اقا روزبه شما سرپرست كجايين؟؟؟ يه سر به اونجااا بزنين ببينين شما هم جزيي از قهرمانايين واقعا حيفه و ارزش نداره كه به خاطر يك لذت پوچ رو همه چشمم ببندين... قهررررمان افرين كه اووومدين مرسييييي
~~...ko0ochak basho0o ASHEgh ke ESHGH midanad ayin b0zo0org kardanat [email=r@A]r@A[/email]**!!!...~~
آخرین فعالیت اورژانی مال اول مرداد بوده
ینی این ماه خیلی اثر داشته
اما من وسوسه دارم
با این که روزه ام
این کوفتی وسوسه امونم رو بریده
میشه کمکم کنید پرت شه هواسم ؟
فقط من هستم و گوگل
گووگل کمکم کن
این وسوسه ها واسه همه هست... فقط حدش متفاوته...
ذهنتونو منحرف کنید... به هر چی که دوست دارید...
دیشب از خدا چی خواستید؟
دوباره فکر کنید بهشون...
به آینده...به چیزایی که قراره خدا بهتون بده...
به چیزایی که دوست دارید تو این یه سال برسید بهشون...
آدم به این چیزا که فکر کنه، شور و اشتیاق می افته تو دلش...
به خودش میگه چی کار کنم خدا حاجتمو بهتر بده... زودتر بده... بیشتر بده...
با خودتون یک دل میشید...
اصلا تثبیتش نکنید تو ذهنتون که من وسوسه دارم و فلان و بهان و ... سیستم بی محلی بهترین راه حله...
بگذرید ازش تا از بین بره...
ذکر بگید...
برید تو جمع و خانواده...
یا کسی خونه نیست، یکم قدم بزنید بیرون...
سرتونو گرم کنید تا فراموش بشه...
ارزش حفظ پاکیتون بیشتر از اینه نه؟
اصلن قرار نیست شیطون رانده شده، شما رو گول بزنه...
قدرت اراده شما حتما حتما خیــــــــــــــــلی بیشتر از این هاست...
به اون وسوسه هم بگید یه ذره و دوذره نداریم...
من خیلی قاطع تر از این حرفام...
سمتش نمیرم... به هیچ عنوان... با هیچ بهانه ای...
اصن از کجا معلوم بتونم با یه ذرش قانع بشم؟
خدا جون منتظر اون بنده ی خوبشه که با تمام اشتیاق بره سمتش...
دلت میاد اغوش خدا رو بیش از این بی رکسانا بزارین؟و شیطونه در بند رو خوشحال کنین که فریاد بزنه خدا ببین با وجودی که من در بندمو تو خالق...اما مخلوقت رو ببین چه کارش کردم بازم میاد پیش من!
ابجی فرار کن فرار کن از این وسوسه ها...فرار از تنها بودن خیلی موثره...جمع رو دریاب...من مطمعنم شما میتونین...چون اون اراده رو خدا بهت داده واسه اینجور مواقع...
پرواز برای نفسی که خدواندگار ترسیم کننده ی زندگی اش اورا به چالش کشانده است
سلام
نه نه
اصلا خوب نبود
هیچ غلطی در برابر اون وسوسه لعنتی نکردم .
کل ماه رمضونمو خراب کردم
اونم تو این شبا !
ماه رمضون پارسال هم دقیقا همینطوری شد
همه چی خوب بود تا شبای احیا
از این همه چندبعدی بودن خسته شدم دیگه !
تو جامعه یه جورم ! پیش دوستا یه جور ! پیش همکلاسیا یه جور ! پیش خانواده یه جور !و پیش خودم و خدای خودم از همه اینا افتضاح ترم
روسیاهم
بنظرتون من برای چی اینجااااااااااااااااام ؟
از 21 شهریور سال 1389 چه غلطی میکنم اینجا ؟؟؟
هنوز خونه اولم !
همون جایی که 1389/06/21 بودم وایسادم !!!
ســــــــــــــهههههههههه ساله دارم در جا میزنم !!
بس نیست ؟؟
چقد کلاه بزارم سر خودم رو ؟
آدم نمیشم !
اینارو میگم شاید فک کنید الان از تمام وجود متنفر شدم از این کاره لعنتی !!
ولی نشدم ! نسبت بهش بی تفاوت شدم
دارم به بیهودگی تلاشهام فک میکنم !
وقتی وسوسه میاد سراغم هرچی فرشته خوبم بهم میگه نکن .... نرو .... بده .....
انگار نه انگاااار !!!
دریغ از یه ذره فکر ! یه ذره تامل !!!
هرچی نفس پلید بگه گوش میدم !!!
الان واقعا سر در گمم !
هیچ حسی ندارم دیگه
فقط خسته شدم و نمیخام ادامه بدم !
اگه قراره انقدر با این حسی که درونمون هست بجنگیم پس چرا اصلا خدا اینو درون ما گذاشته ؟؟
ببخشید طولانی شد
ولی حرف دلم بود !!
بسه دیگه این همه عذاب .........
نقطه .
سلام آبجی رکسانا
چی شده آخه!!
ببین تو کانون انتظار یه سری حرفا از بعضیا نمیره
شما جز همون بعضیا هستین
امیدوارم که دیگه حداقل جلوش زانو نزده باشین
یا حق