امتیاز موضوع:
  • 34 رأی - میانگین امتیازات: 4.15
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

انجمن شبانه روزی

نقل قول: پ ن 7 : دیشب فکر میکردم تولد کی آذرماهه دیدم اولین تولد 17 آذر هست و بعدش یاد کانون افتادم که قبل از 17 تولد داریم . ولی کاش امروز فردا ی تولدی بود تبریک میگفتیم  [تصویر:  khansariha%20(2).gif] احیانا آذرماهیی داریم ک از تولدش خبر نداشته باشیم ؟ [تصویر:  65.gif]
سلام 302
تولد من دیروز بود 65
خیلی ساده ای اگه فکر میکنی خدا یه سختیی که بهت میده توانشو بهت نمیده 53258zu2qvp1d9v..


{♡یوقتایی خودتو مرور کن!!
نکنه زوم کنی رو غمای دلتو،
بارون ِ عشق ِ خدا رو به فراموشی بسپری.؟!
مرور کن خودتو...⚘}♡ 53 


یاد همان جمله افتادم که خوانده بودم:

چه دلیلی بالاتر از لبخند مهدی فاطمه(عج) برای ترک گناهی که دلش را میلرزاند 53258zu2qvp1d9v
 

نوع دیگر بین جهان دیگر شود...این زمین و آسمان دیگر شود 49-2

خدای یک تریلیون ستاره اسمم رو میدونه و تقدیری فقط برای من داره که روزی ازش سر در میارم(:
(1400 آذر 2، 17:52)rahayii نوشته است:
نقل قول: پ ن 7 : دیشب فکر میکردم تولد کی آذرماهه دیدم اولین تولد 17 آذر هست و بعدش یاد کانون افتادم که قبل از 17 تولد داریم . ولی کاش امروز فردا ی تولدی بود تبریک میگفتیم  [تصویر:  khansariha%20(2).gif] احیانا آذرماهیی داریم ک از تولدش خبر نداشته باشیم ؟ [تصویر:  65.gif]
سلام 302
تولد من دیروز بود 65

سلام تولدتون مبارک 2uge4p4 ان شالله بهترین هدیه رو از خدا بگیرید تو سال جدید   Confetti و چقدر این عکس نوشته خوب بود هیچ چیز بهتراز زیارت عاشورا با صدای اقای فرهمند آزاد نمیشه ‍‍‍پیشنهاد میکنم  اپلیکشن زیارت عاشورای صوتی رو داشته باشین و شبا قبل از خواب با صدای فرهمند گوش بدید و از هرگونه گناه دور بشید التماس دعا 53
(1400 آذر 2، 14:20)AtrisA نوشته است: اینم ناهار امروز ب حساب مدیر کل ک مدت طولانی ای هست از بیف استتتراگانوووفشون خبری نیست یا فسنجون و اینا clapping رفتم اسم مدیر و دادم براتون ناهار گرفتم  4chsmu1

سلام
دست شما درد نکنه.

ناهار به نظر ناهار خوبی بود 42 حیف که من دیر رسیدم. ظرف‌ها هم مونده بود نشسته.  vayy  خودم شستم‌شون.

غذا با نام من اما بدون من. چگونه می‌شود آیا؟  53258zu2qvp1d9v


عکس غذا رو دیدم یاد غذای دسته‌جمعی افتادم.
الان دو ماهه که به خاطر رژیم غذاییم انفرادی غذا می‌خورم.

اومدم بگم محروم بودم از غذا خوردن همراه خانواده.
بعد یادم افتاد که خب همچین محرومیت هم نبوده. همین‌که تو این دو ماه اعصاب‌خردی‌های سر میز ناهار و شام رو تجربه نکردم واقعا خوب بوده.
این بخشش می‌چربیده به اون دورهمیه. هر دوش رو که باهم نمیشه داشت. 53258zu2qvp1d9v

کلا تو زندگی همه چیز رو نمیشه باهم داشت. مدام باید از یکی به خاطر دیگری بگذری و مدام باید سبک سنگین کنی کدومو نگه داری و کدومو از دست بدی.

البته تو گفتنش ساده است؛‌ تو عمل که آدم می‌افته، لنگ می‌زنه.

خیلی وقت‌ها هم باورش نداریم. اعتقاد قلبی نسبت بهش نداریم. معلومه که انجامش هم نمیدیم.

