امتیاز موضوع:
  • 25 رأی - میانگین امتیازات: 4.44
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

اورژانس کانون

ما اومدیم که به کمال برسم...
داداش تواب
همگروهی نبینم اینجور ناامید باشیا...asabani
برو دو رکعت نماز بخون و به خودش توکل کن همه چی درست میشه128fs318181
[تصویر:  147.gif]
[تصویر:  ImamMahdi_mahdiyar_ir_Psd_7.jpg]
[تصویر:  05_blue3.png]
ببخشید اذیتتون کردم نباید میومدم اینجا 

کاش می مردم ......

ده اسفند نود و سه روزی بود که من 

مُردَم ..

بچه ها شرمنده تک تکتونم 

ولی ...

حلالشم از من دریغ شد Khansariha (13)Khansariha (13)Khansariha (13)

پستی تواب تا کجا بردتش که حلال هم ازش دریغ بشه ؟؟؟20
جناب تواب
این حرفا چیه که می زنید؟
یه اعوذبالله من الشیطان الرجیم بگید
شما به خدا سو ظن داری مگه خدایی نکرده؟؟؟؟
یعنی میخوای بگی خدا به اندازه کافی مهربون نیست که شما رو ببخشه؟درحالیکه توبه کردی و پشیمونی؟
میگن خدا یک هزارم محبتش رو تو دل مادر گذاشت
من همیشه با مامانم مقایسه میکنم,میبینم با اینکه خیلی اریتش کردم ولی هربار گفتم ببخشید اول یه کم قهر میکنه تا یاد بگیرم تکرار نکنم ولی بعدش دوباره میشه همون مامان مهربون
حتی خیلی از مواقع اون میاد سمتمو نگرانمه که دارم اشتباه میرم


من مطمئنم الان بخاطر احساسات این حرفا رو می زنید,ولی حواستون باشه که یه وقت گناه بزرگتر که ناامیدی از رحمت خداست رو مرتکب نشید
چون میگن بزرگترین گناه درگاه خداست
مواظب احساسمون باشیم کار دستمون نده
2uge4p42uge4p42uge4p42uge4p4
امیر مؤمنان حضرت علی(ع) می فرمایند: پیامبر اسلام فرمود:
عمر جهان به پایان نمی رسد مگر آنکه مردی از نسل حسین امور امت مرا در دست می گیرد و دنیا را پر از عدل می کند همچنانکه پر از ظلم شده است.

[تصویر:  nasimhayat.png]
تواب اولین الکلی های بهبود یافته یک سخن جدی داشتند:" یا خدا را بیابید یا بمیرید!"

به نظر من به عنوان یه شخص بیننده به دور از تمام حرفهایه مذهبی که دوستان زدند.این یه جمله ت رو اصلا نتونستم قبول کنم: من اعتبارم رو پیش خدا از دست دادم.
یا اعتبار رو نمیشناسیم.
یا خدا رو نمیشناسیم.
یا هر دوشون رو.

