امتیاز موضوع:
  • 25 رأی - میانگین امتیازات: 4.44
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

اورژانس کانون

(1398 مهر 2، 0:55)پشتکار نوشته است: می گه آفرین حالا شدی یه بز خوب Gigglesmile

خب این یکی بز باشخصیت‌تریه.  4chsmu1 
من از این تیپ بزها بیشتر خوشم میاد.  4chsmu1 

لحظه‌ی دارچین رو دیدی؟
خیلی قشنگه. 
واسه این لحظات سخت فوق‌العاده است.  Khansariha (69)
جکی چان:
萨拉姆如一个巴拉姆萨拉萨拉姆如姆如何拉明

پشتکار بعدش هم فایل صوتی شهید رو گوش کن. 
تو هفته دفاع مقدس چی بهتر از این؟  Khansariha (18)
جکی چان:
萨拉姆如一个巴拉姆萨拉萨拉姆如姆如何拉明

 سپاس شده توسط
آفریییییین به آبی ..
بوی بهبود ز اوضاع دلت میشنوم .. 53258zu2qvp1d9v 

خیلی خوبه که داری جبهه بیرونی دشمن رو بمبارون میکنی ..
از درون هم داداش جون سعی کن مستحکم بشی .. با امید، استقامت و فکرهای تر و تازه ..
 سپاس شده توسط
(1398 مهر 3، 15:23)آبـی نوشته است: اورژانس تخت خالی داره؟
من باید بستری بشم
احتمال خراب شدن همه چیز در یک چشم به هم زدن وجود داره

امروز با شرایط خیلی ناجوری مواجه شدم
" یک شخصی انقدر بهم نزدیک شد که احساس کردم میخواد کار ناجوری انجام بده  40 117  
کارفرما رو صدا کردم...
شایدم یکم بیش از حد حساس شدم. اما نه حساس نشدم. واقعا کارش عجیب بود!!! "

خیلی داره آزار میده ذهنم رو...  Hanghead
دو ساعت استراحت دارم
بعدش باید سریع از خونه برم بیرون تا ...

سلام آبی جان؛
آبی شرایطت رو باید تغییر بدی، نباید دست رو دست بذاری، تنبلی هم ممنوع ، گفته باشم.
از هر کاری که لذت ببری میتونی واسه تغییر شرایطت استفاده کنی.

حال میتونه عوض نمودن حالتت باشه یعنی بری دست و صورتت رو با آب سرد بشوری و یه نفس عمیق بکشی. یا بیرون بیرون هوا خوری.
یا میتونه مشغول کردن خودت با کارهایی که دوست داری باشه مثلاً:

گوش دادن به پادکستی، آهنگی، مداحی ای، قرآن، سخنرانی.

انجام بازی، اگه اهل بازی هستی؛ کامپیوتری یا موبایلی.

دیدن ویدئو، سریالی، فیلمی، مسابقه ای، ورزشی، تلویزیونی، البته چیزایی که صد در صد مطمئنی تو رو بیشتر به سمت شهوت سوق نمیده.

مطالعه کتابی، سایتی، مطلبی، همین کانون.

استراحتی ، چرتی، خوابی.

حموم آب نسبتا خنک و سردی،

ورزشی، دو ای ، دوچرخه ای ، پیاده روی ای.

خاموش کردن کامپیوتر و گوشی و اینترنت شاید ... .

و همچنین تلاش برای پاک موندن چند ساعت آینده یا همین امروز فقط پاک موندن؛

کمک گرفتن از خدا، زنگ زدن به دوستی،

این همه راه؛ حالا یه نفس عمیق بکش و اونی که دوست داری رو انتخاب کن؛ البته اینا راه های پیشنهادی من بودند، خودت میتونی زاه های مفید دیگه ای هم در دسترس داشته باشی.

فقط باید بدونی که راهی که انتخاب میکنی بیشتر تو رو تو مخمصه نندازه.

اینو بدون اگه الان احساس فشار میکنی بعد از گذشت زمانی این فشار افت میکنه پس قوی باش و دووم بیار، نه با خودت به جنگی ها، بلکه، با خودت آروم صحبت کن و از خدا کمک بگیر تا آروم بشی.

--

در ضمن شخصی که به هر دلیلی بهت نزدیک شده، احتمالش هست که هیچ قصدی نداشته باشه و این بدین معنی باشه که ذهنت این چنین تصور کرده و داستان ساخته.

موفق باشی، ما رو از حال خودت بی خبر نذار 53 53 53 53
 سپاس شده توسط
من نیاز ب اورژانس:(
 سپاس شده توسط
الان فقط من و تو کانونیم
می شه گفت


چه خبر؟
داری چه کار می کنی؟
من فردا یه کار خیلی مهم دارم اما هنوز درست بابتش آماده نیستم
یکی دو ساعتی بیدار می مونم

[تصویر:  nasimhayat.png]
 سپاس شده توسط
حالم و نمیفهمم.نیاز ب مراقبه و تغییرحال شدیدی دارم.حس میکنم نزدیک ب شکست های متوالی و سریالی شدن دارم..مشکل اینه ک نمیتونم شروع کنم ب ترک:(
خیلی ناراحتم....من اینجوری نبودم..نسبت ب ترک حسی ندارم و خ ا خودشم بی ارزش تر از هر زمان دیگه ای شده و من واقعا نمیدونم ک اگر من از این کار بیزارم چرا مغزم دستور میده ک برم سراغش؟
فکر کنم باید پستم و تو مدیریت بعد شکست میزاشتم اما خب مهم نیست و در حال حاضر نیاز ب هم فکری دوستان برای رهایی از این حس بد و آزادی ذهن از بند خ ا رو دارم..
 سپاس شده توسط
خب تو انجامش دادی ولی نیم ساعت دیگه یه روز جدیده

اگه هدفت رو بذاری پاکی فردا هم در دسترسه ام لغزش امروز شدت اهمیتش کم می شه



پ.ن من واقعا شایستگی پاسخ ندارم ولی چون فعلا کسی نیست پیشت هستم

[تصویر:  nasimhayat.png]
 سپاس شده توسط
منم ی عالمه‌ کار و درس دارم اما ..نمیدونم ک چمه:(
نمیدونم خوبم،بدم....بی حسم کلا:(
یکی کنارم بمیره هم حوصله ندارم نگاش کنم و برم کمکش ...حتی حوصله ی خندیدن و حرف روزمرگی هم ندارم:(
میدونم الان نمیشکنم وما میترسم.فردا پس فردا این هفته هفته ی بعد:(
ذهنم ی باره قبول کرده ک نمیتونم بلندمدت ترک کنم....با خودم قرار میزارم و بلدش ی صدایی میگه تو ک بهش نمیرسی و منم عاجزانه قبول میکنم و میشکنم...بدنم نابود میشه،فکرم نابود میشه،اون همه انرژی و خنده های بی موردو مسخرگی ته میکشه و بی حال و افسرده فقط میخوتم کسی کنارم بلند صحبت نکنه تا فکر کنم:(
حالم خیلی خوب بود ولی از دو روز پیش یعنی از شروع مهر باز ب هم ریختم...
وقتی از خ ا دورم همه چ عالیه ولی نمیتونم دور باشم...میترسم از سریالی شدن...خیلی میتریم برسم ب تکرار خ ا تو کوتاه مدت:(
قاطز کردم کلا Khansariha (60)
 سپاس شده توسط
آتریسا جان آروم باش
من خودم اورژانسی هستم Hanghead تمرکز ندارم

نقل قول: ذهنم ی باره قبول کرده ک نمیتونم بلندمدت ترک کنم....با خودم قرار میزارم و بلدش ی صدایی میگه تو ک بهش نمیرسی و منم عاجزانه قبول میکنم و میشکنم
ذهنت اشتباه میگه ..
تو قوی هستی اتریسا .من اینو میدونم.
اونی که چندساله ترک کرده هم قبلا همین فکرارو کرده که نمیتونه ترک کنه . ولی اشتباهه .
و کن اللهم بعزتک لی فی کل الاحوال رئوفا
خدایا به عزتت سوگند با من در همه حال مهربان باش