مثلا برنامه‌ می‌ریزیم که به حول و قوه الهی از فردا 3 ساعت درس بخونیم. 3 ساعت درس خوندن رو می‌خوایم به دست بیاریم. اما مشخص نمی‌کنیم که در عوض چی می‌خوایم از دست بدیم. از سهم یه چیزی تو زندگی‌مون باید کم کنیم که به اون یکی اضافه کنیم. چه 3 ساعتی رو می‌خوایم از دست بدیم؟ 3 ساعت از شبکه‌های اجتماعی می‌خوایم کم کنیم؟ 3 ساعت از تلویزیون دیدن؟ 3 ساعت از فیلم دیدن؟ 3 ساعت از تو خیابون چرخیدن؟ از چی؟

توی پاکی هم دقیقا همین مدلی مصداق داره.
و باید دقیق و موشکافانه خودمون رو بررسی کنیم که چی رو باید حاضر شیم از دست بدیم تا به جاش پاکی رو به‌دست بیاریم؟
تا از دست ندیم، چیزی هم به‌دست نمیاریم.

شبکه‌های اجتماعی‌مون رو باید از دست بدیم؟ دوست‌های بدمون رو باید از دست بدیم؟ قندشکن و محتواهای بدمون رو باید از دست بدیم؟ تا دیر وقت بیدار موندن رو باید از دست بدیم؟ تنبلی و وقت تلف کردن و خشم و غر زدن و وسواس و استرس و افسردگی رو باید از دست بدیم؟

از دست دادن خیلی سخته. هر مدلش. حتی بدترین چیزهایی که به هیچ دردمون نمی‌خورن هم از دست دادن‌شون سخته.
مغزی که از افسردگی کردن مدام پاداش گرفته، راحت نیست تغییر دادنش.
کسی که به پاداش ناشی از خشم خو گرفته، راحت نیست تغییر عادت دادنش.
ساعت‌ها پرسه زدن بی‌هدف تو نت راحت نیست ترک کردنش.
ساده نیست دل کندن از محتوای مستهجنی که سلول به سلول مغز رو احاطه کرده.
اما باید مرد بود و تغییر داد؛ هر چی رو که باید تغییر داد.

همه چیز رو نمیشه باهم داشت.
تا از دست ندیم، چیزی به دست نمیاریم.  53258zu2qvp1d9v
جکی چان:
萨拉姆如一个巴拉姆萨拉萨拉姆如姆如何拉明

نقل قول: ناهار به نظر ناهار خوبی بود [تصویر:  p.gif] حیف که من دیر رسیدم. ظرف‌ها هم مونده بود نشسته.  [تصویر:  vayy.gif]  خودم شستم‌شون.

غذا با نام من اما بدون من. چگونه می‌شود آیا؟  [تصویر:  53258zu2qvp1d9v.gif]

سلام ، آقا آرمین یادم نمیاد آخرین بار کی اینجا پست گذاشته بودین و من جواب دادم  Gigglesmile 
احتمال میدم همون موقعی باشه ک رب انار خریده بودین و بحث فسنجون بود  4chsmu1 

ناراحت شدین ؟!  106 
عاغا ناراحتی نداره ک  4chsmu1 این فسنجون مخصوص شما و البت باز با پول شما 4 
چون نمیخواستیم مزاحم بشیم کسی رو خبر نکردیم  65 4 ( وی با خود فکر میکند : آخه مگه دیوونه ایم برا سبزی قرمه شریک پیدا کنیم 19  4chsmu1 )

[تصویر:  fo5.jpg]

 
نقل قول: الان دو ماهه که به خاطر رژیم غذاییم انفرادی غذا می‌خورم.

اگر کسی بهتون گوشزد میکنه ک مثال ماست غذاتون مونده و کم خوردین یا بعد از دیدن بشقاب خالی میفهمه گرسنتون بوده و حواسش هست پس تنها نیستین ک  53258zu2qvp1d9v 
قطعا هم تنها نیستین و همه حواسشون بهتون هست  49-2
البت جملات بعدی پستتون و ک خوندم فهمیدم ک هدف این نوشته چیه ، ولی راستش این انفرادی غذا خوردن سخته . من خیلی وقت ها تنهام و ی مدتم ک مریض شدم کلا تنهاتر شدم و تنهایی غذا خوردن ی کوچولو حس و حالش فرق داره ‌. ی روز ک غذا رو برگردوندم و بعدش ازم گله میکردن اونجا ب نظرم رسید ک میتونم ابنطور فکر کنم ک در ظاهر تنها غذا میخورم ولی بیرون از اتاقم و در این ساعتی ک از وقت غذاشون هم گذشته و منتظر من هستن پس اصلا تنها نیستم ‌.



 
ی چیزی بگم تعجب کنید : ) 
25 نوامبر 2020 مشابه همین پست رو تو یکی از تاپیک ها ارسال کردین و من اسکرین برداشته بودمش . اتفاقا دیشب میخوندمش . 
فردا هم 25 نوامبر 2021 هست . ی لحظه تعجب کردم از همزمانی  53258zu2qvp1d9v
اونجا مثال زده بودین ک الان ک شما اینجا پست ارسال میکنید تاپیک های دیگه حضور ندارین . یا وقتی اینجا هستین ده تا جای دیگه نیستین و غیره Khansariha (56)
این نوشته های شما خیلی ارزشمنده . من تعداد زیادی از پست هاتون و تو آرشیوم نگه داشتم و ازشون استفاده میکنم . مرسی ک برامون وقت میذارین و مینویسید  302 49-2

و در مورد جمله اخر ، من هرموقع اذیت میشم از اینکه نمیتونم همزمان چندین موردی ک مد نظرم هست و داشته باشم همش با خودم تکرار میکنم ک فلان چیزو از دست دادم تا فلان مورد و ب دست بیارم .پس اگر از دست دادمش حتما باید از جان دل رواین مورد تمرکز کنم تا ب دست بیارمش چون بهایی پرداخت میکنم براش . 
چه همزمانی جالبی 
این مدت داشتم به بهای چیزهایی ک دارم و چیزهایی ک از دست دادم فکر میکردم 

و قطعا همینه چیزی رو که بدست میاریم اندازه بهایی که میدیم ارزشمند هست ؟
سوال و دغدغه این روزهای منه 



چیکا از یه دختر آروم حرف گوش کن چندوقتیه تبدیل شده به دختری که میتونه حرف و نظر شخصیش رو هم بزنه و خب این برای اطرافیانم که همیشه جواب مثبت به خواسته هاشون میدادم سخت و سنگینه 
و باعث شده که طردم کنن و ترکم کنن 
برام درد داره جای خالیشون 

اما دارم فکر میکنم که بهاش چقدر میتونه سخت باشه اینکه بتونم نظر شخصیمو داشته باشم اما اون ادمها برن و نباشن
او که حافظ توست هرگز نخواهد خوابید ...

2uge4p4 Khansariha (69) 2uge4p4
(1400 آذر 3، 23:31)AtrisA نوشته است:
نقل قول: ناهار به نظر ناهار خوبی بود [تصویر:  p.gif] حیف که من دیر رسیدم. ظرف‌ها هم مونده بود نشسته.  [تصویر:  vayy.gif]  خودم شستم‌شون.

غذا با نام من اما بدون من. چگونه می‌شود آیا؟  [تصویر:  53258zu2qvp1d9v.gif]

سلام ، آقا آرمین یادم نمیاد آخرین بار کی اینجا پست گذاشته بودین و من جواب دادم  Gigglesmile 
احتمال میدم همون موقعی باشه ک رب انار خریده بودین و بحث فسنجون بود  4chsmu1 

سلام
بله فکر کنم همون موقع بود.   128fs318181
راستی قرار بود نتیجه رب انارها رو بگم. اونی که از شمال گرفتیم دقیقا همونی شد که می‌خواستیم. مثل اسید می‌مونه. 17
اما اونی که از شمال غربی کشور گرفتیم ملس شد.

نقل قول: ناراحت شدین ؟!  106 
عاغا ناراحتی نداره ک  4chsmu1 این فسنجون مخصوص شما و البت باز با پول شما 4 

دست شما درد نکنه.  49-2

یادش بخیر اون زمان‌ها پنجشنبه‌ها اخبار هفتگی می‌گذاشتید و منم سرو غذا داشتم.  53258zu2qvp1d9v


نقل قول: اگر کسی بهتون گوشزد میکنه ک مثال ماست غذاتون مونده و کم خوردین یا بعد از دیدن بشقاب خالی میفهمه گرسنتون بوده و حواسش هست پس تنها نیستین ک  53258zu2qvp1d9v 
قطعا هم تنها نیستین و همه حواسشون بهتون هست  49-2