این حرف و اینکه من یه موجود به درد نخورم که از چشم خدا افتادم هیچ چیزی نیست جز مرموزی بیماری لعنتی ما...اینا رو اون تو مغز و ذهن ما جاری میکنه...
این حرفها رو بسپر بخدا این وسوسه ها رو بسپر به خدا شهورت رو بسپر بخدا...چیزی که قدرتش بیشتر از تو هستش...
تسلیم شو...از حق خودت برای کسب اعتبار پیش خدا بگذر...
این حال الانت به دو دلیله یا خیلی شهوت رو تغذیه کردی یا خیلی سعی کردی باهاش بجنگی و کلافه شدی...
امیدوارم متن زیر رو به دقت بخونی و اگه به دردت خورد بهش فکر کنی.
از اینجا به بعدش حرفهایه خودم نیست(صرفا دارم واسه اینکه حالت خوب بشه تایپشون میکنم):
قبل از تسلیم ما یک یا دو گزینه دیگر را امتحان کرده بودیم:از یک طرف با وسوسه هایمان با شهوت رانی پاسخ میدادیم و از طرف دیگر با جنگیدن با وسوسه و یا با نیروی اراده و با تصمیمات سطحی و وعده های ظاهری سعی در فرو نشاندن آن داشتیم.
هیچ یک از این دو گزینه ، آن آرامشی را که با ناامیدی دنبالش بودیم، برای ما به ارمغان نمی آورد. پاسخ دادن به وسوسه آن را به طور بی وقفه ای قدرتمند تر میکرد و سرکوب آن فشاری درونی را باعث میشد. تا اینکه این فشار منجر به اتفاق دیگری میشد.هر دو گزینه وضع را وخیم تر میساخت. ما بین یک صخره و یک سنگ قرار داشتیم. ما هرگز از گزینه دیگر یعنی تسلیم خبری نداشتیم.
تسلیم چه واژه رهایی بخش زیبایی برای آن دسته از ما که به آن عمل میکنیم!
تسلیم یعنی رها کن!
داستا راجع به مردی است که در تاریکی از تخته سنگ سقوط میکند و در حال سقوط شاخه ای را به چنگ میگیرد و از آن برای حفظ جان عزیزش آویزان میشود. او از درون درمانده گشته و خداوند را با ضجه فریاد میزند. جواب می آید:"شاخه را رها کن" مرد پاسخ میدهد:"اگر رهایش کنم میمیرم". و تنها پاسخی که میشنود این است :"رهایش کن".مرد پس از تحمل فرساینده ای چون دیگر توانی ندارد رها میکند و در کمال شگفتی مشاهده میکند که زمین تنها در 2 اینچی او بوده است.
ما نیز تا وقتی به چیزی متصل هستیم و آن را رها نمیکنیم و در تلاش هستیم آن را مطیع خود سازیم عادات ما نیز با ما میجنگد و از ما به مراتب قدرتمندتر عمل میکنند و همواره برنده هستند.تنها در یک صورت است که شرایط برای ما آزادی را به ارمغان می آورد و آن درست زمانی است که شاخه را رهایش کنیم. گویی پروردگار برای نجات ما تمامی کائنات را مانور میکند و آن ها را با شرایط ما مطابقت میدهد.
شايد خوشبختي همين باشد
كه با خودت نگويي :
كاش جايِ ديگري بودم
كارِ ديگري داشتم
يك آدمِ ديگري بودم ... !

53 عاقبتت بخیر همسفر 53
(1393 اسفند 10، 23:45)همساده نوشته است: تواب اولین الکلی های بهبود یافته یک سخن جدی داشتند:" یا خدا را بیابید یا بمیرید!"

به نظر من به عنوان یه شخص بیننده به دور از تمام حرفهایه مذهبی که دوستان زدند.این یه جمله ت رو اصلا نتونستم قبول کنم: من اعتبارم رو پیش خدا از دست دادم.
یا اعتبار رو نمیشناسیم.
یا خدا رو نمیشناسیم.
یا هر دوشون رو.

