1390 تير 30، 21:11
(1390 تير 30، 21:07)trhmy نوشته است: یعنی اتاق رو تمیز کردم در حد تیم ملی اسپانیا تو جام جهانی آفریقای جنوبییعنی بدفرم حال کردم با این پستت فرخنده دمت گرم.عین خودمی
میخواستم عکس قبل از تمیزی،بعد از تمیزکاری(از این عکسای قبل از عمل،بعد از عمل) بذارم که نشد
چون ایده اش بعد از تر و تمیز کردن اتاق رسید به ذهنم از قبلش عکس نگرفتم بودم که...
نمیدونم چطور شد یهو این یه اپسیلن ژن تمیزی و کدبانو گری مامانم در رگ هام به جریان اومد خودمو از نکبت نجات دادم
از بین خرت و پرت های ولو شده وسط اتاق،از تخت یه راه باز کرده بودم به کامپیوتر از کامپیوتر به در ورودی اتاق...یه اوضاعی بود
مامانم دلش می خواست از همین پنجره ی اتاقم شوتم کنه بفرسته آنجا که عرب نی انداخت...طفلی خیلی شاکی بود
بعد صداش میکنم میگم مامان بیا...میاد...میگم چه طوره؟ یه نگاه میکنه به اتاق میگه:پرده باید شسته بشه...زیردیوارها رو هم تمیز جارو نزدی...یه بار دیگه جا رو بزن...در کل بد نیست...همیشه باید اینجوری باشه...تو دختری مثلا...بعد یه خرده دیگه هم غر غر کردن سرم(منت گذاشتن البته) بعد میگن چرا بچه های مردم میرن معتاد میشن؟
هیچی دیگه اینا رو گفتم بدونید برای معتاد شدنم دلیل قانع کننده و منطقی داشتم
بعدشم اینکه بپرسم الان من چی مصرف کنم بهتره؟
منم همیشه اتاقم این شکلیه و گاهی هیچ کس جز خودم نمیتونه راه بره تو اتاق
مامان همیشه گیر میداد به من و آخر سر یه روز بهش گفتم مامان،چهاردیواری اختیاری.قرار نیست که راجع به همه جای خونه شما نظر بدیمامان هم دیگه بعد اون هیچی نمیگه طفلک
وای من چقدر از این ضدحالای مامانا بدم میادبرا اعتیاد هم بیا پیام خصوصی بده به خودم.اینجا خوب نیست.بدآموزی داره.