امتیاز موضوع:
  • 25 رأی - میانگین امتیازات: 4.44
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

اورژانس کانون

من قرص سرما خوردگی رو خوردم
اموکسی سیلینم بخورم؟
مشکل خوابه!
صبحم پا شدم سر درس خابم برده بود

[تصویر:  nasimhayat.png]
جای دکتر اهورا خالی
الان اگه بود منو درمان میکرد

[تصویر:  nasimhayat.png]
اون قهوه ایی که گفتم برای ضد خواب بودنش بود...البته الان همه قهوه ها چینی شدن!!! دیگه ضد خواب نیستن! دوستان انتی هیستامینی که با 

خواب اور ترکیب نشده باشه اسمش میشه چی؟
مرسی اقای درخشنده
حالا من سعی میکنم بدرسم
دعا کنین برام
استادمون خیلی ...
منم خیلی ...
رقبا هم خیلی ...

[تصویر:  nasimhayat.png]
میگم چشم نخورید یه بارم ما اومدیم اورژانس یکی بود

[تصویر:  nasimhayat.png]
سلام 
اگه نمیخوای قرص بخورید آبلیمو با عسل برای سرماخوردگی خیلی جواب میده.
اگه قرص ویتامین ث هم بخورید عالیه.
اگه آویشن تو خونه دارید دم کنید بخورید یا عرق آویشن بخرید بخورید.
نعنا با مرزه هم خیلی خوبه دم کنید بخورید
من از خود می پرسم، شما چطور؟

آیا اعتیاد یک نوع بیماری است؟؟

اعتیاد جنسی چیست؟؟

آیا من یک معتاد جنسی هستم؟؟

چگونه می توانم بفهمم که یک معتاد جنسی هستم؟؟

خیلی خیلی ممنون مهربان

بعد ناهار همه شو انجام میدم

[تصویر:  nasimhayat.png]
بکس کانون

دیروز 50 روز پاکیمو از دست دادم
10 تادیازپام خوردم رفتم دربند از کوه خودمو بندازم  رفتم بالاها یهو چشم به یه طبیعت دلنواز و رودخونه و سنگ شد ...همون لحظه گوشیم از یه مخاطب اس ام اس اومد........برگشتم
علت : اشتی با مادرم و قبول کردن اهداف اون شامل سرکوب میل جن سی و صبر کردن برای ازدواج دائم با دختر مورد تائید ایشون...
با وضع مالی که دارم 50 سال اینده هم بهش نمیرسم.....نه ارثی داریم نه حقوقی.....

صبح امروزم طبق معمول بعد از شکستن ترک هام اومدم برم پای کامپیوتر وخ ا....

یه مساله ای رو  فهمیدم و دوباره از مادرم متنفر شدم ...

همین باعث شد اصلا کامپیوتر رو روشن نکنم و بی خیال خ ا شم  چون دیگه میخوام از خونه بزنم بیرون و برم سوی زندگی خودم

پس دیدم اگه خ ا کنم نه جرات مستقل شدن رو دارم نه توانشو 
::::::::::::::::::::::::::::::

ترک ترک ترک تا روز قیامت  4fvfcja4fvfcja

::::::::::::::::::::::::::::::
خوب داداش پهلوان در ادامه پست قبلیم:(داستان یه دوست بهبودی که مادرش از خودارضایی کردنش باخبر میشه و این دوست بهبودی ما از مادرش رنجش شدید میگیره)

ریشه ها

بگذارید ببینیم آیا میتوان این تجربه شخصی را تشریح کرده و از رفتارها جنسی جدایش کنیم تا نقش روند روحانی را در شکل گیری اعتیاد پیدا کنیم.

بر اساس آسیبی حقیقی یا خیالی، در ذهنمان تصویری نادرست از طرف مقابلمان میسازیم و آن را در خود نگه میداریم؛ در واقع عمدا واقعیت را تحریف میکنیم، به این ترتیب طغیان و پس از آن رنجش متولد میشود.