بله درسته. بالکل مادرم تهیه می‌کنن غذا رو و حواس‌شون هست.   128fs318181

نقل قول: البت جملات بعدی پستتون و ک خوندم فهمیدم ک هدف این نوشته چیه ، ولی راستش این انفرادی غذا خوردن سخته . من خیلی وقت ها تنهام و ی مدتم ک مریض شدم کلا تنهاتر شدم و تنهایی غذا خوردن ی کوچولو حس و حالش فرق داره ‌. ی روز ک غذا رو برگردوندم و بعدش ازم گله میکردن اونجا ب نظرم رسید ک میتونم ابنطور فکر کنم ک در ظاهر تنها غذا میخورم ولی بیرون از اتاقم و در این ساعتی ک از وقت غذاشون هم گذشته و منتظر من هستن پس اصلا تنها نیستم ‌.

ان‌شاءالله که همیشه سلامت باشید و اطراف‌تون هم شلوغ پلوغ.  49-2

من خیلی دوست داشتم یه خانواده گرم داشتم. از اون‌ها که توش کلی حس و حال خوب رو تجربه کنم.
اما خب نشد و نیست.
تنهایی فقط به این نیست که چند نفر دور و ورت باشن. ممکنه آدم هر وعده غذاییش رو با ده نفر بخوره اما بازم تنها باشه.  53258zu2qvp1d9v


 

نقل قول: ی چیزی بگم تعجب کنید : ) 
25 نوامبر 2020 مشابه همین پست رو تو یکی از تاپیک ها ارسال کردین و من اسکرین برداشته بودمش . اتفاقا دیشب میخوندمش . 
فردا هم 25 نوامبر 2021 هست . ی لحظه تعجب کردم از همزمانی  53258zu2qvp1d9v
اونجا مثال زده بودین ک الان ک شما اینجا پست ارسال میکنید تاپیک های دیگه حضور ندارین . یا وقتی اینجا هستین ده تا جای دیگه نیستین و غیره Khansariha (56)
این نوشته های شما خیلی ارزشمنده . من تعداد زیادی از پست هاتون و تو آرشیوم نگه داشتم و ازشون استفاده میکنم . مرسی ک برامون وقت میذارین و مینویسید  302 49-2

عجیبا غریبا.
کاش می‌گفتید آرشیو میشن لااقل 4 تا حرف به‌دردبخور می‌نوشتم.  vayy
شما لطف دارید.


نقل قول: و در مورد جمله اخر ، من هرموقع اذیت میشم از اینکه نمیتونم همزمان چندین موردی ک مد نظرم هست و داشته باشم همش با خودم تکرار میکنم ک فلان چیزو از دست دادم تا فلان مورد و ب دست بیارم .پس اگر از دست دادمش حتما باید از جان دل رواین مورد تمرکز کنم تا ب دست بیارمش چون بهایی پرداخت میکنم براش . 
اینم یه دیدگاه خیلی خوبه برای این‌که روی هدف‌مون متمرکز بمونیم. عالی.  Khansariha (69)


یادتونه یه زمانی نوشتید:
(1398 مهر 19، 1:24)AtrisA نوشته است: پ ن: خدایی شاد شاد برا خودمه یعنی خیلی دوسش دارم ولی خب مدیر شاد شاد شدن بیکاری میخواد ک من ندارم و شرمنده میشم وگرنه ب زور از مدیر میگرفتمش.

تو اون دوره، تایم مدیریت رو نداشتید. مدیر نبودید. به جاش پیگیر چیز دیگه‌ای بودید و جای دیگه تمرکز داشتید. به چیزهای دیگه می‌رسیدید.
بعد مدیر شادشاد شدید. به خاطرش حتما چیزهایی از دست دادید و چیزهای دیگه به دست آوردید.

کل زندگی ما همین مدلیه. از دست دادن و به دست آوردن. یه چی میدیم، یه چی دیگه می‌گیریم.

