معرف اشاره فرمودن .. البته نه به اون شدت و الزام .. صرفا میخوام بگم که اون اظهار نظر همکار آرمین درباره اون معیار سلیقه ای، معمولا همبستگی داره با یک نوعی از دیدگاه که در ارزیابیهاش، به برخی مسایل ظاهری وزن نسبتا بیشتری میده ..
از طرفی با شناختی که از آرمین برامون حاصل شده .. ممکنه با وزن دهیهای آرمین کاملا سازگار نباشه ..

نتیجه اول اینکه، آرمین میتونه در عین اینکه حرفهای همکار محترمشون رو دریافت میکنه، به نظرات ایشون اکتفا نکنه .. خصوصا که فرصت شناخت مستقیم هم براش فراهمه
نتیجه دوم اینکه، اگر بنده هم صرفا بخوام نظر و سلیقه خودم درباره اون نکته ای که همکارشون اشاره فرمودن رو بگم .. باید بگم که در وزن دهی من هم این نکته به خودی خودش سهم چندانی نداره و نکات مهم داستان، در جای دیگری رقم میخوره .. همونطور که دوستان بزرگوار دیگر هم به همین نکته اشاره فرمودن ..


ممنون که حرفام رو خوندین1
سلام
دو تا نکته رو بگم ..
اولی خطاب ب دخترای گل کانون..
همون طور ک آقای مجاهد گفتن سلیقه و ملاک شخصی رو نمیشه بهش ایراد گرفت.. پس فکر نکنیم ب ماهایی ک قبل تاهل دست بردیم تو صورتمون توهینی شده خدای نکرده..
شاید منظور اون خانم رنگی رنگی نبودن اون دختر و حیای ک داره بوده..دیگه این ب ذهنش رسیده ک بگه..



کسی مثل آرمین قطعا معرف ها و معرفی هاشون رو بررسی میکنه و با دقت انتخاب ان شاءالله..

و
نکته دوم‌خطاب ب آقا آرمین..و دخترکی نازنین کانون..
منظور من از دعوای تلویحی ک کردم این بود ک بیایم شان و جایگاه و انتخاب و اولویت دخترا رو نقاشی و خودآرایی نبینیم..
دختر یعنی رشد.. یعنی ی دنیا ظرافت و لطافت و قشنگی ذاتی.. ک زیبا بودن و زیبا سازی جز وجودش هست منتها ب جا و ب اندازه و صحیح..


حالا دیگه نمیخوام اطاله کلام کنم.. فقط این ک خواستم بگم دم دستی در مورد اولویت علاقه شون فکر نکنیم..یا لااقل دنبال جهت دهی بهش باشیم..
ببخشین.. Hanghead

و

برای ازدواج حیا و نجابت و خودنما نبودن دختر خانم قطعا ملاک مهمی هست.. اما دست نبردن تو صورتش مصداق خوبی برای این مهم نیست..

ان شاءالله خوشبخت و عاقبت ب خیر و سلامت باشین..
یاعلی.
[تصویر:  07c49977111e42a28fd6.jpg]

نقل قول: فکر می کنم مجوز ایشون باید ابطال بشه.  [تصویر:  p.gif] 
البته اگه جوازی داشته باشن. چون آمبولانس رو کش رفته بودن و این خودش جای بسی شبهه داره.  [تصویر:  4chsmu1.gif]

پشمک و بستنی و پفک و چیپس و ذرت مکزیکی رو چه جوری با هم خوردید؟ [تصویر:  17.gif]

65 من گواهینامه هم ندارم چ برسه مجوز، ولی یه پارتی کلفت داشتم که سوئیچ رو بهم داد گفت هر وقت دلت خواست برو آمبولانس بردار بچه ها رو بگردون و دور دور کنید، اسمشونم نمیتونم بگم کله گنده ان اما ملقب به ر.ه هستن.

تازه تازه مظلومیت کوئین رو گولشو نخورید همه پوستا و جلدای خوراکیا رو زیر صندلی راننده قایم کرد می تونید به اقای اراده بگید بره اونجا رو بگرده میبینه همه شواهد با اثار انگشت کوئین در این جنایت تنها خوری موجود هست. Nevisandeh

و از همه مهمتر من خیلی دختر خوب و مظلومیم  Khansariha (40) فقط دوست ناباب منو به این راه کشوند consoling2
[تصویر:  Untitled_2.png]
ر.ه کیه ؟
رامین نقطه ؟
 سپاس شده توسط
امضای حاج آقا اراده چه زیبا شده .. به به
"ه"ش رو نمیفهمم ..
حاج آقا آرمین کجا رفتن پس؟ رفت توی عمق برادرمون؟! .. خداوند کمکش فرماید ..

خواهران چی شدن؟ .. به خیر گذشت قضیه معرف؟ تبرئه شدن بنده خدا؟
 سپاس شده توسط


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان