1398 دي 2، 23:45
ویرایش شده
امروز رفته بودم پمپ بنزین یه آقای میانسالی واییستاده بود رو سکو داشت پول فروش بنزین رو جمع میکرد
یه بنده خدایی اومد 10 لیتر بنزین زد شد 30 هزار تومن ؛ بدون اینکه پول بنزین رو بده گازش رو گرفت و فرار کرد رفت
کارگر پمپ بنزین بنده خدا دیگه نمیدونست چیکار کنه میگفت باید این پول رو از جیب خودم تحویل بدم . ناراحت بود و همینجور داشت غر میزد . از زمین و زمان شاکی بود .
همزمان با این جریان یه نفر دیگه هم بود یه پسر تقریبا 25 ساله ؛ یه بنز e350 خیلی خوشگل داشت . 70 لیتر بنزین سوپر زد شد 245 هزار تومن .
کارتخون رو گرفت و کارت کشید . گفت پدر جان یکم هم انعام براتون اضافه کشیدم این ضرری که کردین جبران شه
کارگر وقتی کارتخون رو دید تو یه لحظه از حالت عزا تبدیل شد به حالت عروسی
من اول فکر کردم نهایت اون 30 هزار تومن رو اضافه تر کشیده بعد فهمیدم بجای 245 هزار تومن 400 هزار تومن کارت کشیده .
وقتی ذوق اون کارگره رو دیدم انقدر حال کردم ؛ تو یک لحظه گل از گلش شکفت . خیلی خوب بود این صحنه . خیلی حس خوبی گرفتم از خوشحالی اون کارگر
از رفتار این پسره خیلی خوشم اومد ؛ یه جوون خیلی خوشتیپ و خوش اخلاق .
من قطعا اگر روزی ثروتمند بشم این شکلی میشم
کلا کمک کردن به دیگران خیلی قشنگه
همیشه یکی از بزرگترین فانتزیام از دوران طفولیت تا الان این بوده که انقدر ثروتمند بشم بتونم بزرگترین مرکز خیریه دنیا رو افتتاح کنم
خدا رو چه دیدی شاید یه روزی شد .
خدا رزاقه و بسیار روزی دهنده .
تاخودت کاری نکنی چیزی تغییر نمیکنه ..