این حرف و اینکه من یه موجود به درد نخورم که از چشم خدا افتادم هیچ چیزی نیست جز مرموزی بیماری لعنتی ما...اینا رو اون تو مغز و ذهن ما جاری میکنه...
این حرفها رو بسپر بخدا این وسوسه ها رو بسپر به خدا شهورت رو بسپر بخدا...چیزی که قدرتش بیشتر از تو هستش...
تسلیم شو...از حق خودت برای کسب اعتبار پیش خدا بگذر...
این حال الانت به دو دلیله یا خیلی شهوت رو تغذیه کردی یا خیلی سعی کردی باهاش بجنگی و کلافه شدی...
امیدوارم متن زیر رو به دقت بخونی و اگه به دردت خورد بهش فکر کنی.
از اینجا به بعدش حرفهایه خودم نیست(صرفا دارم واسه اینکه حالت خوب بشه تایپشون میکنم):
قبل از تسلیم ما یک یا دو گزینه دیگر را امتحان کرده بودیم:از یک طرف با وسوسه هایمان با شهوت رانی پاسخ میدادیم و از طرف دیگر با جنگیدن با وسوسه  و یا با نیروی اراده  و با تصمیمات سطحی و وعده های ظاهری سعی در فرو نشاندن آن داشتیم.
هیچ یک از این دو گزینه ، آن آرامشی را که با ناامیدی دنبالش بودیم، برای ما به ارمغان نمی آورد. پاسخ دادن به وسوسه آن را به طور بی وقفه ای قدرتمند تر میکرد و سرکوب آن فشاری درونی را باعث میشد. تا اینکه این فشار منجر به اتفاق دیگری میشد.هر دو گزینه وضع را وخیم تر میساخت. ما بین یک صخره و یک سنگ قرار داشتیم. ما هرگز از گزینه دیگر یعنی تسلیم خبری نداشتیم.
تسلیم چه واژه رهایی بخش زیبایی برای آن دسته از ما که به آن عمل میکنیم!
تسلیم یعنی رها کن!
داستا راجع به مردی است که  در تاریکی از تخته سنگ سقوط میکند و در حال سقوط شاخه ای را به چنگ میگیرد و از آن برای حفظ جان عزیزش آویزان میشود. او از درون درمانده گشته و خداوند را با ضجه فریاد میزند. جواب می آید:"شاخه را رها کن" مرد پاسخ میدهد:"اگر رهایش کنم میمیرم". و تنها پاسخی که میشنود این است :"رهایش کن".مرد پس از تحمل فرساینده ای چون دیگر توانی ندارد رها میکند و در کمال شگفتی مشاهده میکند که زمین تنها در 2 اینچی او بوده است.
ما نیز تا وقتی به چیزی متصل هستیم و آن را رها نمیکنیم و در تلاش هستیم آن را مطیع خود سازیم عادات ما نیز با ما میجنگد و از ما به مراتب قدرتمندتر عمل میکنند و همواره برنده هستند.تنها در یک صورت است که شرایط برای ما آزادی را به ارمغان می آورد و آن درست زمانی است که شاخه را رهایش کنیم. گویی پروردگار برای نجات ما تمامی کائنات را مانور میکند و آن ها را با شرایط ما  مطابقت میدهد.
ممنونم ازت رفیق ، ولی متاسفانه حال بده دیشبم کار دستم داد .
ولی یکی اومد به کمکم ....
 خیلی بی شعور شدم  ، پست شدم ، اونجا که فرمودی :  این حال الانت به دو دلیله یا خیلی شهوت رو تغذیه کردی یا خیلی سعی کردی باهاش بجنگی و کلافه شدی...


متاسفانه باید بگم حالت اول صحیحه من ، بی شرمانه به رفتار زشت خودم در محضر خداوند ادامه می دادم ...
و خیلی از این باب افسرده ام .


خیلی سخت شده بچه ها وقتی شهوت قدرت می گیره میشه یه اژدهای غول پیکر 
حس می کنم باید مربی داشته باشم تا بتونم ترک کنم ، تنهایی واقعا فاید نداره ....
عضو مسابقات اسفند شده بودم به این امید که انگیزه بشه ولی متاسفانه ......


شرمنده هم گروهی ها شدم ... (بچه ها امیدوارم شما موفق بشین )

(1393 اسفند 10، 23:37)باد صبا نوشته است: جناب تواب
این حرفا چیه که می زنید؟
یه اعوذبالله من الشیطان الرجیم بگید
شما به خدا سو ظن داری مگه خدایی نکرده؟؟؟؟
یعنی میخوای بگی خدا به اندازه کافی مهربون نیست که شما رو ببخشه؟درحالیکه توبه کردی و پشیمونی؟
میگن خدا یک هزارم محبتش رو تو دل مادر گذاشت
من همیشه با مامانم مقایسه میکنم,میبینم با اینکه خیلی اریتش کردم ولی هربار گفتم ببخشید اول یه کم قهر میکنه تا یاد بگیرم تکرار نکنم ولی بعدش دوباره میشه همون مامان مهربون
حتی خیلی از مواقع اون میاد سمتمو نگرانمه که دارم اشتباه میرم


من مطمئنم الان بخاطر احساسات این حرفا رو می زنید,ولی حواستون باشه که یه وقت گناه بزرگتر که ناامیدی از رحمت خداست رو مرتکب نشید
چون میگن بزرگترین گناه درگاه خداست
مواظب احساسمون باشیم کار دستمون نده
شما کاملا درست فرمودید . من به شدت تحت تاثیر احساساتم بودم ....
در ضمن دعا کنید برام ، از نو شروع کردم Khansariha (8)

شرمنده همتون شدم بچه ها ، حلال کنید و برای هدایتم دعا Khansariha (8)Khansariha (8)Khansariha (8)53535353
وضعیت فوق خطرناک 

یک قدم تا گناه
انما یتقبل الله من المتقین ...


