1399 آذر 27، 11:35
دیشب خواب دیدم خانم یاقوت بن شدن
نقل قول: دونفر از کاربرای عادی هم همراه شما بن شده بودن
(1399 آذر 27، 11:40)مهدوی نوشته است:(1399 آذر 27، 11:35)جناب خان نوشته است: سلام
دیشب خواب دیدم خانم یاقوت بن شدن
چه خواب خوبی
شوخی کردم
ولی واقعاً ممکنه رؤيای صادقه باشه؟
(1399 آذر 27، 11:44)جناب خان نوشته است:(1399 آذر 27، 11:40)یاقوت نوشته است:(1399 آذر 27، 11:35)جناب خان نوشته است: سلام
دیشب خواب دیدم خانم یاقوت بن شدن
دلیلش معلوم نبود؟
دونفر از کاربرای عادی هم همراه شما بن شده بودن که اسمشون محو بود تو خواب
دلیلشو نمیدونم
نقل قول: تولد آقا مهدی مبارک باشهممنون مرد مجاهد
(1399 آذر 27، 12:30)mahdimontazer نوشته است: میگم خانم یاقوت بد نیست شادشاد بدون سرپرست بمونه،
جانشینتون رو تعیین نمی کنید؟
نقل قول: جانشین؟؟؟این الان منظورتون آقا رامین بود؟
جانشین نیاز نداریم
(1399 آذر 28، 0:10)ماجراجو نوشته است: سریع بیاید اینجا
این سریال در خود کانون پیدا کردم
مستند واقعی
تک تک کلماتش واقعی و حقیقته
بچه ها تا قسمت اخر نگاهش کنید
(1399 آذر 28، 8:48)مرد مجاهد نوشته است: و سلاااااااااام
صبح همگی بخیر
خب از قطب شمال و جنوب چه خبر؟
بالا برفه هنوز؟ .. یادش بخیر قبلاها تو کانون چنتا همدانی داشتیم .. اون موقع برا من همدان سمبول خبر برف بود تو کانون ..
الان دیگه رفتیم در طولهای جغرافیایی بالاتر و برفها هم سنگینتر
خانم شادن شما هم درگیر سیل شدید .. :(
آرمین ناراحت شد از من؟ .. بن نکنتم ...
وامم عقب نیفته .. من برم ته صف یعنی؟ (حالا صف چی رو دقیقا نمیدونم .. دیدیم صفه گفتیم وایسیم یه قیچیای قوریای چیزی بگیریم .. البته شما دهه هفتادیها یادتون نمیاد زمان جنگ رو)
نقل قول: مجاهد، بفرما برو ته صف. صف روغن نباتیه.