اورژانس کانون

[*بنده پاک*]

سلام

سلام مرد جوان

[*شهریار‌*]

سلام

سلام مرد جوان

باز چ خبره اینجا رو گذاشتین رو سرتون   
نمیگین ما خوابیم ؟  

حالا چی شده ؟

[[علی]]

مشکلات زندگی همیشه هستن..
متاسفانه البته
راه فراری هم ازشون نیست
حتما روز های سختی رو میگذرونید؟

[*بنده پاک*]

سلام

سلام مرد جوان

باز چ خبره اینجا رو گذاشتین رو سرتون   
نمیگین ما خوابیم ؟  

حالا چی شده ؟

شما که همش خوابید

چیز خاصی نشده 
فقط فشار مالی روحی جسمی خیلی شده
دلم میخواد از زیرش در برم همین

[[علی]]

فقط اومدم که یکی بهم بگه کاری نکن که فردا پشیمون بشی

همین

کاری رو نکن که فردا پشیمون بشی
من گفتم
شوخی کردم البته

[*بنده پاک*]

مشکلات زندگی همیشه هستن..
متاسفانه البته
راه فراری هم ازشون نیست
حتما روز های سختی رو میگذرونید؟

روزای خیلی سختیه
حداقل برای من سخته
سخت ترین روزایی که تا حالا گذروندم


راه فرار نیست 
ولی شاید یه مرهمی باشه
نمیدونم

کاری رو نکن که فردا پشیمون بشی  
من گفتم 
شوخی کردم البته

شوخی نبود . جدی بود
واقعا باید درک کنم بعد از حرف زدن با اون آدما فقط پشیونی دارم همین

[*شهریار‌*]

شما که همش خوابید

صداتون تا حیاط میومد 

شانس آوردین بینگ بیدار نشد ، وگرنه 

چیز خاصی نشده 
فقط فشار مالی روحی جسمی خیلی شده
دلم میخواد از زیرش در برم همین

بیخیال دنیا حاج خانم ... 
میگذره اینم ...

پول ک میاد و میره ...
جسم هم یکم ورزش کنین سرجاش میاد 

روح هم من دو تا جوک بفرستم دیگه حله حله 

[*بنده پاک*]

میرم آشپزخونه
بعدشم حمام
مشکلاتمم میریرم تو یه ظرف میدم دست خدا
دیگه خودش میدونه و خودش
من توانایی به دوش کشیدنش را ندارم
خوش ندارم بشکنم. همش چند روز دیگه به 40 مونده
با آدمای دیگه هم حرف نمیزنم. میشینم گریه میکنم تا آروم بشم.
مشکلاتم خودش میدونه. به من دیگه هیچ ربطی نداره
خودش منو آفریده خودش حل کنه

ممنون دوستان ولی من هر چی اینجا بمونم بیشتر گریه میکنم و هیچی درست نمیشه
تهش هم یه حس نفرت پیدا میکنم از اونایی که میگن....
بی خیال
بسی ممنونم ازتون
بسی زیاد ممنون
همون لحظه اول مهم بود که شما عالی بودین و کمک زیادی کردین
یک دنیا ممنونم

[*شهریار‌*]

میرم آشپزخونه
بعدشم حمام
مشکلاتمم میریرم تو یه ظرف میدم دست خدا
دیگه خودش میدونه و خودش
من توانایی به دوش کشیدنش را ندارم
خوش ندارم بشکنم. همش چند روز دیگه به 40 مونده
با آدمای دیگه هم حرف نمیزنم. میشینم گریه میکنم تا آروم بشم.
مشکلاتم خودش میدونه. به من دیگه هیچ ربطی نداره
خودش منو آفریده خودش حل کنه

ممنون دوستان ولی من هر چی اینجا بمونم بیشتر گریه میکنم و هیچی درست نمیشه
تهش هم یه حس نفرت پیدا میکنم از اونایی که میگن....
بی خیال
بسی ممنونم ازتون
بسی زیاد ممنون
همون لحظه اول مهم بود که شما عالی بودین و کمک زیادی کردین
یک دنیا ممنونم

نفرستم جوک ؟

[*بنده پاک*]

شما که همش خوابید

صداتون تا حیاط میومد 

شانس آوردین بینگ بیدار نشد ، وگرنه 

بینگ هم مثل خودتون همش خواب

چیز خاصی نشده 
فقط فشار مالی روحی جسمی خیلی شده
دلم میخواد از زیرش در برم همین

بیخیال دنیا حاج خانم ... 
میگذره اینم ...