به قول شما فقط حداقل کاش تمرکزمون باشه روی چیزهایی که می‌خوایم به دست بیاریم. تا به جایی برسیم. نه این‌که صرفاً از دست‌دهنده باشیم.  53258zu2qvp1d9v

و
اینم یادتونه:
(1398 بهمن 6، 0:54)AtrisA نوشته است: کاش یکی بود و با خلاقیت هاش ی کمکی میکرد بهمون.مثلا یکی ک تاپیک های جذاب پارازیت یا اون کار جذاب نشریه ۹۰ روزه کانون و راه بندازه Hanghead من بلد نیستم:(

بلد نبودید.
اما علاقه داشتید. وقت گذاشتید. یادش گرفتید و به دستش آوردید.
نتیجه‌اش هم شد نشریجات

کاش همه‌ی ما همه‌ی ما آدم‌های دنیا به این درک می‌رسیدیم که به جای کاش کاش گفتن‌ها بریم دنبال چیزی که علاقه داریم. براش تلاش کنیم و به دستش بیاریم. توی مسیر کلی رنج می‌کشیم. رنج از دست داده‌ها رو به جون بخریم تا لذت و شادی به دست آوردن‌ها به جان‌مون بشینه.  Khansariha (69)
جکی چان:
萨拉姆如一个巴拉姆萨拉萨拉姆如姆如何拉明

(1400 آذر 4، 1:57)chika نوشته است: چه همزمانی جالبی 
این مدت داشتم به بهای چیزهایی ک دارم و چیزهایی ک از دست دادم فکر میکردم 

و قطعا همینه چیزی رو که بدست میاریم اندازه بهایی که میدیم ارزشمند هست ؟
سوال و دغدغه این روزهای منه 

چقدر خوبه که چنین دغدغه‌هایی دارید.

خیلی وقت‌ها با یه تغییر و تحول اساسی تو افکارمون مواجه میشیم و همون‌ها میشن یه سبک زندگی جدید.
سبک زندگی که مناسب خودمونه. شخصیه اما دوست‌داشتنی.  128fs318181


نقل قول: چیکا از یه دختر آروم حرف گوش کن چندوقتیه تبدیل شده به دختری که میتونه حرف و نظر شخصیش رو هم بزنه و خب این برای اطرافیانم که همیشه جواب مثبت به خواسته هاشون میدادم سخت و سنگینه 
و باعث شده که طردم کنن و ترکم کنن 
برام درد داره جای خالیشون 

اما دارم فکر میکنم که بهاش چقدر میتونه سخت باشه اینکه بتونم نظر شخصیمو داشته باشم اما اون ادمها برن و نباشن

من این جوری بهش نگاه می‌کنم.

فکر می‌کنم وقتی که اطرافیان نمیذارن من، «من» باشم و بهم آسیب وارد می‌کنن،
حق دارم تا جایی که بهشون آسیب نمی‌زنم و تا جایی که از دایره‌ی اخلاق خارج نمیشم، نظر شخصیم رو بگم و اون جوری که خودم دوست دارم زندگی کنم.

حتما طرد میشم و حتما هم ناراحت میشن.
اما در عوض، من می‌تونم «من» باشم.
اون از دست دادنه، می‌ارزه به این به دست آوردنه. 1

فقط قبلش مطمئن میشم اون منی که دوست دارم باشم «من درستی» هست که اشتباهی آدم‌هایی رو از زندگیم بیرون نکنم.
آدمی رو که بیرون کنیم، به راحتی نمی‌تونیم برش گردونیم.  53258zu2qvp1d9v
جکی چان:
萨拉姆如一个巴拉姆萨拉萨拉姆如姆如何拉明

نقل قول: پ ن 5 : خواب دیدم تو کانون جشن عروسی گرفتیم و یکی داره تشکر میکنه همش ک مرسی قسمت شما و از این حرف ها  [تصویر:  65.gif]  ولی اسمش و ندیدم [تصویر:  1055.gif]. از متقاضیان این کار خیر ک دلشون میخواد ، تصمیمش و دارن و حتی قدم در راه هم گذاشتن دعوت بعمل می آید تا سریع تر اطلاع رسانی کنند حداقل یکم خوشحال بشیم بین این روزمرگی ها  [تصویر:  khansariha%20(69).gif] [تصویر:  4chsmu1.gif]

جالبه 4fvfcja
هرکی پیام بخونه  فکر میکنه کانون  اسم یک تالاره  و عروسی بوده Khansariha (13)
آقا آرمین آقا رامین یا آقا هادی  یا (مهدوی 4fvfcja ) پیش قدم شدن Smiley-face-biggrin
نقل قول: کاش روز از ساعت ده شروع میشد
یه پیشنهاد 
ساعت خونتون ۴ ساعت ببرش جلو 4fvfcja
۱۰ صبح تازه آفتاب طلوع میکنه 2uge4p4 به به 4fvfcja