تحریف واقعیت یک حالت اوج روحانی کاذب به وجود می آورد:رضایتمندی، لذت و احساس رهایی از تعارض هایی که نواقص اخلاقی مان به وجود می آورند.طغیان و رنجش پاسخی می شود برای کمبودهای ما

از رنجشمان نیرو میگیریم و این ما را تایید میکند.رنجش واقعیت جدید را که در واقع یک دروغ است، تایید میکند. این رنجش اشتباهات را پنهان میکند؛ در نتیجه ما مجبور نمیشویم با آن ها رو به رو شده و آنها را حل و فصل کنیم. بنابراین رنجش به عنوان یک دارو مورد استفاده قرار میگیرد.

برای اینکه بتوانیم این توجیه اشتباهات را برای خودمان ادامه دهیم، مرتبا اتفاقاتی را که باعث رنجشمان شده است در ذهن خود تکرار میکنیم و هر بار ما خود را در دادگاه خیالی که در ذهنمان برپا میکنیم،پیروز میکنیم. با تکرار و تازه کردن این رنجش به دنبال آن حالت اوج روحانی اولیه میگردیم.

استفاده از رنجش تبدیل به یک اعتیاد میشود و این موضوع باعث به وجود آمدن اشتباهات بیشتری میشود؛ بنابراین برای پنهان کردن این مشکلات  احتیاج به مقدار بیشتری از دارو خواهیم داشت. در واقع یک دور باطل شکل میگیرد که ارتباط زیادی به  آن رویداد اولیه ندارد.

استمرار در این رویه باعث به وجود آمدن درد و رنج میشود.بخشی از وجود ما همیشه متوجه کارهای اشتباهی که میکنیم، هست. این دروغ با چیزی در درونمان جور در نمی آید و با چیزی که در دنیای واقعی خارج میبینیم و با گفته ها و برخوردهای دیگران نیز جور در نمی آید.به علاوه ما برای لذت بردن از این خلسه غیر طبیعی احساس گناه میکنیم؛ در نتیجه انزوایمان بیشتر میشود.

سعی میکنیم از اعتیاد روحی و درونی خود اجتناب کنیم.بنابراین با سوژه رنجشمان طوری برخورد میکنیم که گویی ما هیچ مشکلی نداریم. اما این تظاهر باعث میشود که از دارویمان یعنی رنجش محروم شویم؛ به علاوه دروغ جدیدی به وجود آورده ایم که نیازمان به دارو را بیشتر میکند. در نتیجه برای آرام کردن اثرات ترک، به سوی دارویی که دوباره ما را آرام کنید یعنی رنجش بیشتر کشیده میشویم.

شايد خوشبختي همين باشد
كه با خودت نگويي :
كاش جايِ ديگري بودم
كارِ ديگري داشتم
يك آدمِ ديگري بودم ... !

53 عاقبتت بخیر همسفر 53
سلام

با اینکه موفقیت بزرگی امروز داشتم( اینجا نوشتم)  اما یه خورده حالم گرفته. پس فردا دوتا امتحان سخت دارم توی یه روز. یکیشونو خوندم مسئله ای نیست.
اون یکی هم نمره خوبی از میان ترمش دارم ولی هیچی ازش نخوندم. برای خوندش 4 روز وقت لازمه. 

کمکم کنید. فکری، نظری، راه حلی...
من از خود می پرسم، شما چطور؟

آیا اعتیاد یک نوع بیماری است؟؟

اعتیاد جنسی چیست؟؟

آیا من یک معتاد جنسی هستم؟؟

چگونه می توانم بفهمم که یک معتاد جنسی هستم؟؟

10 تا دیازپام و ... و از کوه خودتو بندازی ...

نکن جون من از این کارا ، حالا یه مسائلی پیش اومده که اومده ، به جهنم که پیش اومده ، سه چارسال دیگه که این چیزا یادت بیاد میبینی به نظرت خیلی چیزای مسخره ای بوده ، مثلا الان نگاه کن به چند سال پیشت ، ببین چیزایی که اونموقع انقد اعصابتو خورد میکرد الان برات چقدر بی اهمیته ، چند سال دیگه هم نسبت به همین چیزا اینجوری میشی.
(1394 خرداد 15، 9:48)pahlevon نوشته است: بکس کانون

دیروز 50 روز پاکیمو از دست دادم
10 تادیازپام خوردم رفتم دربند از کوه خودمو بندازم  رفتم بالاها یهو چشم به یه طبیعت دلنواز و رودخونه و سنگ شد ...همون لحظه گوشیم از یه مخاطب اس ام اس اومد........برگشتم
علت : اشتی با مادرم و قبول کردن اهداف اون شامل سرکوب میل جن سی و صبر کردن برای ازدواج دائم با دختر مورد تائید ایشون...
با وضع مالی که دارم 50 سال اینده هم بهش نمیرسم.....نه ارثی داریم نه حقوقی.....