خداحافظی

الان می رم ظرف بشورم
انما یتقبل الله من المتقین ...


خداحافظی

سلام داداش
پاتو پس بکش پسر...
عاشق فاطمه زهرا... به خاطر صاحب اسمت پا پس بکش عزیزم
بلند شو مشغول کاری شو
قرآن، مناجات، کتاب خوندن... هر کاری که دوست داری...
زندگی مِلک وقف است دوست من !

تو ، حق نداری روی آن فساد کنی و به تباهی اش بکشی ، یا بگذاری که دیگران روی آن فساد کنند.

حق نداری بایر و برهنه و خلوت و بی خاصیتش نگه داری یا بگذاری که دیگران نگهش دارند. حق نداری بر آن ستم کنی و ستم را ، روی آن ، بر تن و روح خویش ، خاموش و سر به زیر بپذیری.

حق نداری در برابر مظالمی که دیگران روی آن انجام می دهند سکوت اختیار کنی و خود را یک تماشاگر ناتوان مظلوم بی پناه بنمایی.

حق نداری به بازی اش بگیری ، لکه دارش کنی ، آلوده و بی حرمتش کنی ، یا دورش بیندازی.

بریده ای از کتاب ابن مشغله اثر نادر ابراهیمی



سلام
خوبيد؟
شما كه عاشق فاطمه زهرا هستيد
يه چند ايه قران بخونيد هديه كنيد به خودشون
حتما دست عاشق خودشونو مي گيرن
نمي گيرن ؟
بهشون نمياد نگيرن

[تصویر:  nasimhayat.png]
به سها خانم گفته بودم اسمم رو عوض کنه. 
فکر می کنم خواهرم بو برده ، هی میاد دور و برم می چرخه لب تاب و نگاه می کنه.

الان بهترم
انما یتقبل الله من المتقین ...


خداحافظی

حالا امشب خواهرتونو بي خيال
ولش كنيد
خودش بايد بفهمه
اگر قصدش كمكه نبايد اين جوري تابلو كار كنه
اگرم قصدش فوضوليه بذار فوضولي كنه

امشب فقط به پاكي فكر كنيد

[تصویر:  nasimhayat.png]
سلام
داداش تحمل کن
بعد انقدر خداروشکر میکنی که گوهر پاکیتو حفظ کردی
مواظبش باش به هر قیمت
الآن اوضاع چطوره؟
بچه ها به خدا من تا ساعت 11 اصلا فکرشم نمی کردم امشب رو خراب کنم.
بازم از اول.
انما یتقبل الله من المتقین ...


خداحافظی

سلام دوست عزیز. این خیلی خوبه که همه عوامل تحریک رو از خودت دور کردی و کمک شایانی به پاک موندن میکنه و قاعدتا نباید مشکلی به وجود بیاد . فقط میمونه روزای طوفانی و سخت که به قول خودت دو روزه اومده سراغت . به نظر من وقت همه ی عوامل تحریک رو کنار بذاری فقط یه چیز میتونه باعث وسوسه و تحریک ادم بشه اونم فکر بیش از حد به پاک موندن و خ.ا نکردنه. مهم نیست که شما دارید راجع به انجام دادن خ.ا یا انجام ندادن خ.ا فکر میکنید، مهم اینه که شما دارید به خ.ا فکر میکنید و این باعث میشه ذهن شما ناخوداگاه بره به سمت خ.ا و شما تحریک بشید.
به نظر من راه مقابله با این افکار جایگزین کردن افکار دیگه است یعنی شما خودتون رو در طول روز اینقدر مشغول   کنید که دیگه حتی وقت این رو نداشته باشید که فکر بد کنید چه برسه به خ.ا.
پس به جای اینکه بشینی بگی خوب امروز هدفم اینه که پاک باشم بهتره کارایی رو انجام بدی که فکر میکنی برات خوبن و حواس تو رو از افکار بد پرت میکنن. حالا این کارا میتونه هر چی باشه مثل : درس ، بازی کامپیوتری ، بیرون رفتن ، فیلم دیدن و ... 
امیدوارم حرفام به دردتون بخوره و تونسته باشم منظورم رو برسونم
دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نرفت
 دایما یکسان نباشد حال دوران غم مخور 
سلام کسی هست؟


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان