اورژانس کانون

**azadam** · 1392 ارديبهشت 31، 23:33

فقط فکرتونو رو هدفتون متمرکز کنید داداش
به درستون فک کنید و به کارهایی که در آینده باید انجام بدید
اصن به اوو چیزا فک نکنید که مانع همه اهدافتون میشه

**می توانم** · 1392 ارديبهشت 31، 23:36

اقا حسام شما می تونید

موفق می شید حتما

**zara** · 1392 ارديبهشت 31، 23:39

(1392 ارديبهشت 31، 23:29)hesam313 نوشته است: شرمندم بازم میگم اورژانسی ام
واقعا تا الآن که پاکم لطف خدا بود
چن بار میخواستم تصمیمو عملی کنم
ولی هر بار یه جرقه تو ذهن یا یه اتفاق باعث شد ازش جلوگیری کنم
تا نزدیکا صب میخوام درس بخونم میترسم واقعا

آقا حسام حتما با وضو باشین
در اتاقتونو نبندین
یه کم پنجره رو باز کنید هوای خنک بیاد تو
یاد خدا باشین که با شماس

**مهاجر** · 1392 ارديبهشت 31، 23:41

چرا من انقد آدم بدی شدم
خسته شدم از این وسوسه ها

**darling**

داداش حسام یادمه چن روز پیش تو درددل خداروشکر کردین واسه پاکیتون
گفتین خدایا چه حسی داره پاکی ازم نگیرش
برید یه لیوان اب خنک بخورید
میخوام فردا همین جمله رو باز تو درددل بنویسید

داداش وسوسه واسه همه هست
حتی ماهایی ک یک سال از پاکیمون میگذره
این ماییم ک باید قدر پاکیمونو بدونیم و مقاومت کنیم

**مهاجر** · 1392 ارديبهشت 31، 23:46

(1392 ارديبهشت 31، 23:42)darling نوشته است: داداش حسام یادمه چن روز پیش تو درددل خداروشکر کردین واسه پاکیتون
گفتین خدایا چه حسی داره پاکی ازم نگیرش
برید یه لیوان اب خنک بخورید
میخوام فردا همین جمله رو باز تو درددل بنویسید

آره
ولی میترسم
میترسم این همه دارم مقاومت میکنم
فردا پس فردا خراب کنم
نزدیک به دو هفته بود هیچ وسوسه ای نداشتم

**عمو سعید** · 1392 ارديبهشت 31، 23:50

حسام جان قوی باش Khansariha (18)

ببین عموی پیر واس خاطر تو اومده اورژانس

بیا و دلش رو شاد کن

باریک پسر Khansariha (48)

**می توانم** · 1392 ارديبهشت 31، 23:50

هوراااااااااااااااا

clapping

اقا حسااااااااااااااام
شیرههههههههههههههههههه

317

**مهاجر** · 1392 ارديبهشت 31، 23:50

وضو گرفتم، در پنجره رم باز کردم
یکم بهتر شدم

**Mojтaba ρiloт** · 1392 ارديبهشت 31، 23:52

حسام جان تحمل کن رفیق ...
خودش میره ..
مراقب افکارت باش ..
مراقب دست هات باش ...
مبادا نگاهت به غلط بره تو این لحظه

ماشالله پسر Khansariha (48)

**منم منم** · 1392 ارديبهشت 31، 23:56

كاش دستم شكسته بود به جاي الان ١٠دقيقه پيش اومده بودم اينجا

**مهاجر**

واقعا اگه ماه رجب نبود تا الآن خراب کرده بودم
ممنون از همتون که بهم امید میدین

(1392 ارديبهشت 31، 23:52)hf.zahra نوشته است: اگه به این خاطره که با خودتون کنار بیاین و بگین حتی اگه قرار باشه 0 بشم نمیشکنم.

باور کنین اونقدر مشکلات رنگارنگ توی دنیا هست که این امتحانا اصلا عددی نیستن در برابرشون

حیفه برای استرس امتحان دست به گناه بزنین

تازه همون فردا هم به کمک خدایی نیاز دارین که امشب به لطف خدا قراره به خاطرش از گناه دوری کنین.

شک نکنین که میتونین
وگرنه خدا نمی گفت نکن

پس خودمونو گول نزنیم که نشد و نتونستم مقاومت کنم

محکم به نفستون بگین نه

برین جلو پنجره و چند تا نفس عمیق بکشین و به خودتون بگین (اگه به خاطر امتحانه) : عمرا اگه بشکنم.

بنشینین بخونین
ما هم دعا می کنیم تا ان شاءالله خوب بدین امتحانتونو
(البته اگه علتش اونه)

همه اینا تو ذهنم میگذره
ولی وقتی یکی یادآوری میکنه و دوباره میگه قلبم محکمتر و مطمئن تر میشه
ممنون آبجی
میگم شما باید یه دفتر مشاوره بزنین
ماشالا خوب پی میبرین مشکل از کجاها نشأت میگیره
و میدونین چى بگین
واقعا هیچی مث خدا نمیتونه کمکم کنه
ممنون

**darling** · 1392 خرداد 1، 0:06

حسام داداش مطمئن باش اگه بشکنی نه تنها نمیتونی بخونی بلکه خداهم سرجلسه کمکت نمیکنه
یادمه تو دوران مدسه خودم وقتی خ.ا میکردم روز بعدش تو مدرسه بدترین اتفاقا واسم میفتاد قشنگ دور شدن از خدارو حس میکردم
داداش نشکن اگه واقعا میخوای همیشه موفق باشی