صبح امروزم طبق معمول بعد از شکستن ترک هام اومدم برم پای کامپیوتر وخ ا....

یه مساله ای رو  فهمیدم و دوباره از مادرم متنفر شدم ...

همین باعث شد اصلا کامپیوتر رو روشن نکنم و بی خیال خ ا شم  چون دیگه میخوام از خونه بزنم بیرون و برم سوی زندگی خودم

پس دیدم اگه خ ا کنم نه جرات مستقل شدن رو دارم نه توانشو 


خدا بزرگتر از هر ارث و هر بابای پولداری هست 

تو به حرفش گوش کن زندگی برات میسازه که خودتم باور نکنی !

==========

خداوند عز و جل مى‏فرمايد : سوگند به عزّت و جلالم ... كه هيچ بنده‏اى دلخواه مرا بر دلخواه خودش ترجيح ندهد مگر اين كه فرشتگانم را به نگهبانى از او بگمارم و آسمان‏ها و زمين‏ها را ضامن روزى او گردانم و در پسِ تجارتِ هر تاجرى به فكر او باشم و دنيا به رغم ميل خود (يا ذليلانه) به او رو آورد .

==========

خداوند عز و جل مى‏فرمايد: بـه عـزّت و جـلال و عظمت و علوّ و بلندى مقامم سوگند ، كه هيچ بنده‏اى خواست مرا بر خواست خودش برنگزيند ، مگر اين كه شغل و زندگى او را رو به راه كنم و آسمان‏ها و زمين را ضامن روزيش گردانم و در پسِ تجارتِ هر تاجرى به فكر او باشم .

==========

اگر به خاطر طبیعت و زنگ زدن یه مخاطب منصرف شدی بازم به خاطر طبیعت و زنگ یک نفر دیگه شاید حس و حال گناه فرا بگیردت

تو نشون دادی با 50 روز که چقدر با اراده هستی فقط خواهش می کنم این یک دفعه رو به خاطر خدا ترک کن 

منم همیشه برای رسیدن به یک نفر ترک میکردم هیچ لذتی نداشت ولی این دفعه به خاطر خدا دارم ترک میکنم خیلی لذت داره 

اصلا آدم میبینه با خدا قدرتی پیدا میکنه که اصلا احتیاجی به ازدواج برای رفع نیازاش نداره 

خدایا همه مون رو هدایت کن هم منی که گناهام خیلی زیاده هم بقیه 
أَعْدَي عَدُوِّكَ نَفْسَكَ الَّتِي بَيْنَ جَنْبَيْكَ - بزرگترین دشمن انسان، هوای نفس است

أفْضَلُ الجِهادِ جِهادُ النَّفْسِ عنِ الهَوى ، و فِطامُها عَن 
جَاهِدُوا أَهْوَاءَكُمْ كَمَا تُجَاهِدُونَ أَعْدَاءَكُم‏ - با هواهای نفسانی خودتان مثل دشمنتان بجنگید

به قبرستان گذر کردم صباحی شنیدم ناله و افغان و آهی شنیدم کله‌ای با خاک می‌گفت که این دنیا نمی‌ارزد بکاهی


سلام
اعصابم خیلی خورد شده تازگیا فشار امتحانا خیلی زیاد شده و استرسم بیش از حده. فقط خدا به خیر کنه این ایام رو.  هم امتحانا خوب بشه هم کار بدی نکنم. دقیقا ترم پیش بود که از استرس امتحانا خ.ا کردم. خدایا کمکم کن.
سلام


آقای دریل به اینجا یه  سر بزنید



و یه سوال : مگه خ.ا استرس رو کم میکنه؟

به نظر من که مشکل رو دوبرابر میکنه ،علاوه بر استرس یه احساس گناه و پشیمونی سنگین هم میاد روش
دریل جان منم این روزا خیلی روم فشار احساس می کنم. ولی باید تحمل کنیم. دیگه. 
انما یتقبل الله من المتقین ...


خداحافظی



کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 6 مهمان