53 دعای کمیل 53
 سپاس شده توسط
سلام.وقت بخیر.
بهترین راه ترک ,تصمیم به پاک ماندن در همین روز و همین ساعت و همین لحظه است.
من خودم ۴ روزه یک کاری را که چند وقته شروع کردم و برایم مفید را بیان میکنم.من صبح و شب به جای غذا میوه و سالاد می خورم.وظهر ها غذای گرم را در حد سیر شدن می خورم.
این طوری هم اون قدر انرژی ندارم که بخواهم خود را تخلیه کنم و هم لاغر میشم. 303  و در کل روز حالم بهتره
ps.من اون قدر تجربه ندارم که بخواهم نصیحت کنم ولی فکر کنم به جای سرکوب خود و افسوس گذشته,
باید خودمان را با همه خوبی ها و بدی ها بپذیریم و ببخشیم.و هر از چندگاهی به خودمان بگوئیم تو بهتر از این حرف ها هستی.
[تصویر:  05_blue.png]
 سپاس شده توسط
ب خدا از ضعیف بودن گریم گرفته ،دیگه نمیدونم چیکار کنم..
من چندین سال ک درگیرم و طولانی ترین ترکم از ۹۶ ک اومدم کانون ۵۰بوده ،میخوام بیخیال ترک شم و خودم و بزنم ب اون راه اما منکه دختر بدی نیستم و خدا پیغمبر سرم میشه ،دارم میبینم ک سیستم بدنم ب هم میریزه و فکرم آشفته میشه.دیگه چقدر اعلام وضعیت و شکست دیگه چقدر خدا و التماس و پشت سرش گناه..دیگه چقدر زشتی و کثیفی:(چقدر مقاله و داستان تاثیر گذار:(
نگرانم.مسئله آینده ای میسازم نیست..مسئله ترس از خدا و شرمندگی و ترس از تاوانه...فکرم مریض شده و ب شدت من و میترسونه:(
من میدونم گناه کبیرست اما مغزم نمیفهمه و گناه میکنه:(
خسته شدم..هم سن هام اصلا نمیدونن ی رابطه چیه و من از دستم در رفته ک از دبیرستان چندین بار درگیر خ ا و پ... شدم و این دیوونم میکنه ..همش میگم چرا ؟
مغز من امشب رد داده:(
پ ن:معذرت از دوستان،آتریسا امشب  بی ملاحظه حرف میزنه: )
 سپاس شده توسط
وای
من به طرز وحشتناکی استرس دارم
فشنگ در حدی که همه ش دارم با خودم حرف می زنم
غرض اینکه اصلا یادن رفت کانونیم
تو فکرم بود حرفی بزنی صداش میاد
مثل تلگرام!


اینا همه ش احساسات منفیه بعد از شکسته باید ازش بگذری و عبور کنی بری

[تصویر:  nasimhayat.png]
 سپاس شده توسط
سلام .
من نمیدونم  بک گراند  روحیت چیه  که شما رو سوق میده به این سمت 
شاید ناامیدی از آینده؟ نا امیدی از اطرافیان. حتی نا امیدی از خدا؟ همه ی درها رو بسته دیدن ؟
درست حدس زدم ؟یا دوست داری سر بسته تا اونجایی که صلاح میدونی به این دوستت که هرگز اون رونمیبینی بگی و تخلیه شی. شاید باری برداشته بشه از روی دوش روانت
 سپاس شده توسط
خانم همه ما چه اون کسی که یک سال پاک هست تا اون کسی که ۱ روز پاک هست,در زمانی احساس شکست و سرافکندگی میکرده
خود من بار ها همین احساس را داشتم و حتما خواهم داشت ولی یک چیز حالم را خوب میکنه و اون اینه که من تنها نیستم.
یک کار بکنید الان یک کاغذ بردارید و لیست خوب و بد درست کنید و خوبی ها و بدی ها ی ترک را بنویسید,
این طوری به خودتون یاد آور می شوید که چرا دارید ترک میکنید.
[تصویر:  05_blue.png]
 سپاس شده توسط


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 3 مهمان