نقل قول: پ ن 7 : دیشب فکر میکردم تولد کی آذرماهه دیدم اولین تولد 17 آذر هست و بعدش یاد کانون افتادم که قبل از 17 تولد داریم . ولی کاش امروز فردا ی تولدی بود تبریک میگفتیم  [تصویر:  khansariha%20(2).gif] احیانا آذرماهیی داریم ک از تولدش خبر نداشته باشیم ؟ [تصویر:  65.gif]
 من فقط تولد برادر محسنین و خودم آذره ولی دقیقش اطلاع ندارم
خدا شانس داده بود وگرنه من ۱۳ آذر عدد نحس بدنیا نحس می اومدم 63 Gigglesmile
تولد بروسلی هم شنبه است 6

نقل قول: یادش بخیر اون زمان‌ها پنجشنبه‌ها اخبار هفتگی می‌گذاشتید و منم سرو غذا داشتم.  [تصویر:  53258zu2qvp1d9v.gif]
آقا آرمین  خیلی ها هنوز سر قضیه  غذا های طوفان  حسادت میوزرن  65 4fvfcja
(1400 آذر 4، 17:06)تاج نوشته است:  من فقط تولد برادر محسنین و خودم آذره ولی دقیقش اطلاع ندارم
خدا شانس داده بود وگرنه من ۱۳ آذر عدد نحس بدنیا نحس می اومدم 63 Gigglesmile

هر سیزدهی که نحس نیست که. من خود آن سیزدهم.  4chsmu1
تولدت پیش‌پیش مبارک.  317
ما رو هم مراسم تولدت دعوت کن. با پروتکل‌های بهداشتی حضور به هم می‌رسانیم.  6



نقل قول:
نقل قول: یادش بخیر اون زمان‌ها پنجشنبه‌ها اخبار هفتگی می‌گذاشتید و منم سرو غذا داشتم.  [تصویر:  53258zu2qvp1d9v.gif]
آقا آرمین  خیلی ها هنوز سر قضیه  غذا های طوفان  حسادت میوزرن  65  4fvfcja

خاطرات رو زنده کردی. 
چند تا بیف استراگانوف و پیتزا و پنه آلفردو که دیگه حسادت نداره. آخه چرا؟  4chsmu1
جکی چان:
萨拉姆如一个巴拉姆萨拉萨拉姆如姆如何拉明

نقل قول: سلام
بله فکر کنم همون موقع بود.   [تصویر:  128fs318181.gif]
راستی قرار بود نتیجه رب انارها رو بگم. اونی که از شمال گرفتیم دقیقا همونی شد که می‌خواستیم. مثل اسید می‌مونه. [تصویر:  17.gif]
اما اونی که از شمال غربی کشور گرفتیم ملس شد.


سلام ، قسمت نبوده هم صحبتی با شما  Hanghead 49-2
ــــــــ
من اون سری یادم نیست گفتم یا نه ! ولی میخواستم بنویسم ک از شمال غرب رب نخرید  65 آخه اینجا ک رب نداره . خیلی هم تعجب کرده بودم . از این طرف فقط عسل و سیب و شیرینی های مخصوص و نقل ک مخصوص ارومیه هست میشه اعتماد تام کرد و خرید  4chsmu1

کباب بناب و آش دوغ هم یادم نره Gigglesmile

ــــــــــــــــــ

نقل قول: یادش بخیر اون زمان‌ها پنجشنبه‌ها اخبار هفتگی می‌گذاشتید و منم سرو غذا داشتم.  [تصویر:  53258zu2qvp1d9v.gif]

53258zu2qvp1d9v
زمان زود میگذره  53258zu2qvp1d9v 

ــــــــــــــــــــــــــ

نقل قول: من خیلی دوست داشتم یه خانواده گرم داشتم. از اون‌ها که توش کلی حس و حال خوب رو تجربه کنم.
اما خب نشد و نیست.
تنهایی فقط به این نیست که چند نفر دور و ورت باشن. ممکنه آدم هر وعده غذاییش رو با ده نفر بخوره اما بازم تنها باشه.  [تصویر:  53258zu2qvp1d9v.gif]

میشه حتما . من تو کانون ب خیلی چیزها باور دارم . ب اینکه خیلی چیزها عالی میشه و اینکه ی روز خوب میاد . 

جمله آخر شما خیلی درسته  53258zu2qvp1d9v

ــــــــــــــــــــ

نقل قول: عجیبا غریبا.
کاش می‌گفتید آرشیو میشن لااقل 4 تا حرف به‌دردبخور می‌نوشتم.  [تصویر:  vayy.gif]
شما لطف دارید.

