1402 آذر 3، 20:11
شب همگی بخیر
انشاءالله حالتون خوب باشه
منم هستم
از همہ گر رها شوم ، از تو جدا نمیشوم
تا تو زمین سجدهاے ، سر بہ هوا نمیشوم
من تو بگو فدا كنم ، تن تو بگو فدا كنم
گر همہ را رها كنم ، تارك ِ ما نمیشوم
...
(1402 آذر 3، 20:06)مهدوی نوشته است: سلااااااااااااااااااااام به آقا آرمین جان
آقا ما دلمون خیلی برات تنگ شده بود
خداقوت داداش؛ ان شاءالله این سفر حاصلش خیر باشه و برکت
ما که هستیم؛ من همه چیو کنسل کردم و الآن مثل فیلم تنها در خانه هر آن ممکنه دست به کار خطرناکی بزنم و خونه منفجر بشه
موندم که گردهمایی رو ا دست ندم
(1402 آذر 3، 20:10)ویلو نوشته است: اینم حاضری منسلام خانم ویلو
هرچند نمیدونم از چی قراره حرف بزنیم
(1402 آذر 3، 20:11)مهدوی نوشته است: حالا نمیشد دیرتر بیایی
قرار بود تا شماها بیایید من از خجالت پسته ها دربیام
خوش اومدی داداش جان
(1402 آذر 3، 20:10)ویلو نوشته است: اینم حاضری من
هرچند نمیدونم از چی قراره حرف بزنیم
(1402 آذر 3، 20:11)العبد المرحوم نوشته است: سلام
شب همگی بخیر
انشاءالله حالتون خوب باشه
منم هستم
(1402 آذر 3، 20:06)آرمین نوشته است: این چای رو هم باهم بخوریم یکم گرم شیم. از دیزاین لیموعمانی استفاده کردم.
(1402 آذر 3، 20:13)آرمین نوشته است: سلامت باشی داداش. ممنون از حضور ارزشمندت.
آخ که این فیلم تنها در خانه چه نوستالژی خوبیه. تو بچگی فکر میکردم این ترسناکترین فیلیمه که دیگه میشه ساخت و تا آخر عمر میبینم.
چنان استرسی میگرفتم که شب خوابم نمیبرد.
(1402 آذر 3، 20:15)تاج نوشته است: باور کن داشتم میرفتم سمت یه کار دیگه که یهو یادآور گوشی ، گردهمایی یادم انداخت و اومدم
پسته خوردن تنهایی ضرر داره
نقل قول: خانم العبدالمرحوم مشتاق دیدار. درسها خوب پیش میره؟ممنون از خوش آمد گوییتون
(1402 آذر 3، 20:18)تاج نوشته است: آقا آرمین رفسنجان ماموریت بودید؟
(1402 آذر 3، 20:19)ویلو نوشته است: چایی تون چه خوشرنگه میشه من دوتا بردارم ؟
ما فقیر فقرا پسته بخوریم معده مون تعجب میکنه
َشما بفرمایید
نقل قول: کلاس کاریمون هست. بعد از اینکه چند تا مهمونی باهاش دادیم و همه متوجه شدن نو هست، مارکش رو در میاریم.نمیدونم والا هرجور صلاح میدونید