1393 بهمن 1، 1:51
چه وقتی که از آدم تعریف می کنن ، چه وقتی که بد آدم رو می گن.
آدم باید رضای خدا رو در نظر بگیره.
(1393 بهمن 1، 18:15)درخشنده نوشته است: خدا خیلی حالم بده....امروز صد دفه خواستم برم سمتش نتونستم...از طرفی هم روم نمیشه بیام اینجا پستداداش منم استرس زیاد دارم فقط استرس من از بیماریمه و من اونو با خوردن دفعش میکنم با چایی و یا میوهجات میتونی استرستو دفع کنی
بزارم.......
ای خدا......از یه طرف کنکور از طرف دیگه دانشگاه فشار میارن روم ...مردم از استرس...همیشه میخوام اونکارو
کنم اروم بشم!
به زور خودمو نگه داشتم.....
(1393 بهمن 1، 19:06)درخشنده نوشته است: خیلی زشته که امروز همش دارم فکر میکنم بین خدا و دل خودم کدومو انتخاب کنم.....
اشکم دیگه درومد.... ایشالاه سر کسی این بلاها نیاد....
(1393 بهمن 1، 19:06)درخشنده نوشته است: خیلی زشته که امروز همش دارم فکر میکنم بین خدا و دل خودم کدومو انتخاب کنم.....سلام داداشی
اشکم دیگه درومد.... ایشالاه سر کسی این بلاها نیاد....
(1393 بهمن 1، 21:05)درخشنده نوشته است: از همتون متشکرم دوستای گلم....خدای من شکرت که داداشمون رو نجات دادی
خیلی لطف دارید....
دیگه انرژیم داشت تموم میشد اینقدر با خودم دعوا کردم!
(1393 بهمن 2، 10:11)رسول نوشته است: سلام به همه دوستانسلام دادا
میگم بزنم به تخته شیطون دیگه میترسه بیاد سمتم اصلا این کارو فراموش کردم خیلی حس خوبی دارم به امید ترک همیشگی همه
(1393 بهمن 2، 22:13)hrt نوشته است: سلام دوستان دلم داشت محکم میشد که با اومدن یه نفر به خونمون هم دلم ضعیف شده و هم چشمام از دستم خارج شده.به قول اون دوستمون اون رو توی ذهنم بهش پروبال دادم که همین بلاها حقمه
دوستان کمکم کنید؟دعام کنید؟
با امروز 11 روزه که مبتلا نشدم ولی میترسم.
چیکار کنم؟