همزمانیش بله جالب بود  49-2
من فکر میکنم تنها کسی نیستم ک از نوشته ها اسکرین میگیرم نگه میدارم . مثلا چندین عکس دارم ک از زمان نسیم و رهروان موندن و گهگاهی میخونم . البت ی دفترم دارم مینویسمشون  128fs318181
متاسفانه یادم نمیمونه باید بنویسم همه چیو  Khansariha (56)

ـــــــــــــــــــــــــــ

نقل قول: کاش همه‌ی ما همه‌ی ما آدم‌های دنیا به این درک می‌رسیدیم که به جای کاش کاش گفتن‌ها بریم دنبال چیزی که علاقه داریم. براش تلاش کنیم و به دستش بیاریم. توی مسیر کلی رنج می‌کشیم. رنج از دست داده‌ها رو به جون بخریم تا لذت و شادی به دست آوردن‌ها به جان‌مون بشینه.  [تصویر:  khansariha%20(69).gif]

مرسی ک یادآوری کردین . جالب بود برام  49-2

مرسی از صحبت هاتون ، خیلی ارزشمنده . 
و من موافقم از دست دادن خیلی سخته .حتی بدترینش . 
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

نقل قول: جالبه [تصویر:  4fvfcja.gif]
هرکی پیام بخونه  فکر میکنه کانون  اسم یک تالاره  و عروسی بوده [تصویر:  khansariha%20(13).gif]
آقا آرمین آقا رامین یا آقا هادی  یا (مهدوی [تصویر:  4fvfcja.gif] ) پیش قدم شدن [تصویر:  smiley-face-biggrin.gif]

انشالله قسمت همه ی کانونی ها بشه  Confetti

ــــــــــــــــــــــــــــــــ

نقل قول: یه پیشنهاد 
ساعت خونتون ۴ ساعت ببرش جلو [تصویر:  4fvfcja.gif]
۱۰ صبح تازه آفتاب طلوع میکنه [تصویر:  2uge4p4.gif] به به [تصویر:  4fvfcja.gif]

ساعت ما باید دقیق تنظیم باشه . یعنی ی دقیقه اینورتر باشه پدر از اخبار عقب میمونه و اون تیتر خبرهارو نبینه کلی ناراحت میشه . حالا بماند ک ی بار 7 صبح ، ی بار 1 ظهر ، ی بار 2 ظهر ، باز 7 عصر ، 8/30 و 9 و 10 خبر هارو پیگیری میکنه  18

و اینم بگم ، متاسفانه من یک مریض چک کردن ساعت هستم . یعنی علاوه بر گوشی ،ساعت ، دوتا کرنومترهم همیشه دستمه و چک میکنم . حتی کاری هم نداشته باشم باز نگاهم ب ساعته ببینم چنده  42

ــــــــــــــــــــــــــــــ

نقل قول:  من فقط تولد برادر محسنین و خودم آذره ولی دقیقش اطلاع ندارم
خدا شانس داده بود وگرنه من ۱۳ آذر عدد نحس بدنیا نحس می اومدم [تصویر:  63.gif] [تصویر:  gigglesmile.gif]
تولد بروسلی هم شنبه است [تصویر:  6.gif]

آذرماه و دی ماه شلوغ ترین ماه تولد کانون هست 128fs318181 Khansariha (56) 
تولدتون مبارک . تولد مرحوم بروسلی هم مبارک باشه  63 17

ــــــــــــــــــــــــــــــ

نقل قول: چند تا بیف استراگانوف و پیتزا و پنه آلفردو که دیگه حسادت نداره. آخه چرا؟  [تصویر:  4chsmu1.gif]

داشت ها ولی  65

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

امروز ی میانترم داشتم . هیچی خونده بودم . فقط صرفا یادداشت و اسکرین بود . رفتم دیدم تعداد زیاد . چت باکس و باز کردم دیدم سوالات سخته دیگه بیخیال همه چ . نفر اول هرچی تایپ میکرد دوم من تایپ میکردم  vayy 9
بعد میخواستم پی وی بنویسم هرچی مینویسم آخر میشم و گله گی کرده بودم و چندتا کلمه ی دیگه 4 Khansariha (116) . متاسفانه پابلیک ارسال شد حالا استاد انقدر اسمم و تکرار کرد و خوند منم دیگه سکوت 42 امیدوارم از یادش برم .