پول ک میاد و میره ...
جسم هم یکم ورزش کنین سرجاش میاد 

روح هم من دو تا جوک بفرستم دیگه حله حله 

یک دنیا ممنون
من همه اش را دادم دست خدا 
دیگه خودش میدونه و مشکلات
یک دنیا ممنونم

نفرستم جوک ؟ 

بی زحمت بفرستین تو بخش اگر میخوای بخندی
قول میدم برگشتم بخوانم
یک دنیا ممنونم
ولی برام بهتره برم

خیلی دوست داشتم بعد از مدت ها با آقای اهورا هم صحبت بشم
ببخشید که اوضاع خوب نیست


برای همه کمک ها یک دنیا ممنونم

[[علی]]

واقعا باید درک کنم بعد از حرف زدن با اون آدما فقط پشیونی دارم همین

اگر واقعلا اینطوره و خودتون هم نظرتون این هست
پس بهتره اینکارو نکنید مگه نه؟
آدم بعضی مواقع خودشو گول میزنه 
اگر صداهایی توی ذهنتون اومد مثل اینکه 
از این که دیگه بد تر نمیشه
بعدا دوباره شروع میکنم.
بهش احتیاج دارم باید حتما انجام بدم و‌....
لطفا حتما بهش فکر کنید و ببینید واقعا واقعا دیگه بدتر نمیشه؟
یا اگه جا بزنی باید بعدا برای جبران بیشتر تر تلاش کنی؟
قوی باش دختر پاک

[[علی]]

میرم آشپزخونه
بعدشم حمام
مشکلاتمم میریرم تو یه ظرف میدم دست خدا
دیگه خودش میدونه و خودش
من توانایی به دوش کشیدنش را ندارم
خوش ندارم بشکنم. همش چند روز دیگه به 40 مونده
با آدمای دیگه هم حرف نمیزنم. میشینم گریه میکنم تا آروم بشم.
مشکلاتم خودش میدونه. به من دیگه هیچ ربطی نداره
خودش منو آفریده خودش حل کنه

ممنون دوستان ولی من هر چی اینجا بمونم بیشتر گریه میکنم و هیچی درست نمیشه
تهش هم یه حس نفرت پیدا میکنم از اونایی که میگن....
بی خیال
بسی ممنونم ازتون
بسی زیاد ممنون
همون لحظه اول مهم بود که شما عالی بودین و کمک زیادی کردین
یک دنیا ممنونم

مگه گریه کردن و درد دل کردن چه اشکالی داره‌‌؟

[[علی]]

زندگی، راز بزرگی است که در ما جاریست

شب آرامی بود
 می روم در ایوان، تا بپرسم از خود
زندگی یعنی چه؟

مادرم سینی چایی در دست
گل لبخندی چید، هدیه اش داد به من
خواهرم تکه نانی آورد، آمد آنجا

لب پاشویه نشست
پدرم دفتر شعری آورد، تکیه بر پشتی داد
شعر زیبایی خواند، و مرا برد،  به آرامش زیبای یقین
:با خودم می گفتم

زندگی، راز بزرگی است که در ما جاریست
زندگی فاصله آمدن و رفتن ماست
رود دنیا جاریست
زندگی ، آبتنی کردن در این رود است

وقت رفتن به همان عریانی؛ که به هنگام ورود آمده ایم
دست ما در کف این رود به دنبال چه می گردد؟
!!!هیچ

زندگی، وزن نگاهی است که در خاطره ها می ماند

شاید این حسرت بیهوده که بر دل داری
شعله گرمی امید تو را، خواهد کشت
زندگی درک همین اکنون است

زندگی شوق رسیدن به همان
فردایی است، که نخواهد آمد

تو نه در دیروزی، و نه در فردایی
ظرف امروز، پر از بودن توست
شاید این خنده که امروز، دریغش کردی
آخرین فرصت همراهی با، امید است
زندگی یاد غریبی است که در سینه خاک
به جا می ماند
 
زندگی، سبزترین آیه، در اندیشه برگ
زندگی، خاطر دریایی یک قطره، در آرامش رود
زندگی، حس شکوفایی یک مزرعه، در باور بذر
زندگی، باور دریاست در اندیشه ماهی، در تنگ
زندگی، ترجمه روشن خاک است، در آیینه عشق
زندگی، فهم نفهمیدن هاست
زندگی، پنجره ای باز، به دنیای وجود

تا که این پنجره باز است، جهانی با ماست
آسمان، نور، خدا، عشق، سعادت با ماست
فرصت بازی این پنجره را دریابیم
در نبندیم به نور، در نبندیم به آرامش پر مهر نسیم
پرده از ساحت دل برگیریم
رو به این پنجره، با شوق، سلامی بکنیم
زندگی، رسم پذیرایی از تقدیر است
وزن خوشبختی من، وزن رضایتمندی ست
زندگی، شاید شعر پدرم بود که خواند
چای مادر، که مرا گرم نمود
نان خواهر، که به ماهی ها داد
زندگی شاید آن لبخندی ست، که دریغش کردیم
زندگی زمزمه پاک حیات ست، میان دو سکوت
زندگی، خاطره آمدن و رفتن ماست
لحظه آمدن و رفتن ما، تنهایی ست
من دلم می خواهد
قدر این خاطره را دریابیم.


سهراب سپهری
 

[*بنده پاک*]

واقعا باید درک کنم بعد از حرف زدن با اون آدما فقط پشیونی دارم همین

اگر واقعلا اینطوره و خودتون هم نظرتون این هست
پس بهتره اینکارو نکنید مگه نه؟
آدم بعضی مواقع خودشو گول میزنه 
اگر صداهایی توی ذهنتون اومد مثل اینکه 
از این که دیگه بد تر نمیشه
بعدا دوباره شروع میکنم.
بهش احتیاج دارم باید حتما انجام بدم و‌....
لطفا حتما بهش فکر کنید و ببینید واقعا واقعا دیگه بدتر نمیشه؟
یا اگه جا بزنی باید بعدا برای جبران بیشتر تر تلاش کنی؟
قوی باش دختر پاک

بی نهایت ممنونم ارتون 
به قول شما باید به این صداها فکر کرد. قبلا هم این نکته را گفته بودین
هر چی بیشتر به صداها فکر کنی بهتره. حداقل تهش معلوم میشه باید چیکار کرد. حقیقت معلوم میشه

مگه گریه کردن و درد دل کردن چه اشکالی داره‌‌؟

اشکالش اینه که دردی ازم درمان نمیکنه. کلی غم هم به دیگران اضافه میکنه
آدما این روزا غماشون زیاده. حوصله شنیدن غم های یکی دیگه را ندارن



تلگرام رفتم ولی سمت آدم هایی که نباید نرفتم. 
دلم میخواد بشکنم . اینو جدی میگم. ولی وقتی به مدال نوروز فکر میکنم به خودم میگم صبر کن . تا مسابقه تموم بشه
امیدورام این روزا خوب تموم بشه

[moghavem]

واقعا باید درک کنم بعد از حرف زدن با اون آدما فقط پشیونی دارم همین

اگر واقعلا اینطوره و خودتون هم نظرتون این هست
پس بهتره اینکارو نکنید مگه نه؟
آدم بعضی مواقع خودشو گول میزنه 
اگر صداهایی توی ذهنتون اومد مثل اینکه 
از این که دیگه بد تر نمیشه
بعدا دوباره شروع میکنم.
بهش احتیاج دارم باید حتما انجام بدم و‌....
لطفا حتما بهش فکر کنید و ببینید واقعا واقعا دیگه بدتر نمیشه؟
یا اگه جا بزنی باید بعدا برای جبران بیشتر تر تلاش کنی؟
قوی باش دختر پاک

بی نهایت ممنونم ارتون 
به قول شما باید به این صداها فکر کرد. قبلا هم این نکته را گفته بودین
هر چی بیشتر به صداها فکر کنی بهتره. حداقل تهش معلوم میشه باید چیکار کرد. حقیقت معلوم میشه

مگه گریه کردن و درد دل کردن چه اشکالی داره‌‌؟

اشکالش اینه که دردی ازم درمان نمیکنه. کلی غم هم به دیگران اضافه میکنه
آدما این روزا غماشون زیاده. حوصله شنیدن غم های یکی دیگه را ندارن



تلگرام رفتم ولی سمت آدم هایی که نباید نرفتم. 
دلم میخواد بشکنم . اینو جدی میگم. ولی وقتی به مدال نوروز فکر میکنم به خودم میگم صبر کن . تا مسابقه تموم بشه
امیدورام این روزا خوب تموم بشه

سلام خانم پاک
من نمی گم چی کار کنید
ولی فقط می خواستم بگم
روزایی که خیلی سخت بود و اینجا اومدم
با انرژی هایی که شما دادید تونستم مقاوت کنم و روزای پاک بیشتر و بیشتر بشن
مطمئنم شما که اینهمه بقیه رو کمک می کنید
خدا هم دستتون رو میگیره