ی دونه هم آزمون بات داشتم ک اگر قبول بشم دسترسی باز میشه برام . متاسفانه اونم با 5 سوال رد شدم و مجدد کلی خوندم و فیلم و ویس نگاه کردم منتظرم 24 ساعتم تکمیل شه باز برم آزمون بدم   fly2
نقل قول: من فکر میکنم تنها کسی نیستم ک از نوشته ها اسکرین میگیرم نگه میدارم . مثلا چندین عکس دارم ک از زمان نسیم و رهروان موندن و گهگاهی میخونم . البت ی دفترم دارم مینویسمشون  [تصویر:  128fs318181.gif]
منم ی پوشه دارم از اسکرین های کانون... مخصوصا پیامای عارفه:‌)
.
.
.
بعد از مدت ها با کامپیوتر اومدم کانون چقدر دنیاش متفاوته 4chsmu1 Smiley-face-cool-2
تو خوب بمون، نذار خوبا تموم شن
(1400 آذر 4، 18:35)SILENT scream نوشته است:
نقل قول: من فکر میکنم تنها کسی نیستم ک از نوشته ها اسکرین میگیرم نگه میدارم . مثلا چندین عکس دارم ک از زمان نسیم و رهروان موندن و گهگاهی میخونم . البت ی دفترم دارم مینویسمشون  [تصویر:  128fs318181.gif]
منم ی پوشه دارم از اسکرین های کانون... مخصوصا پیامای عارفه:‌)


وای چ خاطرات جالب انگیزناکی برام زنده شد Khansariha (13)
منم یادمه هر چی ک برام جال بود اون روزا رو اسکرین میگرفتم
دقیقا هم بیشترش پیامای عارفه بود
و نورالزهرا البته
چقدر دلم براش تنگ شده یادش ب خیر
ازت ممنونم?
بابت لحظه هایی که میتونستی کم بیاری
ولی به خدا اعتماد کردی و کم نیاوری...!

(1400 آذر 4، 20:17)فرید نوشته است: بعد از مدت ها با کامپیوتر اومدم کانون چقدر دنیاش متفاوته 4chsmu1 Smiley-face-cool-2

پیامتون رو دیدم رفتم با کامپیوتر اومدم Khansariha (56)
الحق ک خیلی خفنه Khansariha (13)
(1400 آذر 4، 22:53)بهاران نوشته است:
(1400 آذر 4، 18:35)SILENT scream نوشته است:
نقل قول: من فکر میکنم تنها کسی نیستم ک از نوشته ها اسکرین میگیرم نگه میدارم . مثلا چندین عکس دارم ک از زمان نسیم و رهروان موندن و گهگاهی میخونم . البت ی دفترم دارم مینویسمشون  [تصویر:  128fs318181.gif]
منم ی پوشه دارم از اسکرین های کانون... مخصوصا پیامای عارفه:‌)


وای چ خاطرات جالب انگیزناکی برام زنده شد Khansariha (13)
منم یادمه هر چی ک برام جال بود اون روزا رو اسکرین میگرفتم
دقیقا هم بیشترش پیامای عارفه بود
و نورالزهرا البته
چقدر دلم براش تنگ شده یادش ب خیر
جالب انگیزناک؟ wacko2
اره منم 4chsmu1
البته زمانی ک نورالزهرابانو بودن من نبودم
.
.
.
سلام

اول بفرمایید ناهار.

طرفدارهای مرغ سوخاری از دست ندید:

[تصویر:  sharon_108893_2.jpeg]


سیب زمینی هم هست. یکم اون‌ ورتر بردارید.  49-2
با سس کاکائو. 42

امروز پر شده همه جا تبلیغات بلک فرایدی. جمعه سیاه. حالا چرا سیاه نمی‌دونم. 17
هی پیامک میاد. هی ایمیل. چه خبره؟  God

البته همچین هم بی‌نصیب نموندیم. یه چیزهایی خریدیم.  4chsmu1
سیب‌زمینی کیلویی 500 تومن.
گوجه کیلویی 1500 تومن.
یه لیتر شیر 1000 تومن.
تخم مرغ دونه‌ای 100 تومن. 17

فقط همین یه جا مورد استفاده قرار گرفت. بقیه رو اعتنا نکردم.  Smiley-face-biggrin
جکی چان:
萨拉姆如一个巴拉姆萨拉萨拉姆如姆如何拉明



کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 2 مهمان